کتاب پرواز کن، پرواز توسط اعضای کارگاه نقد مرکز 2 اردبیل نقد شد

اعضای کارگاه نقد مرکز 2 اردبیل بعد از چند جلسه آموزش اصول نقد اولین کتاب را به صورت مشترک نقد کردند. کتاب «پرواز کن، پرواز» توسط اعضای این کارگاه انتخاب شد تا اعضا آموخته‌های خود را در مورد نقد به کار ببرند.

اعضای کارگاه که همه گروه سنی «ج» هستند به موارد خوبی در داستان کتاب اشاره کرده‌اند که در زیر می‌خوانید.
کتاب پرواز کن، پرواز، حکایت عقابی است که در جریان طوفان شدید از لانه‌اش بیرون می‌افتد و توسط مرد کشاورزی نجات پیدا می‌کند. مرد کشاورز جوجه‌عقاب را به خانه برده، بین مرغ و خروس‌ها پرورش می‌دهد، عقاب به زندگی مرغ‌وار خو کرده و پرواز را فراموش می‌کند. دوست مرد کشاورز تصمیم می‌گیرد عقاب را به پرواز درآورد تلاش او عاقبت بالای کوه هنگام طلوع خورشید نتیجه می‌دهد و عقاب بالاخره به آسمان برمی‌گردد.  
ندا خوش‌افکار
کتاب پرواز کن پرواز، داستان عقابی است که بین مرغ و خروس‌ها بزرگ شده و پرواز را فراموش کرده و مثل آن‌ها رفتار می‌کند. نویسنده به صورت غیرمستقیم به ما می‌گوید که عقاب نمی‌تواند مثل مرغ و خروس باشد و باید مثل عقاب رفتار کند.
فضاسازی داستان بسیار عالی است و مخاطب را به خواندن وا می‌دارد. نویسنده که این داستان را برای دختر هفت‌ساله‌ی بیمارش تعریف می‌کند سعی دارد به ما بگوید که اگر مثل بره‌ی اول داستان در طوفان گم شدیم و اگر مثل جوجه عقاب دچار سختی شدیم می‌توانیم دوباره بر بیماری و سختی پیروز شویم همان طور که عقاب توانست از آن زندگی دست بکشد و به آسمان پرواز کند.
داستان به ما این را هم می‌فهماند که انسان باهوش در میان انسان‌های کودن نمی‌تواند موفق باشد و نویسنده با زیرکی این را به ما می‌فهماند که در زندگی دوستان مثل خودمان انتخاب کنیم.
رومینا باستانی
در داستان پرواز کن پرواز، نویسنده طوفان را به بیماری تشبیه کرده است که باعث گم شدن بره و آواره شدن جوجه عقاب شده است. بره و جوجه عقاب مانند دختر 7 ساله‌ی نویسنده ضعیف هستند. در داستان مرد کشاورز دنبال بره همه‌جا را جستجو می‌کند و به نظر من نشان‌دهنده‌ی این است که پدر برای دخترش دارد دنبال دارو می‌گردد.
پیدا کردن جوجه عقاب هم نشانی از دختر بیمار نویسنده است ولی سلطان پرندگان را مثل مرغ و خروس پرورش می‌دهد اما دوست او که مرد دانایی است می‌گوید عقاب عقاب است او هر کاری کرد عقاب پرواز نکرد در این‌جا من فهمیدم که برای رها شدن از دست بیماری هم نباید بی‌خیال بود.
دوست کشاورز تسلیم نشد و توانست عقاب را به پرواز در بیاورد.
مریم محمودی
از نظر من کتاب پرواز کن پرواز بسیار عالی بود. با استفاده از حیوانات مثل عقاب، مرغ و خروس و بره توانست به ما بفهماند می‌توانیم اگر خودمان باشیم موفق شویم. ما باید امیدوار باشیم.
کتاب تشبیه‌های خوبی دارد. از رودخانه‌ی غران، صخره‌های سربه‌فلک کشیده هم لذت بردم. اما کتاب اشکال‌هایی هم داشت مثلا یک جا می‌خوانیم که «مرد کشاورز کف رودخانه را گشت» برای چه؟ اگر رودخانه عمیق باشد و بره غرق شده باشد جسد آن روی آب می‌آید و اگر هم عمیق نباشد که کف آن دیده می‌شود و نیازی به گشتن ندارد.
به نظر من «پرسه زدن میان درختان» هم خوب نیست و باید می‌نوشت بین درختان را جست‌وجو کرد.
داستان به ما می‌‌آموزد باید همیشه امیدوار، تلاش‌گر و ساعی باشیم.
سارا سلیمی
پرواز کن پرواز کتاب خوبی است. وقتی آن عقاب کوچک بین مرغ و جوجه‌ها بزرگ شد معلوم است که رفتار مرغ و جوجه پیدا می‌کند و رفتار خودش را از یاد می‌برد و تغییر می‌دهد. انگار که یک انسان بین میمون‌ها زندگی کند و مثل آن‌ها بشود.
کتاب غیرمستقیم به ما پیام می‌دهد که قدر خودمان را بدانیم ما همه عقاب هستیم و باید به آسمان اوج بگیریم.
همان‌طور که بچه عقاب بالای کوه و با طلوع آفتاب پرواز کرد انگار که خورشید زندگی‌اش طلوع کرد و زندگی‌اش را تازه آغاز کرد.
آیلار آبیاری
موضوع کتاب جالب و احساساتی است. جمله‌های زیبایی داستان را پر کرده است. توصیف طبیعت و فضا و مکان خیلی عالی است. مرد کشاورز در جنگل و بیشه‌زار دنبال بره می‌گردد و نویسنده به خوبی آن‌ها را توصیف می‌کند.
تلاش دوست مرد کشاورز برای پرواز دادن عقاب ستودنی است او می‌گوید عقاب برای زمین نیست جایش در آسمان است و این جمله‌ی زیبایی است و داستان را فوق‌العاده کرده است.
نگین نیکونیا
کتاب پرواز کن پرواز نوشته‌ی کریستوفر گریگوریوسکی، کتاب بسیار خوبی است. در این کتاب همه چیز به صورت غیرمستقیم بیان شده است. فضاسازی کتاب هم بسیار خوب است. داستان برای دختر نویسنده که مریض است نوشته شده است مریضی مثل طوفان به دختر حمله می‌کند و او مثل جوجه عقاب گرفتار می‌شود. همان‌طور که مرد دوست کشاورز عقاب را نجات می‌دهد و به آسمان می‌فرستد نویسنده هم دختر بیمار را نجات می‌دهد. داستان در آخر به شکل خوشایندی تمام می‌شود.