کد خبر: 233477
تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۹۳ - ۱۷:۴۶
بازدید 2206
"درعصر سرعت از قصه های قدیمی حرف بزنیم"

گفتگو با بابک نیک طلب شاعر کودک و نوجوان

صدیقه مرادزاده
برای شروع با توجه با اینکه حضرتعالی از نویسندگان کتاب کودک هستید مختصری از وضعیت نشر و ادبیات کودک برای مخاطبین  بفرمایید:
- بازار کتاب، در زمینه کتاب کودک، فعالیت خود را دارد. اما کتاب خوب کمتر به چاپ می رسد و ناشران خوب هم کتابهای زیادی را به بازار عرضه نمی کنند. چیزی نزدیک به دو یا سه کتاب را به بازار می رسانند که از نظر تعداد اصلا کفایت نمی کند. دوم اینکه بسیاری از ناشران دولتی در زمینه شعر کودک کم کار شده اند و مدیریت های جدید نیز به این مسئله توجه ندارند.
با بررسی اکثر کتابهای کودک، متوجه این مهم می شویم که کتابهای نوشته شده در این بخش  بیشتر در فضاها و اتفاق های دوران کودکی نویسنده سیر می کند نه اتفاق هایی که حاکی از فضای اطراف کودکان این عصر می باشد؟
- با صحبت شما از جهاتی موافقم. نظر من این است که شاعر غیر از آیینه زندگی معمول یک نگاه آرمانی به زندگی دارد و در این نوع نگاه، آرزوهای خود را به تصویر می کشد و دریچه بزرگتری را به زندگی ارائه می دهد. قرار نیست که فقط زندگی بچه ها، دردها و سختی هایشان را عینا تعریف کنیم. بخشی هم وظیفه ماست که دریچه های تازه ای را به جهان برای کودکان باز کنیم.
یکی از این دریچه ها که گفته شد می تواند طبیعت باشد که بشر هر روز دارد از آن فاصله می گیرد. ولی در شعر خود من نقشی پویا دارد و بچه های امروز ممکن است در زندگی روزمره خود چندان شاهد آن نباشند. اما من وظیفه خودم می دانم که  کودکان را با این فضاها بیشتر آشنا کنم.
یکی دیگر از مواردی که باید به آن اشاره داشت؛ فضاهای گذشته است. خانه های بزرگتر و اتاق های بزرگتر که خیلی ها این خانه ها را دوست دارند اما با توجه به موقعیت امروز شاید امکان خرید این خانه ها وجود نداشته باشد. اما می تواند در ذهن شاعر تحقق پیداکند، چرا که ما در ادبیات کودک دنیای خیالی را تجربه می کنیم. شاعر و نویسنده دنیای خود را برای کودک بازگو می کنند و کودک این دنیا را به تماشا می نشیند.
دنیای شاعر گاهی در همین روزها شکل می گیرد و گاهی هم می تواند خاطراتی از دوران نوجوانی او باشد. همه اینها جدای از زندگی کودک امروز نیست چرا که نویسنده هم در همین دنیا زندگی می کند.  فاصله زمانی شاید به بیش از بیست سال هم نرسد و آن هم در همین جامعه و در همین شهر و روستا می باشد.
با این حال من تصور می کنم معضل بزرگی است که بیشتر نوشته ها از منظر بزرگسال برای کودک است تا کودک برای کودک. شما کدام را می پسندید و زبان شما به کدام یک نزدیک است؟
- من باید این را عنوان کنم که شاعران و نویسندگان کودک زبان بزرگسالانه ای ندارند. وقتی نویسنده ای می گوید من برای کودک یا نوجوان شعر گفته ام طبیعتا قالب را می شناسد و زبان را هم همین طور. قالب و زبان نشان می دهد که برای چه گروه سنی سروده شده است.
ممکن است نوع نگاه، بیان شاعر و مضامینی که اتفاق می افتد برای کودک و نوجوان نباشد. این اختلاف بزرگ نویسندگان بخش کودک و نوجوان با باقی بخش های ادبی ست  که باید در این زمینه دقت بیشتری داشته باشند. جدی گرفتن مخاطب و از نگاه مخاطب جهان را دیدن، انگیزه های شاعر را غنی خواهد کرد. باید به جز لحن، به نوع نگاه که برای کدام گروه از سن هست نیز دقت داشته باشیم.
این نگاه آیا در بین نویسندگان ایران و جهان یکی است؟
- نویسندگان جهان در داستان های خود، ذهن کودکان را با فضاهایی در آینده آشنا می کنند. آنها اتفاقاتی که ممکن است در آینده کودک با آن مواجه شود و نیز بیشتر فضای علمی تخیلی را در نوشته های کودک و نوجوان خود ارائه می دهند. به خصوص در فیلم هایی که برای این گروه سنی ساخته می شود به این نکته بسیار توجه دارند.
اما ادبیات کودک ما بیشتر در فضایی احساسی غوطه ور است و یا گاهی اوقات می بینیم بیشتر از آنکه با کودک همراه شوند با استفاده از نصیحت ها سخن خود را بازگو می کنند و آنطور که باید تاثیر خود را قطعا در ذهن کودک نخواهد گذاشت. شاید به همین دلیل باشد که ادبیات کودک ما در جهان هنوز جایگاه خود را پیدا نکرده است.
