امروز کلیات و چشمانداز برنامهی یکسال آیندهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در چند سرفصل اعلام میکنم، البته در شروع سال، کار تدوین برنامهی پنجساله را نیز آغاز خواهیم کرد و انشاءالله در سال 95 برنامهی سالانه مبتنی بر برنامهی پنجساله خواهد بود.
سعی کردیم برنامهی امسال را مبتنی بر نگاههای راهبردی تنظیم کنیم. اشاره میکنم به مطلبی که در ابتدای جلسه از مقام معظم رهبری خوانده شد؛ آقا در این عبارت فرموده بودند اجرای برنامهها باید مبتنی بر سیاستهای کلی باشد. یا به تعبیر دیگری فرموده بودند سیاستهای کلی را ترسیم و اجرا کنید. در جلسات حضوری هم که خدمت آقا بودم خیلی تاکید داشتند بر اینکه هم طراحی خوب انجام گیرد و هم اجرای خوب. در یکی از مسوولیتهای قبلی بنده که به محضر ایشان رسیده بودیم، فرمودند این طراحی شما طراحی خیلی خوبی است ولی شما پنجاه درصد از راه را رفتهاید، پنجاه درصد دیگر این است که درست اجرایش کنید. ما دو سال بعد مجددا خدمت ایشان رسیدیم برای ارایهی گزارش از فعالیت دیگرمان، آقا فرمودند من قبلا عرض کرده بودم که پنجاه درصد، برنامه است، پنجاه درصد اجرا، چه کار کردید آن پنجاه درصد اجرا را؟ این موضوع در ذهن من حک شد که هم باید در مدیریتمان طراحی خوبی داشته باشیم و هم در اجرا خوب عمل کنیم که آن برنامهها در بایگانیها نماند. با یک نگاه منصفانه باید بگویم در کانون برنامههایی تدوین شده بود، حتی برنامههای پنجساله، اما وقتی از دوستان قدیمیتر سوال کردم این برنامه به چه نحو اجرا شده، اذعان کردند که اصول اجرایی در این برنامهها خیلی دیده نشده است. لذا امیدوارم که خداوند توفیق دهد هم برنامهی خوبی داشته باشیم و هم خوب اجرا و خوب ارزیابی کنیم که بدانیم چهقدر از این برنامه اجرا شد، چهقدر اجرا نشد و چرا اجرا نشد. اینها باید در رویهی کار مدیریتی ما باشد.
بحثی که امروز به تفصیل خدمت شما اعلام میکنم تبیین نگاههای راهبردی است. اعلام برنامه مقداری طولانی میشود، اما تلاش میکنم نگاه راهبردیای را که برنامهی سال 94 مبتنی بر آن تدوین شده است، برای شما بگویم. قطعا در روند حرکت شما مدیران استان و مدیران ستادی موثر خواهد بود، امیدوارم که بتوانم آن را خوب ارایه کنم.
در اینجا 14 بند تدوین کردهام، در هر بند نگاه راهبردی را تشریح میکنم و چند مثال اجرایی میزنم تا نیمنگاهی هم به برنامه داشته باشیم. هر کدام از این بندها باید یک جهتگیری را برای ما درکانون ترسیم کند.
سیاستهای کلی در 14 بند
به عنوان اولین گام، باید برای تقویت و تثبیت جایگاه محوری کانون تلاش کنیم. یعنی «جایگاه محوری کانون» در حوزهی فعالیتهای مربوط به کودکان و نوجوانان در ایران اسلامی. این عبارت نشان میدهد که ما فقط نمیخواهیم کانون را درونسازمانی ببینیم. علاوه بر اینکه باید وظایف درونسازمانی خودمان را به خوبی انجام بدهیم، میخواهیم یک نگاه فراسازمانی و ملی داشته باشیم و در حوزهی کودکونوجوان در فاز ملی و حاکمیتی و در تراز جمهوری اسلامی حرکت کنیم. جلب توجه جامعه، مردم و مسوولان دستگاههای فرهنگی نسبت به حقوق کودکان و نوجوانان و بهویژه آسیبها و مخاطراتی که آنها را تهدید میکند به نگاه فرانهادی و تعامل با سایر دستگاهها و سازمانهای دولتی و غیردولتی نیاز دارد و نشستن بر جایگاهی که سایر دستگاهها و مردم آن را بپذیرند. کانون با سابقهی خوبش این مقبولیت را در میان مردم و دستگاهها دارد، باید این را حفظ و تقویت کنیم.
سعی میکنم در هر بند اگر مقام معظم رهبری رهنمود مرتبطی دارند آن را هم به شما عرضه کنم که صحبت متبرک شود. یکی از نکاتی که ایشان در آخرین نشست با هیئتمدیرهی کانون در دورهی قبل فرمودند این بود که «به نظر من امروز ما همین تشکیلات کانون را برای کودکونوجوان داریم و وظیفهی کانون سنگین است» ببینید این عبارت، این یک جمله، یک دنیا حرف است برای ما. خیلی جاها برای کودکونوجوان کار میکنند ولی آقا در یک جمله و به صراحت اینگونه از کانون انتظار دارند (تعارف هم ندارند با کسی، ایشان حکیم هستند). این بار سنگینی بر دوش ما ایجاد میکند که خودمان را محدود به فعالیتهای درونسازمانی نکنیم، بلکه در آن قوی عمل کنیم تا زمینهای شود برای «محوریت کانون» در حوزهی کودکونوجوان، حقوق کودک، فعالیتهای فرهنگی و حتی فعالیتهای غیرفرهنگی کودکانونوجوانان در کشور جمهوری اسلامی. البته نه اینکه بخواهیم وظایف دستگاههای دیگر را ما انجام بدهیم، نه. وزارت بهداشت باید مسالهی بهداشت و درمان کودک را به عهده بگیرد، دستگاههای مختلف هم هر کدام نقشی در ارتباط با کودک و نوجوان دارند و ما هم در حوزهی فرهنگ، هنر و ادب. اما اینکه کانون بتواند محوریت و پشتوانهای برای بقیه ایجاد کند، انتظاری است که هم مقام معظم رهبری و هم خود دستگاهها دارند. من در بسیاری از نشستهای برونسازمانی میبینم که خیلیها با وجود اینکه با حجم زیاد، کار کودکونوجوان میکنند ولی میگویند ما نیاز داریم به اینکه یکجا «محور» شود. از بخش کودکونوجوان صداوسیما گرفته تا سایر دستگاههایی که کار کودک انجام میدهند. این اولین نگاهی است که در برنامهی سال 94 داریم: میخواهیم مقام و جایگاه کانون را در کشور جمهوری اسلامی برسانیم به جایی که حق کانون، مطالبهی مقام معظم رهبری و مطالبهی همهی دستگاهها است. به همین دلیل تعامل با نهادهای دولتی، دستگاههای دولتی و غیردولتی و تشکلهای مختلف کاری است که باید انجام دهیم.
