بچه‌ها در رسانه گم شده‌اند

هفته‌ی ملی کودک، مهم‌ترین بازوی اجرایی خود را در رسانه‌ها دنبال می‌کرد؛ درواقع این رسانه‌ها بودند که علاوه بر برنامه‌سازی و تامین محتوای مناسب، باید در این ایام نیز با اطلاع‌رسانی و فضاسازی، برگزارکنندگان و خانواده‌ها را یاری می‌دادند، تا یک هفته‌ی خوب برای بچه‌ها فراهم شود. آیا این اتفاق افتاد؟ راضی‌کننده بود؟ سری به رسانه‌ها بزنید تا قضاوت نسبی اما درست به دست‌تان بیاید.

با توجه به آمارهای رسمی و غیررسمی حدود یک چهارم جمعیت کشور را کودکان‌ونوجوانان تشکیل می‌دهند. در این وضع، سهم کودکان کشور از رسانه چه‌قدر است و آیا آن را کافی می‌دانید؟
 
- من آمار مناسبی راجع به این موضوع ندارم و ندیده‌ام هم در این زمینه پژوهش خوبی صورت گرفته باشد. انجام چنین پژوهشی ضروری است و بنیاد بحث ما باید بر اساس این اطلاعات صورت بگیرد. آن‌چیزی که به نظرم می‌رسد تصویر کلی‌تری از اوضاع است. به‌نظرم سهم کودکان از رسانه نسبت به جمعیت‌شان کم است. در جهان آمارهایی راجع به تعداد کودکان و کودکانی که از شرایط رسانه‌ای بهره‌ی کافی نمی‌برند وجود دارد. کودک انسان نسبت به سایر موجودات بسیار ضعیف است. فرزند دیگر موجودات معمولا بعد از تولد روی پای خودشان اند و به شکل غریضی می‌توانند به استقلال برسند. کودک انسان به مراقبت زیادی نیاز دارد و مثلا تا 18 سالگی محتاج کمک دیگران است. باید دید چه کارهایی برای کمک به کودک نیاز است. کودک نیاز دارد امنیت داشته باشد، آموزش ببیند، کانون گرمی داشته باشد، عشق را یاد بگیرد و به خصوص نیاز به شادی و امید دارد. رویکرد رسانه‌ای را از این بابت مهم است که بچه فقط به غذا و سرپناه نیاز ندارد؛ احتیاج به آموزش دارد تا دنیا را کشف کند، محتاج خانواده‌ای است که مهربان باشد، به فضای شاد نیاز دارد، و احترام. به این ترتیب بیش‌تر از همه نیاز است که کودک شناخته شود، یعنی از کودک شناخت درستی داشته باشیم. اغلب کشورهای جهان پیمان جهانی حقوق کودک را که در سال 1989 میلادی (29 آبان 1368) تصویب شد، امضا کرده‌اند. خوش‌بختانه ما هم این پیمان را امضا کرده‌ایم و نسبت به اجرای آن متعهد و مسوول ایم. بسیاری از جنبه‌های این پیمان به مساله‌ی ایجاد فضای شاد، فضای آموزشی مناسب، و فضای بالنده اختصاص پیدا می‌کند.
من فکر می‌کنم در میان این سازمان‌ها مسوولیت نهادهای رسانه‌ای خیلی سنگین است و جای آن را خالی می‌بینم. برای مثال در فجایع و اتفاقات ناگوار بیش‌ترین تاثیر و تاثر از بابت کودکان است. حتی این مثل که فرشتگان کودکان را حمایت می‌کنند را می‌توانیم در راستای همین اهمیت ارزیابی کنیم.

این نشناختن دنیای کودک، به نقش رسانه‌ها برمی‌گردد؟ عدم تناسب رسانه‌ها با تعداد کودکان نتیجه‌ی چیست؟

- بخشی از آن مربوط به سواد ما راجع به کودکان است. لازم است تا علم و دانش در این زمینه مدون‌تر شود، بنابراین نهادهای علمی در زمینه‌ی کودک باید در ابعاد مختلفی گسترده شوند. مساله‌ی دوم میانجی‌های رسانه‌ای‌اند. سواد مناسب بین پژوهش‌گران، دانشمندان حوزه‌های بیولوژی و بیوتکنولوژی، و حوزه‌های مهندسی‌ای که برای کودکان فضاهای مناسب می‌سازند کم است. مثلا فضاهای شهری ما برای کودکان طراحی نشده است. همین‌طور رسانه‌هایی که از کودک درک علمی داشته باشند، و بتوانند پلی بزنند و آن را به زبان ساده‌تر و مناسب‌تری برای کودکان و والدین‌شان بازگو کند، کم‌اند. بنابراین عرض بنده بیش‌تر این است که در بحث ما سواد علمی در تمام حوزه‌های مربوط به کودکان و سواد علمی رسانه‌ای به‌طور خاص مورد نیاز است. این پدیده ابتدا باید شناخته شود و بعد با زبان ساده در رسانه‌ها منتشر شود. برنامه‌سازی در حوزه‌ی رسانه‌ها، به خصوص برنامه‌سازی در رادیو تلویزیون بسیار ضعیف است. همین‌طور کار در فضای مجازی هم به خاطر آگاهی محدود ما ضعیف است و به‌طور کلی پتانسیل و توان برنامه‌سازی موجود نیست.
به عنوان جمع‌بندی باید بگویم توجه ما به کودک به‌طور بنیادین کم است، آن‌قدر کم که من می‌گویم غایب است. این را به‌طور نسلی می‌بینم، در گذشته والدین ما به دلایل مختلف کم‌تر به کودکان توجه داشتند و الان هم نسل‌های جدید والدین به دلیل گرفتاری‌های متعدد نمی‌توانند به بچه‌ها برسند. توجه نهادهای مختلف عمومی هم به این زمینه کم است. ما بچه‌های کار، بچه‌های رانده شده از خانواده، بچه‌های طلاق، و بچه‌های خیابانی داریم. این‌ها کم نیست و به نحوی به توجه به کودک برمی‌گردد.

