کد خبر: 263212
تاریخ انتشار: ۶ آذر ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶
میزگرد کتاب خوانان کوچک

همه چیز از یک اتفاق ساده شروع می شود . پدر برگ های روزنامه را ورق می زند و مادر پشت جلد کتابش را به من نشان می دهد و خودش با سر رفته است توی کتاب. من هم تازه الفبا را یاد گرفته ام سعی میکنم کلمه های روی کتاب را هجی کنم. می خوانم کنجکاو می شوم تا بیشتر بدانم . کنارش می نشینم  و می خوانم.حالا سالها گذشته است ومن نه تنها خودم کتاب می خوانم که برای بقیه هم کتاب میخوانم.
مبینا قره قاشلو، دیانا دلشاد و عاطفه دالفقاری هم با اتفاق هایی نظیر این شروع کرده اند به کتاب خواندن و حالا از اعضای برتر کتابخوان مرکز اسفراین هستند. آنچه می خوانید حاصل گفتگوی یک ساعته با آن هاست.
آیا عنوان اولین کتابی که خوانده اید را به یاد دارید؟
مبینا : اولین کتابی که خواندم اسمش بود آنکه رفت آنکه ماند. قبلا مامانم برایم خوانده بود . وقتی توانستم بخوانم یکراست رفتم سروقت کتاب و خواندمش.
دیانا: من هم شک دارم همین کتابآنکه رفت آنکه ماند بود یا کتاب آسی بچرخ.
عاطفه: اولین کتابی که خودم توانستم بخوانم دست کوچولو، پا کوچولو بود اما مانند خیلی از بچه ها اولین کتابی که مادرم برایم خواند حسنی بود.
چطور شد به کتاب خواندن علاقه مند شدید؟
عاطفه: به کانون که می آمدم می دیدم همه دارن کتاب میخوانند ولی من نمی تواستم . می رفتم چند کتاب بر می داشتم باز میکردم و سعی می کردم  وانمود کنم دارم کتاب میخوانم اما در واقع داشتم عکس هایش را نگاه می کردم.
دیانا: پدرم مثل خیلی از باباها روزنامه می خواند و مادرم هم کتاب می خواند اما مهمتر از همه این ها حس می کردم که کتاب خواندن می تواند بهم توانایی بدهد. توانایی که در معلمم بود .
مبینا: راستش من برخلاف عاطفه و دیانا خودم اولین بار با کتاب آشنا شدم و خودم بودم که بقیه را مجبور می کردم برایم کتاب بخوانند و بعد ها که یاد گرفتم شروع کردم به خواندن. یعنی خودم علاقه داشتم بخوانم.
آیا به خاطر دارید بهترین کتابی که خوانده اید، چه بود؟
دیانا: یکی از بیاد ماندنی ترین کتاب هایی که خواندم «آهوی گردن دراز» بود. این که یک موجود توانایی خاصی داشته باشد که بقیه نمی توانند آن توانایی را داشته باشند برایم تحسین برانگیز بود.
مبینا: من کتاب «درد سر تکلیف » و «راز جن کدو» را خیلی دوست دارم خصوصا راز جن کدو که دو ویژگی دارد هم خیالی است و هم معمایی و این دو مشخصه باعث شده است من مشتاق شوم که هم خودم آن را دوباره بخوانم و هم به دیگران معرفی کنم.
عاطفه: من « بی تربیت ها» را ترجیح می دهم . چون نویسنده این کتاب به خوبی توانسته است تا یک سری حوادث غیر منتظره و بی ربط را به هم ربط دهد و از آن برای نوشتن یک داستان طنز استفاده کند.
به نظر شما به عنوان اعضای کتاب خوان مرکز، چرا بعضی از کتاب ها کم خواننده اند؟
عاطفه: دلایل زیادی دارد اما من شخصأ از کتاب های شعری که وزن خاصی ندارند. قافیه ندارند خوشم نمی آید. البته موضوع بعضی از کتاب ها هم خیلی جذاب نیست. من می خواهم این را هم بگویم که هر کسی یک نوع کتاب را دوست دارد این کتاب ها حتما هنوز نتوانسته علاقه مند خودش را پیدا کند. و در آخر این که شکل و رنگ و ظاهر کتاب می توانند در جذب مخاطب یا فراری دادن از آن تاثیر داشته باشد.
دیانا: یک دلیل این می تواند باشد که این کتاب ها به خوبی معرفی نشده اند و بچه ها با دیدن ظاهر کتاب از کنارش به سادگی رد می شوند. البته من هم با عاطفه موافقم که موضوع بعضی از کتاب ها خیلی جذاب نیست و نمی تواند من را جذب کند.
مبینا: ما معمولا کتاب های کم حجم را بیشتر دوست داریم بضی از کتاب ها حجم زیادی دارند. من می خواهم به گفته های عاطفه و دیانا این را اضافه کنم که داستان بعضی از کتاب ها واضح نیست . یعنی کتاب مثلا برای گروه سنی «ج» نوشته شده است اما کلمه هایی که در آن استفاده شده از سن بچه ها بالاتر است.
شما چه نوع کتاب هایی را بیشتر دوست دارید:
مبینا: ظاهر کتاب ها یک دلیل اصلی در انتخاب کتاب برای من است. البته حجم کتاب هم برایم مهم است . اما از نظر موضوعی بیشتر کتاب های طنز را می پسندم. .