این فقط یک ادعا نیست، ما نمیخواهیم به شکل تصنعی ادعا کنیم که میخواهیم محور باشیم، بلکه قوت فعالیتهای کانون و حضور موثر کانون در افکار عمومی و در میان مردم و کودکانونوجوانان باید این را ایجاد کند. نمیخواهیم خودمان را به شکل تصنعی تحمیل کنیم، اصلا نباید به دنبال تحمیل تصنعی برویم. باید آنقدر مقتدرانه و قوی در فعالیتهایمان عمل کنیم که این مطالبهی عمومی در سایر دستگاهها و جامعه تقویت شود. ما سال 93 در هفتهی ملی کودک با همین نگاه وارد شدیم، با اینکه وقت کمی داشتیم و شاید دو ماه قبلش جدی شدیم که هفتهی ملی کودک را برنامهریزی کنیم اما با همتی که همهی دوستان داشتند و با توفیقاتی که خداوند به ما داد حرکت بیسابقهای داشتیم. تمام دوستانی که سابقهی 35 ساله در کانون دارند میگفتند که هیچ سالی فعالیتهای هفتهی ملی کودک به این شکل نمود نداشت و هیچ وقت کانون اینقدر قوی وارد نشده بود. خدا را شکر میکنیم که این اتفاق افتاد. در همان سال گذشته نشستی با سایر دستگاهها در حضور وزیر آموزشوپرورش داشتیم. شورای سیاستگذاری هفتهی ملی کودک را با حضور بسیاری از دستگاههای دولتی و غیردولتی به ریاست وزیر آموزشوپرورش و دبیری مدیرعامل کانون تشکیل دادیم و تصویب شد که دبیرخانهی دایمی هفتهی ملی کودک در کانون تشکیل شود. میدانید که هر سال یکی از نهادها مسوولیت این دبیرخانه را به عهده میگرفت تا امسال. ما مدعی شدیم این دبیرخانه باید همیشه در کانون باشد و جناب وزیر هم تصویب کردند. قرار بر این شد که آییننامه یا لایحهاش ارایه شود و در هیئت دولت یا شورای عالی انقلاب فرهنگی، در یک مرجع رسمی، به تصویب برسانیم تا کانون این وظیفه را به عهده بگیرد. شعار من هم در هفتهی ملی کودک این بود که ما فقط برای یک هفته فعالیت نمیکنیم، هفتهی ملی کودک نمادی است برای تثبیت و نمایش محوریت کانون در حوزهی کودکونوجوان. پس باید در طول سال فعالیت کنیم و دبیرخانهی دایمی در طول سال ارتباط با دستگاهها را تنظیم و تقویت کند.
در سالی که گذشت عضو مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک شدیم؛ قبلا کانون عضویت این کنوانسیون را نداشت. ارتباطمان را سعی کردیم با فراکسیون کودک مجلس فعالتر کنیم و نشستهایی هم گذاشتیم. البته این فراکسیون قبلا اعلام موجودیت کرده بود. ما در این دوره سعی کردیم با فراکسیون کودک مجلس ارتباط بیشتر بگیریم و فعالیت آن را دنبال کنیم. با صداوسیما در بخش کودک و نوجوان مرتب جلساتی داریم، به کانون میآیند و ما آنجا میرویم. تلاش داریم که ارتباطمان را با بخش کودک و نوجوان شبکههای مختلف صداوسیما تنظیم کنیم. تفاهمنامههایی هم با دیگر سازمانها و دستگاهها تنظیم کردهایم و این کار ادامه دارد. با وزارت ارشاد، سازمان میراث فرهنگی، بهزیستی، شهرداری تهران، شورای شهر تهران و یکسری از دستگاهها هماهنگ کردهایم تا تفاهمنامههای کلان داشته باشیم. جلسات مستمری با بسیاری از تشکلهای کودکانونوجوانان شروع کردیم مثل انجمن نویسندگان کودکونوجوان، انجمن تصویرگران کودک و نوجوان، خانهی تئاتر و بخش تئاتر کودک، ناشران کودکونوجوان، انجمن ناشران و بسیاری از تشکلهای دیگری که کار کودک انجام میدهند. اولین بند مباحث ما همین محوریت کانون است که بخشی از آن را در سال 93 آغاز کردیم و قصد داریم آن را در سال 94 تقویت کنیم به عنوان یکی از راهبردهای اساسی کانون.
راهبرد دوم بحث «تقویت هویت ایرانی و اسلامی» در کانون، برنامهها و فعالیتها و مخاطبان کانون است. ما باید تلاش کنیم مخاطبان با مفاهیم و معارف دینی انس پیدا کنند، باید گرایش مذهبی و دینی بچهها را تقویت کنیم. به کانون آمدهایم برای همین، ما نیامدهایم که صرفا به شکل عام فعالیت فرهنگیهنری انجام بدهیم. آمدهایم که موضوع تربیت را به شکل عمیق در بچهها نهادینه کنیم، تربیت اسلامی، تربیت انقلابی. باز با تاسی به رهنمود مقام معظم رهبری حرفم را متبرک میکنم. «در آخرین نشست، آقا خیلی حرفها زدند، یکدنیا با کانون حرف زدند. فرمودند که پایهی فکری اساسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باید مسالهی انقلاب باشد.» ما باید ببینیم مسالهی انقلاب اسلامی چیست؟ دیندار شدن مردم، دین را به صحنه آوردن. انقلاب اسلامی صرفا به دنبال تشکیل حکومت که نبوده است، حکومت برای تثبیت دین و برای به صحنه کشیدن دین در میان همهی مردم و جهان اسلام. خب ما هم در کانون آمدهایم برای همین. نکند فراموش کنیم که موضوع ما موضوع دین است، موضوع تقویت حس دینی، اطلاعات دینی و رفتار دینی بچهها است. خروجی ما باید بچههای مومن باشند. بله، بچههای خلاق، بچههای متفکر و بچههای توانمند! اما مومن. مبنای کار ما باید تقوا باشد. این است که در تمام فعالیتها، جشنوارهها، کتابها، کتابخانهها، مربیان و رفتارهایمان باید دین موج بزند. البته با روشهای جذاب و تکنیکهای کودکپسند. نمیخواهیم برخورد زمخت و تند داشته باشیم. آن ملایمت، صفا، صمیمیت و نرم بودن کانون را باید حفظ کنیم اما با یک شالودهی مسایل مذهبی. همچنین انس و آشنایی بچهها با ایرانی بودنشان، علاقهمندی به اینکه ایرانی باشند، با سنتها، هنرها، ادبیات ایرانی آشنا شوند و گرایش ایرانیشان که در واقع گرایش اسلامی است تقویت شود. به همین دلیل هویت ایرانی اسلامی را به عنوان یکی از بندهای برنامهی خودمان باید در نظر بگیریم. البته شاید این بند برنامهی مستقلی نطلبد، این باید در شالودهی فعالیتهای ما موج بزند و خودش را نشان بدهد. گاهی ما به اشتباه میافتیم، میگوییم ما فعالیت فرهنگی، هنری، ادبی، علمی و فعالیت مذهبی داریم. درست است، فعالیتهای مذهبی مستقیم مثل کار قرآن، احکام، حدیث در جای خودش محفوظ و بسیار ارزشمند، اما فعالیت دینی و مذهبی در شالودهی همهی فعالیتهای فرهنگی، هنری و ادبی ما باید موج بزند و خود را نشان دهد. این هم دومین بند از بندهای راهبردی ما در برنامهی سال 94.