بله، ما حتی در رسانه‌های چاپی و آنلاین عمومی که برخلاف تلویزیون کم‌هزینه‌ترند هم خبری از توجه به کودکان نمی‌بینیم.
 
- من چند سال پیش مجموعه‌ای مدون کردم به اسم ارتباط با کودک؛ چندجا هم این سمینار را برگزار کردم. در این بحث ابعاد مختلف زیادی باید بیان شود. تنها چیزی که دل ما را به لرزه درمی‌آورد همین مساله است، اگر کسی کمی از حساسیت موضوع باخبر باشد تکان می‌خورد. دیروز سر یکی از کلاس‌های من خانمی با بچه‌ی ده‌ماهه‌اش حاضر شد. سه هفته بود که کلاس برگزار می‌شد و ایشان برای بار اول توانسته بود بیاید. با حالتی نگران از من می‌پرسید من چه کار کنم. نگرانی ایشان به حدی بود که من هم نگران شدم. منظورم این است که نه تنها جامعه‌ی ما با موانعی روبه‌رو است بلکه این موانع روی کار و زندگی روزانه‌ی ما هم اثر می‌گذارد. کلاس جایی نیست که من به کسی بگویم بیا یا نیا، تصمیم گرفتم کلاس را جوری اداره کنم که مادر بتواند با بچه‌اش حضور داشته باشد و فضا را برای حضورشان کمی مناسب‌تر کنم. من در کلاس‌های مختلف با بچه‌ها بوده‌ام، شاید از کلاس اول ابتدایی تا مقاطع دیگر.
من حس می‌کنم برای آموزش این‌ها نه تنها در فضای رسانه‌ای که در فضای مدرسه هم باید مثل یک بندباز منعطف با آن‌ها حرکت کرد. البته کودک باید نظم اجتماعی را یاد بگیرد ولی این آموزش باید منعطف و همراه با بازی باشد. حس می‌کنم در فضای امروز دانشجوها، به معنای شاید ناخوشایندی، زیادی رسانه‌ای شده‌اند. درس را جدی نمی‌گیرند و باید آن را با سرگرمی توام کنیم، همین‌طور که رسانه‌ها باید سرگرمی را چارچوبی قرار بدهند که لابه‌لای آن آموزش بدهند. این کار سختی است، ما انتظار داریم رسانه‌ها سهم بچه‌ها را بالا ببرند اما این توان، آموزش، و پتانسیل را ندارند. خواست بزرگ‌ها آن‌قدر زیاد است که چیزی به بچه‌ها نمی‌رسد. فرض کنیم میز غذایی بچینیم، اول بزرگ‌ترها بخورند و بعد اگر چیزی باقی ماند به بچه‌ها بدهیم! این به نوعی توحش و ارتجاع است. ما به نهادهایی نیاز داریم که به خانواده‌ها برای شناخت و رفع نیازهای کودکان کمک کنند. بنابراین سهم توجه به کودک، احترام به کودک، ایجاد فضاهای مناسب برای سرگرمی و شادی کودک در حوزه‌های پایه‌ای، رسانه‌ای و برنامه‌سازی را کم می‌بینم. حتی تبلیغات ما به شدت بچه‌ها را غیرطبیعی جلوه می‌دهد. ضمن این‌که به شکل ابزاری از بچه‌ها استفاده می‌شود، می‌بینیم که آن‌ها ادای آدم بزرگ‌ها را درمی‌آورند.

خلاء فعالیت رسانه‌ای در مورد و برای کودکان در آینده چه تاثیری روی جامعه می‌گذارد؟

- تاثیرات خودش را دارد و فکر می‌کنم این کمبود فعلی، تاثیرات خوبی در آینده نخواهد داشت. پیش‌بینی آینده کار ساده‌ای نیست، بچه‌ها هر کدام سرنوشتی دارند. ممکن است خیلی‌ها آسیب ببینند و بعضی‌ها هم جوری خودشان را نجات بدهند یا سازگار کنند. همه‌ی این‌ها به تحولات بعدی جامعه هم بستگی دارد. امیدواریم این خلاء‌ها جوری پر شود. البته خود بچه‌ها هم می‌توانند خودشان را ترمیم کنند. اما به هر حال کودکان، به‌خصوص آن‌هایی که خودشان را ترمیم می‌کنند این کمبودها را درک می‌کنند. قوی بودن انسان و کودک انسان به این معنی است که خودش را ترمیم می‌کند و من به این خودترمیمی امیدوارم.
اما در نهایت خلاء رسانه برای کودکان وجود دارد و دلیل آن هم بی‌توجهی است.