دیانا: من داستان های خیالی و جادوگری را بسیار دوست دارم مخصوصا اگر ترسناک هم باشند که عالی میشود. کتاب هایی که دارای شخصیت های خوب و بد  است را بیشتر دوست دارم. مخصوصا این شخصیت های بد و بد جنس دوست داشتنی است.
عاطفه: من بیشتر داستان های واقعی را دوست دارم. نوشته های طنز را هم می خوانم و موضوع های علمی هم برام جذابند.
مهمترین عاملی که باعث جذابیت یک کتاب می شود چیست؟
عاطفه: ظاهر کتاب
دیانا: نوسنده کتاب
مبینا: نوشته های کتاب
دوست دارید کتاب هایی که می خوانید بیشتر در چه قالب هایی باشد؟
مبینا: من فرم داستانی را ترجیح می دهم حتی برای موضوعات علمی، به همین خاطر رمان ها را دوست دارم . البته قالب خاطره نویسی را هم دوست دارم چون واقعیت ها را بیان می کنند.
دیانا: من فکر می کنم هر قالبی برای بیان یک موضوع بهتر است . مثلا  موضوع های علمی را باید در قالب کتاب های علمی بنویسیم. اما قالب نمایشنامه را بیشتر دوست دارم
عاطفه: من هم فکر می کنم برای هر چیزی می توان از یک قالب استفاده کرد. گاهی از شعر ، گاهی از داستان، گاهی از طنز و گاهی هم از روش واقعی (مستند نویسی)
تا حالا شده کتابی را نپسندید؟
عاطفه: من «ساندویچ قطار » را به امانت گرفتم شعر بود اما شبیه شعرهایی که قبلأ خوانده بودم نبود . نه وزن داشت و نه قافیه و نتوانستم با ان ارتباط برقرار کنم.
مبینا : اسب و آقا خرگوشه . در این کتاب خرگوش روباه را اسب خود می کند و بر آن سوار می وشد به نظر من یک خرگوش نمی تواند با روباه دوست شود تا بخواهد بر آن سوار شود به همین خاطر خیلی ازش خوشم نیامد.
عاطفه: من فکر میکنم در عالم خیال و داستان این امکان پذیر است که یک خرگوش و یک روباه باهم دوست شوند مخصوصا که از نظر چثه خرگوش از روباه کوچکتر است و می تواند سوار روباه شود.
دیانا: من قصه های شب را خواندم خیلی برایم جذاب نبود. در این قصه ها خیلی فضاسازی نشده است و خیلی توضیح هم داده نشده است
مبینا: منم این کتاب را خوانده ام اما فکر می کنم این که نویسنده خیلی توضیح نداده باعث میشود ما بیشتر کنجکاو شویم برای خواندن ادامه داستان
عاطفه : اتفاقأ منم خوانده ام و با مبینا موافقم که این نقطه قوت کتاب است و می تواند ما را به فکر کردن وادارد.
نظرتان درباره کتاب های الکترونیکی (کتاب هایی که نسخه الکترونیکی آن روی موبایل و تبلت است )چیست؟
عاطفه: من فکر می کنم این نوع کتاب ها بهتر است چون می توان تعداد کتاب های زیادی را روی یک گوشی ذخیره کرد من فکر می کنم تا چند سال دیگر کسی به کتابخانه نیاید و مهمتر این که همه کتاب ها در کتابخانه ها وجود ندارد. و کتاب های کاغذی گران تر هم در می آیند.
دیانا: کتاب های کاغذی بهتر است چون دم دست هستند و در هر جایی می توانیم کتابمان را باز کنیم و بخوانیم، این نوع کتاب ها قابل لمس هستند . مخصوصا  وقتی ما کتاب می خوانیم بقیه با دیدن این که کسی دارد کتاب می خواند تشویق میشوند . همچنین استفاده بیش از حد از موبایل و تبلت باعث ضعیف شدن چشم می شود.
مبینا: من فکر می کنم هر نوع کتاب جای خود را دارد. بعضی وقتا می شود از کتاب های الکترونیکی استفاده کرد مخصوصا اگر کتاب در دسترس نباشد. اما کتاب کاغذی هم جذابیت های خودش را دارد.
کتاب های صوتی چطور هستند؟ آیا با آنها ارتباط برقرار کرده اید؟
عاطفه : کتاب های صوتی بیشتر به درد مادرهایی می خورد که حال و حوصله کتاب خواندن ندارند .
مبینا: من فکر میکنم اگر صوت و تصویر با هم باشد بهتر است یعنی هم کتاب را ورق بزنیم و هم بشنویم.
دیانا: کتاب صوتی می تواند در جاهایی به کمک ما بیاید و من هم بهتر می دانم که صوت و تصویر با هم باشد.
و اما سوال آخر
تاحالا برای کسی کتاب خوانده اید ؟ از انجام این کارچه حسی داشتید؟
دیانا: من برای پسر خاله ام کتاب می خوانم حس می کنم که بیشتراز او می دانم و توانایی بیشتری دارم.
مبینا: من برای پسر خاله ام می خوانم حس میکنم پیش رویم جمع زیادی هستند و من دارم برایشان سخنرانی می کنم.
عاطفه: من برای خواهرم و دختر خاله ام کتاب می خوانم در ابن  مواقع احساس می کنم جایگاه خاصی برای آنها دارم.
 
تهیه و تنظیم: تقی ابراهیمیان(مربی ادبی مرکز اسفراین)