سومین بند از راهبردها این است که «حرکت ما بر اساس برنامه» باشد. همان چیزی که در مقدمهی عرایض خودم گفتم و این را در بندهای راهبردی هم آوردهام، چون باید از روزمرهکاری پرهیز کنیم، از تصمیمهای مقطعی و سلیقهای پرهیز کنیم. بالاخره داریم یک کار حاکمیتی، کشوری و بزرگ انجام میدهیم. ما حتی در زندگی خانوادگی و در مدیریت خانوادگی خودمان هم باید با برنامه باشیم و نمیشود همینطور روزمره حرکت کنیم، چه برسد به این خانوادهی بزرگی که داریم آن را مدیریت میکنیم. این است که اصل به برنامه بودن را به عنوان یکی از راهبردها قرار دادم. البته برنامه بر اساس مطالعه، پژوهش، خرد جمعی و نگاه کارشناسی. اینها لوازم برنامهریزی ما است. اگر میگویم برنامهریزی به این معنی نیست که ما به عنوان مدیر هرچه گفتیم اول و آخر کلام است ولاغیر! نه، همهچیز را همگان دانند. مدیر خوب کسی است که بتواند با استفاده از همهی ظرفیتهای کارشناسی، درست تصمیم بگیرد و محکم هم پای آن بایستد. «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ»، اول «وَشَاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ»، مبنای مشورت، کارشناسی و خرد جمعی باید در همهی ما وجود داشته باشد. اگر خوب توانستیم این مشورتها و نظرهای کارشناسی را تبیین و تدوین کنیم «فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ»، عزم محکم داشته باشیم، محکم مدیریت کنیم و البته با توکل بر خدا. این نگاه، مدیریت انسانی نرم و بااقتدار را طراحی میکند. البته نرم بودن به معنای رها کردن نیست که هرکه هرچه گفت بپذیریم و با اقتدار بودن هم به معنای خشونت نیست. در اقتدار نباید خشونت باشد، باید صلابت، استحکام و پشتوانهی کارشناسی باشد. باید اینها را با هم ببینیم. ما میخواهیم اینگونه مدیریت کنیم. در این راستا پژوهشهای سازمانی خودمان را باید ببریم به سمت برنامهها. خسارتی که خیلی از دستگاهها میبینند این است که واحدهای قوی پژوهشی دارند اما پژوهشهایشان مباحثی است که به دردشان نمیخورد و بایگانیاش میکنند؛ نمیخواهیم این اتفاق در کانون بیفتد. ما در کانون دفتر پژوهش داریم، دفتر آموزش داریم. پژوهشها، موضوعات و خروجیهای دفتر پژوهش و آموزش ما باید پشتوانهی برنامهای ما باشد. باز تاکید میکنم بر نگاه رهبری که در همان جلسه فرمودند «شما احتیاج دارید به یک هسته فکری که مسایل فرهنگی و آنچه مربوط به کودک و نوجوان در کشور است را رصد کنند، نیازها را بسنجند، خطرات و آسیبها را درست بشناسند و بر اساس این نیازها برنامهریزی کنند». من در کشور کمتر دیدهام که پژوهشها منجر به برنامهریزی شود. تلاش میکنیم که در سال 94 به این نقطه برسیم.
چهارمین بند از بندهای راهبردی برنامهی سال 94 این است که در حوزهی «مخاطبان» اهتمام داشته باشیم به «نیازها، علایق و سلیقههای متفاوت»ی که در مخاطبان ما وجود دارد. ما ظاهرا با کودکونوجوان کار میکنیم اما به تعداد اعضایمان سلیقههای متفاوت داریم. تفاوتهای فردی بسیار جدی است ولی در حوزهی تعلیموتربیت رسمی در کشور نمیتواند مورد توجه قرار گیرد. در آموزشوپرورش برای 13 میلیون دانشآموز مجبورند یک کتاب درسی بدهند، یک معلم سر کلاس برای 40 نفر یک مدل تدریس کند. این مشکلی است که در نظام تعلیموتربیت رسمی کشور وجود دارد. اما ما در کانون با توجه به اینکه تدریس نمیکنیم، بلکه با بچهها کار میکنیم، حتما باید به این تفاوتهای فردی توجه کنیم. یکی تفاوت از جهت سن است، از 6 تا 10 یا 12 سالگی که کودک هستند و بعد نوجوان میشوند و باز شرایطشان متفاوت است. یکی از جهت جنسیتی، که دختر و پسر هرکدام اقتضائات خودش را دارد و باید روی این زمینهها مطالعه داشته باشیم. یکی از جهت قومی، که بالاخره استانهای مختلف قومیتهای متفاوت دارند. یکی از جهت زبانی، ما زبانها و گویشهای متفاوتی در کشور داریم. حتی از جهت مذهبی، مذاهب مختلفی در بعضی از استانها داریم. دیگر اینکه روحیات بچهها متفاوت است، به اینها باید توجه کنیم. هم معاونت تولید در تولیدات باید به این تفاوتها توجه داشته باشد و هم شما مدیران کل استانی و معاونت فرهنگی در مراکز. این تفاوتها را ببینیم، احصا کنیم و بر اساس آن خودمان را، برنامههایمان را، تولیداتمان را تنظیم کنیم. عرض کردم رهنمود مقام معظم رهبری هم همین بود که نیازهای کودکان را کاملا احصا کنید، مطالعه کنید و بر اساس بررسی نیازهای کودکانونوجوانان برای پاسخگویی به آنها برنامهریزی کنید. بعد هم فرمودند که روی حُسن اجرای آنها نظارت داشته باشید. اینها کدهایی بود که آقا در آن نشست به کانون دادند و کانون را مکلف کردند که این کار اتفاق بیفتد. انشاءالله در این بند از نگاه راهبردی باید نیازهای مخاطب را کاملا درست رصد کرده و برنامههایمان را بر اساس آن تنظیم کنیم.
پنجمین نگاه راهبردی که برای سال 94 تنظیم کردیم در مورد «محتوا» است. محتوای تولیدات و فعالیتهای ما علاوه بر پاسخ به نیازهایی که در بند قبل عرض کردم، باید درهمتنیده باشد. به تعبیری باید مجموعهی پیامهایی را طراحی کنیم که یک «نقشهی کامل محتوایی» را برای ما ترسیم کند. تاکید میکنم روی همان نکتهی اول که روزمرهکاری نکنید؛ ما باید بدانیم که چه محتوایی به مخاطب ما، کودک ما، منتقل شود. باید نقشهی محتوایی خودمان را ترسیم کنیم. این نقشه ممکن است مثل یک پازل که قطعات مختلفی دارد، قطعات مختلفی داشته باشد. یک قطعهاش تئاتر است، یک قطعهاش فیلم است، یک قطعهاش فعالیتهای کتابخانهای ما است اما اینها درکنار هم باید یک پازل باشد، یک نقشه باشد. نباید در جزایر مختلف فعالیت کنیم، خصوصا از لحاظ محتوا. میخواهم بیشتر روی محتوا تاکید کنم.
اگر میخواهیم بچهها را تربیت کنیم و تربیت دینی و پرورش خلاقیت را در حوزهی کاری خودمان داشته باشیم باید سالانه مشخص کنیم که چه مسایلی برای بچهها اولویت دارد. مثلا در حوزهی اخلاق چه موضوعاتی را دنبال میکنیم، موضوع صداقت و راستگویی، موضوع احترام به بزرگتر، احترام متقابل و سبک زندگی ایرانیاسلامی. اینها باید ترسیم شده باشد که نویسندهی ما بر اساس آن محتوا قلم بزند، کارگردان ما بر اساس آن محتوا فیلم بسازد، قصهگوی ما براساس آن محتوا قصه بگوید و همهی اینها مجموعهای از پیامهای تعریف شده را ترسیم کند. مثل همان پازلی که قطعات مختلف دارد، قطعات محتوایی و قطعات تکنیکی. این پیام کلی را قطعا باید با پشتوانهی نکتههایی که در بند دوم عرض کردم، با پشتوانهی آرمانهای دینی و آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی تنظیم کنیم. البته، باز تاکید میکنم، با روشهای جذاب و متناسب با روحیات کودکونوجوان. مقام معظم رهبری وقتی فرمودند پایهی فکری کانون را بر روی مسالهی انقلاب بگذارید در ادامه اضافه کردند «البته نباید بیگدار به آب زد و بدون رعایت چموخمهای لازم وارد شد، بلکه با روشهای کودکانه و جذابی که دارید.»
جمعبندی نگاه پنجم این است که رویکرد عملیات ما در حوزهی محتوا باید پرورش فکر باشد. به تعبیری دانایی و ارتقای سطح دانایی و تفکر بچهها. همچنین شکوفایی استعدادها، شکوفایی خلاقیتها، تقویت روحیهی پرسشگری، تقویت اعتماد به نفس و آموزش مهارت زندگی. اینها توانایی بچهها را بالا میبرد. ما باید هم دانایی را با تقویت تفکر و ترویج فرهنگ مطالعه و کتابخوانی ارتقا بدهیم و هم استعدادها و خلاقیتها را تقویت کنیم. این هم نگاه محتوایی ما است در روند حرکت کانون در سال94.