اینکه نویسندگان ما نتوانسته اند این جایگاه را در بین ادبیات کودک جهان پیدا کننند می تواند دستخوش چه عواملی باشد؟
- در جایگاه جهانی مطرح شدن ما و ادبیات ما بحث دیگری ست که باید به آن پرداخته شود. ما در ادبیات فارسی از مهارتهایی استفاده می کنیم که در فراِیند ترجمه لذت خود را به خصوص از نظر شنوایی، از دست می دهد و زیبایی های شعر کودک و نوجوان را همین ها شکل می دهند. اما در مورد صحبت شما برای من هم عجیب است. چند در صد از آثار ما ترجمه می شود و چند درصد مطرح می شود و چه آماری داریم که نشان دهد ما جهانی شده ایم؟ اما به وفور آثار اروپایی، شرقی و غربی  وارد کشور ما می شود. بطوری که بازار ما از آثار دیگران اشباع شده است. متاسفانه در این زمینه کم کار کرده ایم و من به عنوان یک شاعر می بینم که گزینه ترجمه آثار ما به زبان های دیگر کم هستند.
به نظرم می رسد اگر نوشته ای قابلیت و ارزش ترجمه را داشته باشد طبیعتا کسی پیدا می شود که آن را به جهان عرضه کند. اما چطور می شود ادبیات کودک خودمان را آنقدر ناب خلق کنیم که مخاطبانی از جهان به ترجمه آن برخیزند، نه اینکه خود مترجمان ما، آثار خودمان را به زبان دیگری ترجمه کنند؟ کما اینکه در حال حاضر کتابهایی که در کشور ترجمه می شود هیچ کدام توسط نویسنده آن کتاب نبوده است و تنها یک ناشر یا یک مخاطب به خاطر کشش نوع محتوای آن کار ترجمه اش را انجام داده است.
- اگر از بین شاعران ما آثاری مثل «خیام» ترجمه شده به این دلیل بوده که بسیاری اشعار خیام را به اندیشه های غربی نزدیک دانسته اند و آن را ترجمه کرده اند. ما در دوره اخیر در زمینه های گوناگون هنرمندان قابلی داشته ایم از جمله مهدی اخوان ثالث که آثار آنها ترجمه نشده است. اگر هم ترجمه شده آنطور که انتظار می رفته در جهان مطرح نشده است. البته باید توجه داشت که این امر زمان می برد. چرا که آثار ما قرار نیست در زمان خودمان ترجمه و مطرح شود. چه بسا بسیاری از نویسندگان هستند که بعد از مرگشان آثار آنها در جهان منتشر می شود. در ضمن ما نسبت به شاعران پیش از خودمان در دوره خوبی به سر می بریم و از طریق اینترنت آثار ما ترجمه و چه بسا عرضه هم خواهد شد.
شما به گروه سنی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تعریف کرده است اعتقاد دارید؟ آیا می شود فکر کودکان را در رده خاصی گنجاند؟
- شاعران برای مخاطبان خود آثار مختلفی تولید می کنند که بر اساس یک سری چهار چوب ها آنها را در قالب هایی قرار می دهیم. مثلا گروه سنی دال، جیم، الف و... اما هیچ کدام از اینها قاعده مند نیستند. به طور مثال اینگونه نیست که فردی در دوره ی راهنمایی آثاری که برای دوره ابتدایی هست را نخواند یا دبیرستانی ها گروه سنی راهنمایی را مطالعه نکنند.
پس نمی توان فکر کودکان را با توجه به گروه های سنی طبقه بندی کرد؟
- درست می گویید. گروه های سنی را نمی شود طبقه بندی کرد. اما به هر حال از نظر زبان، چهارچوب و نوع خیال پردازی برایشان مشخص می شود. من کتابی را برای گروه سنی «دال» منتشر کرده ام که برای گروه سنی ب، ج وﮪ نیز مناسب است. حد وسط می گوید که این کتاب برای دوره راهنمایی مناسب است. دوره راهنمایی دوره ای است که ما با چند دسته روبرو هستیم. کسانی که از پنجم ابتدایی به اول راهنمایی آمده اند و دانش آموزانی که از سوم راهنمایی به دبیرستان می روند. این مخاطبان قطعا متفاوت هستند. گروه سنی «دال» خود گروهی پرمخاطب است. آثار گروه سنی «دال» را هم  بچه های دبیرستانی می توانند بخوانند و هم بچه های کلاس پنجم.
جناب نیک طلب دنیای مجازی تا چه اندازه بر ادبیات کودک تاثیر داشته باشد و این تاثیر مخرب بوده است یا موثر؟
- من از نظر آماری اطلاع دقیقی ندارم. اما آنچه که می بینم و هست این است که وقت بچه ها را تلویزیون و اینترنت گرفته و همین مسئله سبب شده است که از مطالعه فاصله بگیرند. اگر قبلا برای معنی یک کلمه به کتابی مراجعه می شد، به کلمات بعد و قبل هم نگاهی می انداختند اما در حال حاضر به لطف اینترنت همان کلمه با معنی اش ارائه می شود.
چطور می شود در عین حال که داستان هایمان در عصر سرعت اتفاق می افتد بتوانیم کودکانمان را با آداب و رسوم و داستانهای قدیمی کشورمان آشنا کنیم؟
- این ها که گفتید با هم تضادی ندارند. چرا که می شود از ابزار این عصر استفاده کنیم و بچه ها را با جهان ادبیات و فرهنگی خود آشنا کنیم و کودکان خود را با  آرمان های کشور و اسطوره ها آشنا کنیم. می شود شاهنامه فردوسی را برای بچه ها بازگو کرد یا حماسه عاشورا را درشکل های مختلف و حتی جدیدتر ارائه کنیم. اما در این زمینه خوب است که از تکنیک ها و ابزارهای تازه برای بیان آنها استفاده ببریم.