بند ششم «توسعهی سواد خواندن» است که در واقع قطعهای است از بند پنجم، ولی میخواهم روی آن بیشتر تاکید کنم. توسعهی سواد خواندن برای ما در کانون خیلی محوری است. ما فعالیتهای مختلفی در کانون داریم، 42 فعالیت در مراکز، 10 تا 12 فعالیت تولیدی در ستاد کانون اما یک محور برایمان دغدغه و محور اصلی است و آن توسعهی سواد خواندن است. ما باید روی این امر به عنوان سواد پایه کار کنیم و در شالودهی همهی فعالیتهای ما وجود داشته باشد. یعنی اگر به بچهها میگوییم کتاب بخوانند، اگر میخواهیم فرهنگ مطالعه را ترویج دهیم نه فقط به خاطر اینکه دانایی بچهها را بالا ببریم. این اولین و کف خواستههای ما است که بچهها کتاب بخوانند تا اطلاعاتشان بالا برود، ولی اهداف عمیقتر و گستردهتری داریم. اینکه علاوه بر افزایش اطلاعات بچهها با کتاب و کتابخوانی، آنها مهارتهایی پیدا میکنند. اولین مهارت، مهارت خواندن است، مهارت خواندن دریچهی ورود به کلیهی علوم است. بعضی وقتها فکر میکنیم ریاضیات خیلی از بچهها ضعیف است درحالیکه ریاضیاتشان ضعیف نیست، بلد نیستند صورت مساله را بخوانند، فارسیشان ضعیف است، مهارت خواندنشان ضعیف است. صورت مساله را نمیتوانند بخوانند، نمیتوانند بفهمند، طبعا پاسخ مساله را نمیدهند. ورود به بسیاری از علوم با همین مهارت خواندن حاصل میشود، پس ما میخواهیم توان و مهارت خواندن بچهها را افزایش دهیم تا آنها را مجهز کنیم، تا بتوانند با قوت و توانمندی بهتر و مهارت بالاتری به سایر علوم وارد شوند. کتاب و مطالعه، علاوه بر مهارت خواندن مهارت نوشتن را در بچهها تقویت میکند. مهارت نوشتن بچهها را در حوزههای علمی و پژوهشی توانمند میکند. کسی که مینویسد قطعا باید اطلاعات علمی خودش را بالا ببرد و پژوهش کند؛ نمیشود همینطور قلم را بگذارد و بنویسد. حتما باید به منابع مختلف مراجعه کند، استخراج کند، تنظیم کند و نظم بدهد تا بتواند بنویسد. در نوشتن، مهارتهای مختلفی به وجود میآید. به همین خاطر ما میخواهیم در همین حوزهی توسعهی سواد خواندن «مهارت نوشتن» بچهها را افزایش دهیم. مهارت دیگری که توسعهی سواد خواندن به بچهها یاد میدهد «مهارت بیان» است. بیان بچهها با خواندن تقویت میشود، کسی میتواند خوب حرف بزند، کسی میتواند منظور خودش را منعکس کند که اهل خواندن باشد، سواد خواندن داشته باشد، اهل مطالعه باشد. در استان که حضور پیدا کردم، سه چهار مورد پیش آمد که با نوجوانان نشست داشته باشم و گفتوگو کنم. به وفور دیدم که این بچهها چهقدر در حرف زدن مسلط اند. بچههایی که 12 سالشان است، 10 سالشان است مثل یک انسان بزرگ و بامطالعه حرف میزنند و تحلیل میکنند، جسارت حرف زدن دارند، ادب حرف زدن دارند. من خیلی لذت میبرم از بچههایی که وقتی به آنها میگویم کار ما را نقد کنید (به کرّات در استانهای مختلف دیدهام، در استان کردستان، در استان خراسان رضوی، در همین تهران و در چند استان دیگر) کتاب را با جسارت نقد میکنند اما با ادب. از اسم نویسنده با ادب یاد میکنند و ذرهای بیادبی نمیکنند. این نشان میدهد بچهها فرهیخته شدهاند، مطالعه و کتابخوانی آنها را مودب بار آورده، کلامشان فاخر است. متاسفانه کلام فاخر در کشور ما تحت آسیب قرار گرفته ولی کلام بچههای کانون کلامی فاخر است. پس این مهارت بیان و «توانمندی برقراری ارتباط بیانی» یکی از مهارتهایی است که از توسعهی سواد خواندن به دست میآید. مهارت دیگر «مهارت گوش دادن» است. خیلیها مهارت گوش دادن ندارند، تحمل ندارند بنشینند گوش بدهند. کسی که به سواد خواندن متصل میشود میفهمد که باید یادگیری داشته باشد و برای یادگیری یا باید مطالعه کرد یا باید گوش داد. گوش دادن مهارتی است که هر کسی ندارد؛ به نظر من خیلی مهم است که انسان تحمل گوش دادن داشته باشد. این چهار مهارتی است که تحت توسعهی سواد خواندن متصور است و مجموعهای از مهارتها را در انسان ایجاد میکند.
هفتمین محور از سیاستها و راهبردهای سال 94 مسالهی «پیوست فرهنگی» است. باز از مقام معظم رهبری نقل میکنم که آقا در همان جلسه، خیلی به صراحت فرمودند، یا اینطور بگویم که انتقاد کردند که کانون فعالیتهای خیلی خوبی انجام میدهد اما پیوست فرهنگی ندارد. از عروسک «دارا و سارا» اسم بردند و گفتند اتفاق خیلی خوبی در کانون بوده است. حتی فرمودند که سایر کشورها از این کار الگو گرفتند، تاثیر بینالمللی داشت عروسک دارا و سارا و تقدیر کردند از این کار، اما بعد گله کردند که شما در کنار عروسک دارا و سارا باید دهها فیلم و انیمیشن درست میکردید، کتاب مینوشتید؛ این کار را نکردید و دارا و سارا نتوانست نمود پیدا کند. اسم این را گذاشتند «پیوست فرهنگی»، فرمودند فعالیتهای مختلف شما باید با هم ارتباط داشته باشد، پیوست فرهنگی داشته باشد. من فکر میکنم یکی از تکلیفهای کانون که هم تکلیفی معنوی است که مقام معظم رهبری بر دوش ما گذاشتند و هم عقلایی است، همین است. ما که تولیدکنندهی عروسک نیستیم، عروسک را به عنوان نماد فرهنگی و اسلامی و تقابلی با جریانی منفی که دنیا برای مخدوش کردن تربیت ایجاد میکند طراحی میکنیم. این کار بزرگی است که اتفاق افتاد اما باید برد فرهنگی خودش را هم داشته باشد. صرفا تولید کردن و به فروشگاه آوردن نمیتواند این بُرد فرهنگی را ایجاد کند. به همین دلیل یکی از بحثهای اصلی که در معاونت تولید و شورای سیاستگذاری تولید دنبال میکنیم تقویت بحث پیوست فرهنگی است که با نمادها و کاراکترهایی که میسازیم بین تولیداتمان تعامل ایجاد کنید.
در این بحث پیوست فرهنگی، هم بین تولیداتمان باید تعامل باشد و هم بین تولیدات و فعالیتهایی که میخواهیم انجام بدهیم. مثلا جشنوارهها: جشنوارههای ما نباید بیارتباط با جریان عمومی کانون باشد. ما که وزارت ارشاد نیستیم که بگوییم باید در سال 10 تا 15 تا جشنواره اجرا کنیم. ما با جشنوارههایمان میخواهیم جریان عمومی کانون را که اعضای ما، مخاطبان ما و تربیت نسل کودکونوجوان را تقویت کنیم، به جریان بیندازیم، پرتحرک کنیم و رقابت مثبت ایجاد کنیم. اگر پایهی اصلی جشنوارههای ما در کتابخانه نباشد ضرر کردهایم. به این میگوییم پیوست فرهنگی بین فعالیتها و کار اصلیمان و پیوست بین تولیدات ما با کتابخانهها و مخاطبانمان. باید همهی اینها را به هم وصل کنیم، جزایر مختلف نداشته باشیم. معاونت تولید ما باید بداند که در کتابخانههای ما چه اتفاقی میافتد. من تقاضا کردم از معاونت تولید که برنامهای تنظیم کنند تا نویسندگانشان در سفرهای ما شرکت داشته باشند، از نزدیک بچهها را ببینند، حرفشان را بشنوند. من در همین نشستهایی که با کودکانونوجوانان داشتم یکدنیا حرف شنیدم از آنها. حرفهای خوب، با ادب، فاخر ولی بسیار گزنده. گزنده بود برای اینکه بچهها کتاب را برمیداشتند و میگفتند این رمان نوجوان شما که این آقا نوشتهاند (و به ایشان احترام هم میگذاشتند) این اشکالات را دارد. میگفتند پایانبندی کتاب خوب نشده است! اصلا این حرفها حرفهای تخصصی نویسندهها است که مثلا پایان این داستان خوب تمام شده یا نه. اما همین بچهها میگویند این داستان را خوب تمام نکردهاید، پیام این داستان نوسان داشته است. بچهها حرف دارند، نویسندهی ما باید بیاید حرف این بچهها را بشنود. نمیشود نویسندهی ما برای دل خودش کتاب بنویسد، طراح گرافیست ما نمیتواند برای دل خودش طراحی کند، تولیدکنندهی فیلم ما نمیتواند برای جشنوارههای بینالمللی فیلم بسازد. ما خیلی خوشحال نباشیم که فیلممان در جشنوارهی بینالمللی رتبه آورد. خوشحال هستیم، ولی اگر این فیلم را بچههای ما نپسندند کارمان ناقص مانده است. من در همین جلسات دیدهام که بچهها گفتهاند از بعضی از فیلمهای بهنام کانون خوششان نمیآید. کاری ندارم که بچهها درست میگفتند یا نه، ولی حرفشان را باید بشنویم. بشنویم که بچهها از کار این طراح گرافیست ما خوششان میآید یا نمیآید، از فیلم ما، از کتاب ما، از مربی ما و از رفتار ما. اینها در واقع پیوست فرهنگی است.
ما هر جای کانون هستیم باید کل کانون را ببینیم، نباید فقط خودمان را، اتاق خودمان را و حوزهی فعالیت خودمان را ببینیم. مربی ما باید نسبت به کتاب و فیلم ما دغدغه داشته باشد. این هم یکی از بندهایی است که خیلی در مورد آن جدی هستیم، به دلیل اینکه احساس میکنم جزایر مختلف در کانون هنوز به هم متصل نیستند و باید تلاش کنیم این جزایر را به هم وصل کنیم.
هشتمین بند، توجه به «فنآوریهای نوین» است. ما در کانون روشهای سنتیای داریم که آنها را کنار نمیگذاریم، چراکه بالاخره کتاب، با همین شاکله هم همیشه کتاب است. البته باید محتوایش را بهروز کنیم، جذابتر کنیم، متناسب با نیازهای بچهها کنیم، ولی کتاب کتاب است. نمایش همیشه نمایش است. از موقعی که خود ما کودک و نوجوان بودیم نمایش دوست داشتیم و الان هم میبینیم و لذت میبریم. خطاطی همیشه خوب و دلنشین است، نقاشی همیشه برای بچهها جذاب است. باید کارهای سنتی کانون را نگهداریم و از آنها مراقبت کنیم، اما به تکنیکهای روز هم بیتوجه نباشیم. تکنیکهای روز و فنآوری نوین بحثی است که اگر ما هم به آن توجه نکنیم بچهها در این مسیر پیش میروند. الان بچهی دوساله موبایل دستش میگیرد و بازی میکند، بچههای دوسهساله میتوانند با کامپیوتر و تبلت کار کنند. وقتی بچهها به سمت این فضا رفتهاند، ما نمیتوانیم به آن بیتوجه باشیم. به همین دلیل بنای ما بر این است که اولا از فعالیتهای سنتی کانون به قوت مراقبت کنیم، حتی همان سفالگری (که بعضیها طعنه میزنند کانون هنوز دارد گلبازی میکند). ما گلبازی نمیکنیم، در همین کار سفالگری فلسفه و خلاقیتهایی هست. ثانیا سراغ فعالیتها و تکنیکهای نوین برویم. به همین دلیل طراحی رسانههای جدید در تبلت، موبایل و فضای مجازی جزو برنامهی جدی ما است. ما به فضای مجازی وارد خواهیم شد. طرح آن را آماده کردهایم، پیشنویس و طرحش تدوین شده و تیم مجریاش با قدرت کار را پیش میبرد. امیدواریم در سال 94 از فضای مجازیمان رونمایی کنیم و کودکان، مخاطبان، خانوادهها و مردم را از طریق فضای مجازی با کانون و مسایل کانون مرتبط کنیم. پرتال جامع کودک یکی از برنامههایی است که دنبال میکنیم. بحث آیپیتیوی هم مطالعه و دنبال میشود. با بعضی از بخشهای خصوصی مذاکره میکنیم، پروپوزالهای مختلف را میگیریم تا در حوزهی آیپیتیوی و تلویزیون اینترنتی وارد شویم. بازیهای رایانهای از قبل در کانون بوده است، اینها را هم باید تقویت کنیم. کتاب الکترونیک را در دورهی جدید طراحی کردهایم و اولین تولید آن در جشنوارهی کتاب رونمایی شد. در این نوبت، 15 جلد کتاب الکترونیک منتشر کردیم و این نویدی است که در عرصهی جدید حرکت میکنیم. کتابهای گویا را در دست تولید داریم، طراحی نرمافزارهای اندروید را در برنامهمان داریم. تیمی در حال کار هستند و انشالله به زودی بعضی از محصولات کانون برای اندروید عرضه خواهد شد. اینها از کارهایی است که در برنامهی سال 94 در نظر گرفتهایم و انشاءالله دنبال میکنیم.
در هر صورت باید در کنار حفظ سنتها و فعالیتهای قبلی، به روزآمدی تولیدات و فعالیتها توجه داشته باشیم. به عنوان مثال تیمی در حال مطالعهی بحث ساماندهی انفورماتیک کانون اند، چراکه تاکنون جزیرههای انفورماتیک را در کانون داشتهایم و داریم. حوزههای ستادی را کاملا رصد کردهاند و به عنوان نمونه به استانهای البرز، قزوین، قم، اصفهان سفر کردهاند و قرار است به سیستان و بلوچستان هم سفر کنند. انشاءالله طرح جامعی در حوزهی انفورماتیک داشته باشیم چه از جهت ارتقای سختافزاری و چه از جهت بهینهسازی نرمافزاری. همینطور با توجه به تعدد سایتها، پورتال مرکزی کانون را داریم طراحی میکنیم. به زودی دفتر فنآوری اطلاعاتمان را هم راهاندازی میکنیم که انشاءالله بعد از عید خبرش را اعلام خواهیم کرد و به جریان خواهد افتاد. امیدواریم در سال 94 جهش و تحولی هم در حوزهی انفورماتیک و فضای مجازی داشته باشیم.
نهمین بند از راهبردهای برنامه 94 «توانمندسازی مربیان، کارشناسان و مدیران» کانون است. ما به این اعتقاد داریم و من بارها در سخنرانیهایم گفتهام که نیروی انسانی به عنوان «سرمایهی اصلی» فعالیتهای کانون است. باید به نیروی انسانی اعتنا کنیم، حتی خدماتیهای ما هم باید در ارتباطات انسانی موجه باشند، آنها هم باید توانمند باشند. رانندههای ما، مربیان ما، کارشناسان ما و مدیران ما، همه باید ارتقا پیدا کنیم. سازمان ما سازمانی یادگیرنده است. ما ادارهای نیستیم که روزی ورود پیدا کنیم و روزی هم خارج شویم و هیچ فرقی هم نکنیم. همهی عوامل ما باید روزبهروز ارتقا پیدا کنند وگرنه قافیه را باختهایم. این را به خودمان بقبولانیم و تکرار کنیم که سازمان ما سازمانی یادگیرنده است و در این سازمان همهی عوامل رشد میکنند؛ رشد فکری، اخلاقی معنوی و تقوایی. به همین دلیل باید بحث رشد و توانمندسازی نیروی انسانی را در مربیان، کارشناسان، مدیران، خدمه، عوامل اجرایی، امور مالی و امور تدارکاتیمان دنبال کنیم. همه مربی هستیم، همه باید رفتار مربیانه داشته باشیم، باید خودمان را ارتقا بدهیم و این ارتقا باید هم از جهت دانشی، هم از جهت مهارتی و هم از جهت تقوایی باشد. خلاصهی مطلب اینکه نیروی انسانی ما باید انگیزهی درونی داشته باشد و این انگیزه هم ایجاد نمیشود مگر با تقویت معنویت او، مگر با ایجاد فضای با نشاط برای او، مگر با ایجاد شرایطی که کارش را دوست داشته باشد، مگر با ایجاد فضای یادگیرنده، تا ارتقا داشته باشد و توانمند شود. اینها برای نیروی انسانی ما رضایت قلبی ایجاد میکند.
نیروی ما باید رضایت قلبی داشته باشد، باید انگیزهی درونی داشته باشد و همچنین رضایت و امنیت شغلی که عاملش بحثهای مالی، رفاهی و عاطفی است و باید به این هم توجه کنیم. یکی از بحثهای محوری این جلسه نیروی انسانی است و ما در کمیتهی نیروی انسانی به قوت پیگیری میکنیم که چه کنیم تا شرایط مناسب و مساعد را برای نیروی انسانی فراهم کنیم، تا امنیت شغلی باعث شود انگیزههای درونی هم حفظ شود. این انگیزههای درونی اولویت دارد برای ما، نمیخواهیم یک عده شاغل درست کنیم، میخواهیم یک عدهای را که عاشق کارشان هستند، انگیزهی درونی دارند، اهل ارتقا و تحول اند، پشتیبانی کنیم. پشتیبانی از این منظر که هم رضایتمندی شغلی باید باشند و هم ایجاد انگیزه.
بحث ساماندهی و آموزش نیروی انسانی از بحثهایی است که در سال 94 روی آن خیلی جدی هستیم. سعی خواهیم کرد آموزشهای ما هم منطبق بر نیازها باشد و همهی بخشهای مختلف بر اساس نیاز کاریشان آموزش ببینند. قطعا هم ارزیابی نیروی انسانی را در دستور کارمان داریم و در چارت ما هست که در سال94 دفتر نظارت ارزشیابی را هم راهاندازی کنیم. محور فعالیت این دفتر هم این است که مسیر نیروی انسانی و فعالیتها را مرتب رصد و تحلیل کنند و در اختیار ما قرار دهند.
محور دهم از راهبردها «تولید آثار در دو شکل حرفهای و کتابخانهای» است. تولید آثار را در یکی از سخنرانیهایی که داشتم تشریح کردم و الان هم مجددا عرض میکنم چون اهمیت دارد. تولیدات ما باید در دو عرصه طراحی شود: اول عرصهی تولیدات فاخر و حرفهای است که این کار به ستاد مرکزی سپرده شده است. معاونت تولید ما موظف است که از بهترین نویسندگان، فیلمسازان، گرافیستها و تئاتریهای کشور استفاده کند تا همواره تولید فاخر داشته باشیم. باید در این حوزه جدی باشیم و هستیم. در حوزهی معاونت تولید و شورای سیاستگذاری تولید که پشتوانهی فکری معاونت تولید است، ترسیم کردهایم که باید در عرصهی تولید کتاب، جامعیت را در نظر بگیریم. خود من هم در آن شورا حضور دارم و معاونت تولید هم این انگیزه را دارد و کار را هدایت میکند. بررسی کردیم و دیدیم که قفسهی کتاب کودک و کتاب خردسال در کتابخانهها قدیمی است و کمبود دارند. سه کارگروه خردسال، کودک و نوجوان را در حوزهی تولید کتاب تشکیل دادیم تا به شکل متعادل تولیداتمان را در سال تقسیم کنیم. اگر 130 عنوان کتاب در سال طراحی و تولید کردیم، باید به شکل متوازن بین مخاطبان ما تقسیم شود، همچنین به شکل متوازن در موضوعات مختلف علمی، داستانی، اجتماعی، دینی و غیره. اینها کارهایی است که الان در معاونت تولید برای آنها اتاق فکر تشکیل شده است. در زمینهی تئاتر هم دیدم با اینکه نمایشهایی در سالنهای کانون اجرا میشود و حرفهای هم هست ولی تئاترهای کانونی نیست. کار کانون اجارهی سالن نیست؛ مردمی که دست بچههایشان را میگیرند و به سالن کانون میآیند میگویند بچهمان را بردیم کانون فیلم یا تئاتر نگاه کند. تئاتر کانون باید متناسب با محتوا و فضای فرهنگی کانون باشد. به همین دلیل در سیاست ادامهی راه گفتیم اینگونه عمل کنیم که تئاتر تولیدی داشته باشیم. 10 تئاتر تولیدی در طول سال 94 پیشبینی شده است که نمایشنامهاش را بنویسیم، تایید کنیم، کارگردان را منصوب کنیم که گروه را تشکیل دهد و کار را بسازد. البته کار قبلی هم که حمایت از گروههای حرفهای تئاتر بود خوب است و آن را هم حفظ میکنیم. حمایت از گروههای تئاتر کودکونوجوان را به خاطر جایگاه محوری کانون باید حفظ و تئاترهای خوب را هم شناسایی و عرضه کنیم، چه در مرکز و چه در استانها.
در حوزهی فیلم باید بگویم در این چند سال کمرنگ عمل کردهایم. با آن سابقهی خوب و درخشان حوزهی سینمایی کانون، فیلمهای خیلی مهم و کارگردانهای بسیار مطرحی که در کانون بودند، این کمرنگ شدن چهار پنج سالهی اخیر حوزه سینمایی و فیلم کانون نه برای ما و نه برای جامعهی فرهنگیهنری کشور اصلا خوشآیند نیست. به همین دلیل حوزهی سینمایی کانون را تقویت کردیم، فیلمنامهی چند فیلم را تصویب کردیم و داریم با کارگردانهای بسیار مطرح کشور که یا قبلا خودشان در کانون بودهاند و یا اینکه کانون را خوب میشناسند قرارداد میبندیم. امیدواریم در سال 94 و 95 خروجی این فیلمها را در قالبهای فیلم سینمایی بلند، فیلم کوتاه و انیمیشن داشته باشیم. به شکل جدی وارد حوزهی فیلم شدهایم و همچنین در بخش سرود، موسیقی و اسباببازی هم توازنی در حوزهی تولید حرفهای خودمان ایجاد کردهایم.
اما جهت گیری دوم در حوزهی تولید، تولید کتابخانهای است. همانطور که تولید فاخر و حرفهای برای ما ارزشمند است، «تولیدات بچهها» هم برای ما ارزش خاص خودش را دارد. بچهها را باید تولیدکننده بار بیاوریم نه مصرفکننده. ما نمیخواهیم فقط کلاس بگذاریم و بچهها گوش کنند و بروند. بچهها باید تولیدکننده باشند، خلاق باشند، مسالهی خلاقیت همیشه بخشی از نشان و برند کانون بوده است. به همین دلیل اگر بچهها یک فیلم انیمیشن یکدقیقهای هم ساختند باید روی چشممان بگذاریم و حمایتش کنیم. بحث جشنوارهی فیلم کودک برای کودک اصلا با همین مبنا است و باید ادامه پیدا کند. ما باید فیلم کودک را عرضه کنیم، روی پرده بیاوریم، بچهها را روی صحنه بیاوریم و تشویقشان کنیم. همچنین مربیان ما هم باید خلاق باشند، بنویسند، قلم بزنند و روی صحنه بیایند. به همین دلیل خیلی از جشنوارههای ما برای حوزهی مربیان است. همین اواخر جشنوارهی قصهگویی مربیان در کرمانشاه و جشنوارهی نمایش عروسکی در شیراز برگزار شد. حتی الان داریم شرایط جدیدی را فراهم میکنیم که مثلا اگر مربیانی بتوانند خودشان را به توانمندی ورود به عرصهی تئاتر حرفهای برسانند آنها را به این عرصه وارد کنیم، البته با حفظ فعالیتهای کتابخانهای. یک نگرانی این است که کار حرفهای مربیان به کار کتابخانهای لطمه نزند، که نگرانی جدی و مهمی است. ما با حفظ فعالیتها و گردش کار طبیعی در کتابخانهها میتوانیم مربیانمان را به سطح حرفهای برسانیم. این برنامهها هم در سال 94 دنبال خواهد شد و تولیدات حرفهای و کتابخانهای را ترویج خواهیم داد.
یازدهمین بند از بندهای راهبردی ما «گسترش دایرهی پوشش مخاطبان» است. این را هم باز بهره میگیرم از رهنمود مقام معظم رهبری؛ آقا به شکل جدی در همان جلسهی آخر به اعضای هیاتمدیره فرمودند «مخاطب شما فقط آنهایی نیستند که میآیند از شما کتاب میخرند. ما 13 میلیون دانشآموز داریم که مخاطب شما اینها هستند. فایدهی ارتباط شما با آموزش و پرورش باید این باشد که کانالتان وصل شود به مدارس کشور و کتابتان به دست بچهها برسد.» بله، به نظر من ما نمیتوانیم کار آموزشوپرورش را انجام دهیم، آنها باید کارشان را خودشان انجام دهند. آنها کار خودشان را میکنند و ما هم باید کار خودمان را بکنیم. مصداقی که آقا فرمودند «محصولات» بود. اولین کاری که باید بکنیم این است که محصولاتمان را به مدارس و 13 میلیون دانشآموز برسانیم. خیلی از بزرگسالانی که میگویند ما قدیمها با کانون ارتباط داشتیم، درواقع با کتابهای کانون ارتباط داشتهاند. همه که نمیتوانستند بیایند کانون، بلکه خیلیها کتاب کانون را دیده بودند و حس خوبی به کانون دارند. وقتی با خیلی از مسوولان کشور برخورد میکنیم میگویند ما یک روزی کانونی بودیم. حالا بعضیهاشان واقعا بودهاند و بعضیهاشان هم کتاب کانون را خواندهاند، محصولات کانون را دیدهاند. ما باید کاری بکنیم که بچههای ما، بچههای کل کشور، با محصولات کانون آشنا شوند، آقا هم همین را فرمودند. اما در یک گام بلندتر و در یک گام دیگر، باید بچهها را با فعالیتهای کانون هم آشنا کنیم. صبحها فضای فیزیکی کانون به خاطر مدارس خالی است، پس باید برنامهریزی کنیم که مدارس بیایند، به شکل گروهی در کانون حضور پیدا کنند. البته این اتفاق دارد میافتد، و همین موضوع را باید ترویج بدهیم و تقویت کنیم. مدارس به شکل گروهی بیایند با معلمشان. من دیدهام خیلیها میآیند و درس هنرشان را در کانون میگذرانند و مربیان ما با بچهها کار میکنند. در خلال این بازدیدها بچهها کانون را میشناسند و عضوش میشوند. یا در نمایشگاههایی که برگزار میکنیم، مثلا پارسال بخش کودکونوجوان نمایشگاه قرآن با ما بود، یا نمایشگاههای کتاب و غیره. وقتی مردم میآیند و حضور پیدا میکنند آنها را با کانون آشنا کنیم، البته با تبلیغات کاذب نه، تبلیغات و ارتباطی که در آن کار، فعالیت و اثرگذاری موج بزند. البته مخاطبان خاص ما که اعضا هستند محدودند و باید با آنها عمیق کار کنیم. برای ما آمار خیلی محور نیست، عمق کار محور است. هرچند لازم است یک آمار قابل قبول هم داشته باشیم چون داریم سرمایهگذاری میکنیم و نیرو میگذاریم، ولی خیلی تلاش نکنیم که گسترش بیرویه بدهیم، چون باید نفربهنفر با بچهها کار کنیم. پوستهی اولیه، بچههای عضو هستند اما در یک پوستهی دومی باید عموم دانشآموزان و عموم کودکانونوجوانان کشور اسلامی را به عنوان مخاطب در نظر بگیریم.
دوازدهمین محور «ارتباط با رسانهها و گسترش حضور در افکار عمومی» است. علاوه بر اینکه کار ما باید خودش، خودش را معرفی کند لازم است از ابزارهای تبلیغاتی هم استفاده کنیم. باز تاکید میکنم نه به شکل کاذب، من اصلا موافق تبلیغات کاذب نیستم که بخواهیم فقط اسم کانون را مطرح کنیم. میخواهیم عمق فعالیتهای خودمان را و توانمندی کانون را نشان بدهیم و به مردم عرضه کنیم، پس برای این باید از فضای رسانهای و فضای صداوسیما استفاده کنیم. نمیگوییم فقط خبر بفرستیم، خبر فرستادن به بخش خبری صداوسیما کف قضیه است. ما باید در صداوسیما به عنوان یک رسانهی گسترده و فراگیر برنامهی تولیدی داشته باشیم، در برنامهها حضور زنده داشته باشیم و فیلمهای خوبمان را در آن به نمایش بگذاریم. اینها کارهایی است که باید انجام دهیم و شروع هم کردهایم. ما در همین هفتهی ملی کودک در پنج برنامهی زنده در پنج شبکهی مختلف صداوسیما حضور داشتیم. یک مقداری هم بینظیر بود، در هیچ دستگاهی اینطور نیست که بتوانند با این حجم در صداوسیما حاضر شوند. دوستان تلاش کردند، فعالیت کردند و این اتفاق افتاد. در شبکهی یک، دو، سه الی شبکهی جام جم برنامهی زنده داشتیم. قصهگوهای ما از تهران و شهرستانها حضور پیدا کردند و به شکل زنده قصه گفتند. در این چند جشنوارهی اخیر هم برنامهای طراحی کردیم به اسم ستارهی دنبالهدار که در جشنوارهی کتاب، قصهگویی و نمایش عروسکی هر روز ساعت سه بعدازظهر در شبکهی دوی سیما منعکس شد. خلاصه اینکه باید وارد صداوسیما بشویم. شما هم به سهم خودتان در استانها خیلی راحتتر میتوانید وارد شوید. شما در برنامههای استانی خودتان و ما به شکل ملی باید از فضای تبلیغاتی در رسانههای مختلف، خصوصا رسانهی ملی، با حضور کیفی و مفهومی استفاده کنیم. این را هم در سال 93 شروع کردیم و انشاءالله در سال 94 دنبال کنیم و با موفقیت بیشتری پیش ببریم.
سیزدهمین راهبرد، «توسعهی حضور موثر کانون در عرصههای بینالمللی»، چه در حوزهی تولیدات و فعالیتهای فرهنگیهنری و چه از لحاظ ارتباطی با سازمانهای تخصصی و فعال در حوزهی کودک و نوجوان، با تاکید بر تقویت تعامل و تبادل تجربیات با سازمانهای همسو با اهداف کانون.
در این زمینه ترجمهی کتابهای کانون به زبانهای دیگر، حضور فعال در نمایشگاههای بینالمللی کتاب، حضور در سایر نمایشگاهها، جشنوارهها و مسابقات بینالمللی در حوزهی فیلم، اسباببازی، تصویرگری کودک و ارتباط با مجامع بینالمللی مانند سیفژ، اسیتژ و تئاتر بینالملل، برگزاری جشنوارههای بینالمللی با میزبانی کانون مانند جشنوارهی بینالمللی پویانمایی و جشنوارهی بینالمللی قصهگویی، حضور در هفتههای دوستی و هفتههای فرهنگی سایر کشورها، ترویج زبان فارسی در کشورهای علاقهمند و تهیهی بستههای آموزش زبان فارسی از طریق کانون زبان ایران برای فرزندان ایرانیان مقیم خارج از کشور، تبادل تجربهی سازمانهای مشابه کانون در سایر کشورها و مجموعا تقویت هویت جهانی کانون در عرصههای مربوط به کودک و نوجوان از راهبردهای جهانی کانون است.
آخرین و چهاردهمین راهبرد هم «اهتمام به اقتصاد کانون» است. اقتصاد کانون برای ما هدف نیست، وسیله است؛ اما تا این وسیله نباشد نمیتوانیم به سمت هدفمان راحت گام برداریم. کانون پشتوانهی اقتصادی کلان دولتی ندارد، ضمن اینکه دولتی است، اما باید به عنوان یک شرکت دولتی خودش را اداره کند. دولت هم به ما یک کمک مختصری میکند. ما باید درآمد خودمان را داشته باشیم و روی اقتصاد کانون کار کنیم. من یک شورای سیاستگذاری اقتصادی در کانون تشکیل دادهام. چراکه اقتصاد هم در ذیل فرهنگ برای ما موضوعیت دارد، البته نه موضوعیت هدفی بلکه موضوعیت ابزاری دارد. به همین دلیل هم باید توان مالی کانون را بالا ببریم و هم هزینهها را مدیریت کنیم. من هر دو جهتگیری را اقتصاد میدانم، گو اینکه اقتصاد فقط پول درآوردن نیست. اگر این بخش را رها کنیم، میبینیم هزینههای زیادی برای کارهای مختلف دادهایم. به قول بعضی از دوستان که میگفتند وقتی جشنواره برگزار میکنیم خرجش یک طرف و برجش هم یک طرف. مثلا جشنواره، هزینههای جانبی دارد که اصلا جشنوارهای نیست، مثل رفتوآمد، هواپیما، اسکان و هتل. ولی ما مجبوریم برای یک جشنواره کلی هزینه کنیم که خوب اجرا شود. من نمیگویم جشنواره را اجرا نکنیم اما آن را مدیریت کنیم. به همین خاطر هم به خودمان در ستاد و هم به شما در استانها توصیه میکنم که به اقتصاد کانون از منظر درآمدزایی و مدیریت در هزینهها فکر و کار کنید. بعضی از استانها میگویند ما اصلا نیاز مالی نداریم، پولی که شما به ما میدهید بخشی از هزینههای ما را پوشش میدهد اما درآمد ما آنقدر هست که استانمان را اداره میکنیم. باید این کار را بکنیم که استان مقتدر باشد. اقتدار اقتصادی به ما اقتدار فرهنگی و سیاسی میدهد، سیاسی به معنای سیاست دینی نه سیاستبازی. پس اول اینکه ما توان مالیمان را بالا ببریم و دوم اینکه مهمتر از توان مالی است مدیریت هزینهها است.
ما برای سال 94 بخش عمدهای از گردهمآییها را متوقف کردیم. غیر از گردهمآیی مدیران که باید با نظم بهتر و در فواصل تعیین شده برگزار شود، در مورد سایر گردهمآییها یک مطالعهی مجدد میکنیم که ببینیم چگونه این گردهمآییها را با هزینهی کمتر و تاثیرگذاری بهتر برگزار کنیم. بنابراین در سال 94 برای کارشناسان گردهمآیی نخواهیم داشت مگر در موارد ضروری. شما هم اگر گردهمآیی برگزار کردید، باید کمهزینه باشد.
برنامه و بودجهمان را هم طوری طراحی کردیم که اول و آخر هر پروژه مشخص باشد، یعنی هر پروژهای باید تامین اعتبار شود و طبق آن بودجه داده میشود. اگر بودجه از برنامه بالا بزند به مشکل میخوریم. در سال 93 مقداری انعطاف به خرج دادیم، چون برنامه را کامل نریخته بودیم. جشنوارهای برگزار میشد و بعد میگفتند هزینهی تبلیغات را ندیده بودیم، یا پول پروازهایش را ندیده بودیم. ما هم میگفتیم عیب ندارد، میدهیم، ولی حواسمان را جمع کنیم که تمام هزینههای جشنوارهی بعدی را ببینیم. پس امسال بحث برنامه و بودجه را جدی گرفتهایم. کمیتهای تشکیل دادهایم که تعرفهها را تدوین میکند. در سال 94 هر پرداختی باید تحت عنوان تعرفه باشد و این تعرفهها را برای تصویب به هیاتمدیره میبریم. نمیگوییم پرداخت نمیکنیم ولی پرداخت ما بعد از این باید بر اساس تعرفه و مصوبهی هیات مدیره باشد که پشتوانهی قانونی داشته باشیم.
جشنوارهها و سوگوارههای ما دارد ساماندهی میشود و نظم مجددی پیدا میکند. ما 16 جشنوارهی رضوی داشتیم یا امسال قرار بود 8 جشنوارهی رضوی برگزار شود. ما جشنوارهی رضوی را به یک جشنواره تبدیل کردیم اما آمارمان ذرهای کاهش نیافت، گردش کارمان ذرهای لطمه نخورد. مربیهای ما هم خیلی راضیتر شدند. از طرفی 13 جشنواره در کانون داریم، اگر بخواهیم هر سال این 13 جشنواره را اجرا کنیم پس باید کتابخانه را تعطیل کنیم. هر جشنوارهای فرآیندی دارد. تصمیم گرفتیم جشنوارههامان را دوسالانه کنیم. به همین دلیل در سال 94 هفت جشنواره برگزار میکنیم و سال بعدش هم به همین ترتیب. البته بعضی از جشنوارهها مثل قصهگویی و جشنوارهی رضوی به همان کیفیت باقی میماند اما بیشتر جشنوارهها دوسالانه خواهد شد. سوگوارهها هم به همین ترتیب. الان سه سوگواره داریم که مثل هم اجرا میشوند. باید به اینها سامان بدهیم و متمرکزشان کنیم. هزینههای رفتوآمد را کمتر کنیم. چراکه مثلا هر استان تحت عنوان سوگوارهها باید بچههای خودش به سه استان اعزام کند. پس باید اینها را سامان بدهیم.
نشریات متفاوتی در کانون داریم که باید اینها را هم تجمیع میکنیم. سه نشریه خواهیم داشت، یکی نشریهی تخصصی ما در حوزهی فرهنگ، ادب و هنر، یکی نشریهی اعضای ما که البته دو نشریهی کودک و نوجوان است و یکی هم نشریهی خبری ما. تمام نشریات مختلف را تجمیع میکنیم و این سه نشریه را محور قرار میدهیم. همینطور سایتهای متفاوتی داریم که باید تجمیع کنیم. اینها مدیریت هزینه است، هر کدام از اینها هزینهی خودش را دارد که باید ساماندهی شود. در مورد مدیریت هزینه برای شما فقط چند مثال زدم که شما هم در استان خودتان و دوستانمان در مدیریتهای ستادی هزینهها را مدیریت کنند و بهترین و با کیفیتترین کار را با کمترین هزینه انجام دهند.
دستورالعملهای مالی را تنظیم خواهیم کرد و برنامهمان بر اساس دستورالعملهای مالی اجرا خواهد شد. وارد برنامهی بودجه و استانها خواهیم شد در سال 94 آن را به شکل آزمایشی طراحی خواهیم کرد. مثل کاری که پارسال برای حوزهی ستادی کردیم امسال هم به شکل علمی وارد برنامه و بودجهی استانها خواهیم شد. خود شما هم کمک کنید، انشاءالله با کمک و تعامل ارتقای سطح اقتصادی را از جهت درآمدی و از جهت مدیریت بر هزینه تنظیم کنیم.
از خدا توفیق بخواهیم که این کارها را انجام دهیم. اینها را خداوند بر اذهان ما جاری کرده است، با خرد جمعی به اینجا رسیدیم و امیدواریم خود خداوند کمک کند که با همت جمعی و کمک و پشتوانهی الهی آنها را خوب انجام بدهیم.
منتشر شده در خبرنامه بهمن و اسفند 1393