به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون استان اردبیل، نشست تخصصی قصه درمانی (درآمدی بر متد قصه درمانی در جهان و هستی وارگی اش در شیوهی NLPL) ویژه مربیان امور فرهنگی کانون اردبیل برگزار شد.
گفتنی است، وحید ضیائی نویسنده، شاعر، پژوهشگر و کارشناس فرهنگی اداره کل کتابخانههای عمومی استان اردبیل است که عصر روز چهارشنبه 12 آبان ماه با حضور در سینما تربیت کانون اردبیل در نشستی شیوههای قصه درمانی را برای مربیان تشریح کرد.
در ادامه، خلاصهای از این نشست را میخوانید.
قصه، تمثیل، داستان، روایت
اصطلاح کتابدرمانی برای نخستین بار توسط ساموئل کراتزر به سال 1916 در ماهنامه آتلانتیک پیشنهاد داده شد تا پایهای باشد برای دوباره دیدن و دوباره خواندن کتاب در سه شیوهی «شناختی، عاطفی و شخصی» اما آنچه بهعنوان قصه درمانی یا روایت درمانی به عقیده متأخرین باب شده است «در حقیقت برگرفته از فلسفه پستمدرنیسم دهههای هفتاد و هشتاد میلادی ست که بر اهمیت زبان مشترک در سازههای اجتماعی واقعیت تأکید میکند». زبانی که بعدها در 1995 توسط جان میل فولی در کتاب «قصهگویان در اجرا» به نظریه WORD POWER در ادبیات بومی ختم میشود.
قصه درمانی ریشهها و ساختارها
قصه درمانی شاخهای از NARRATIVE THETAPY روایت درمانی است که بین دهههای هفتاد و هشتاد میلادی توسط یک استرالیایی به نام میشل وایت و همتای نیوزلندیاش دیوید اپستون بنیانگذاری شد. این شاخه نیز مثل دیگر شاخههای درمانی بیشتر متوجه گروهدرمانی و خانوادهدرمانی بود.
اولین نمونه نتایج اولیه پژوهشهای این محققان در مورد (POSTTRAVMATICGROWTH) و بررسی قصه درمانی در مواردی بود که بعد از حوادث رانندگی میتوانست بهعنوان آسیب روانی در نظر گرفته شود. «ایدههای کلیدی درمانی که بهوسیله وایت گسترش یافتند شامل «بیرونی سازی»، (بهطور خلاصه به این معناست که مشکل در وجود فرد نیست بلکه چیزی بیرون فرد است و هویتی مستقل دارد) و «مکالمات باز نگارش» داستانهای غالب زندگی مردم و «گوش دادن مضاعف» به شرح آسیب و ضربه (نهفقط به خود شرح آسیب بلکه به چگونه بیان کردن و پاسخ افراد در برابر این آسیبها) است». در امر قصه درمانی قصه درمانگر و مخاطب بیمار در مسیر گفتوشنود و قصه سازی توأمان قرار دارند و برای قصه درمانگر گوش کردن مهمتر از حرف زن است.
باید بپذیریم که هدف ادبیات برانگیختن حس فرافکنی است که در شیوه مثبت آن (تأثیرپذیری از قهرمان) و در جنبه منفی آن انداختن مشکلات به دوش دیگران از عواقب آن محسوب میشود.
قصه از دیدگان رواندرمانگران
1- نگرش مخاطب را تغییر میدهد.
2- معادلات و رفتارهای خاص ارتباطی در جامعه را به هم پیوند میدهد.
3- به تقویت قدرت تعامل بین افراد جامعه میانجامد (چلی، 2011).
قصه درمانی در حقیقت تلاش است برای تغییر شرایط مسلط زندگی بیمار مخاطب و برانگیختن نیروی درونی فرد در جهت خلق راههای یگانه و منحصربهفرد خود، بهنحویکه فرد توانسته باشد مشکلات و مسائلش را ابتدا درک نموده و در انتها رویکردی صحیح نسبت به زندگی داشته باشد که بقول وایت «مشکل شخص نیست، مشکل مشکل است».
قصه درمانگر درروند قصه درمانی شروع به چالش کشیدن رفتارهای غیرمنطقی و نقش مخرب آنها در اضطراب و افسردگی میکند و فرصتی به فرد میدهد تا باورهای نامعقول را تغییر دهد. اریکسون بهعنوان یک قصه درمانگر در 7 جمله (البته به روش میلتون اریکسونی: همگام شدن باتجربه فرد و هدایت او بهسوی یک موقعیت تغییریافته، منحرف کردن ذهن هوشیار، دستیابی به منابع نا هوشیار که این آخری با شیوههای علمی چون: توصیف تجربه حسی در حال جریان فرد، ابهام، فرضهای محاورهای، تک جملههای پرسشی، نقلقولها و ... غیره همراه است) به تغییر روند تفکر دخترش میپردازد.
کودکانی که والدینشان را ازدستدادهاند با خواندن یا شنیدن داستانی مشابه به درک شرایط مشابه میرسند و بهطور طبیعی احساس میکنند که در این مورد تنها نیستند.
در حقیقت قصه درمانی کارکردهایی اینگونه دارد :
1- تخلیه هیجانی غیرمستقیم
2- دیدن جهان از زاویه دید دیگران
3- افزایش مهارتهای ارتباطی
4- افزایش مهارتهای مقابلهای
5- یافتن معنای زندگی
6- تشویق به رشد و تغییر
در کار با نوجوانان و بزرگسالان درروند قصه درمانی تشویق به نوشتن بیمار مخاطب میتواند در تسهیل رابطه و ایجاد انگیزش برای مداوا بسیار مهم باشد. نوجوانان بیشتر به نوشتن و کارهای هنری علاقه نشان میدهند و درمانگران نهتنها باید به تشویق ایشان برای خلق آثار هنری بپردازند بلکه در طی خلق اثر کنارشان بوده، راهنماییشان کرده و آن را منتشر کنند (جودیت آرون، 1998).
تبیین نظریههای قصه درمانی
قصه درمانی میتواند باعث ارتباط گوینده و شنونده با یکدیگر شده و شیوهای برای اهمیت دادن به رویدادهای پیشین شود که بعضی جزییات در آن گنجانده و برخی حذف میشوند. (کسب اطلاعات خاص مخاطب بیمار در شیوه قصه درمانی و عدم تأکید روی مواردی مشکلساز دیگر، بهغیراز آنچه هدف درمانگر است).
قصه درمانی بر سه اصل استوار است:
الف) همکاری میان درمانجو و درمانگر
ب) شنیدن و پرسیدن چالشبرانگیز
ج) ترسیم مشکل واره های انتخابی در قالب یک قصه
در روش و نظریه وایت اپسونی مجسم کردن مشکل (با تأکید بر استعارهها) ، برون سازی مشکل (هیجان سازی در تغییر مسیر و تأکید بر روی مسئولیتپذیری فرد) و کشف نتایج منحصربهفرد (تأکید بر نقاط قوت درمانجو) سیستم درمانی قصهگویی را کامل میکند.
بهعبارتدیگر اولین روش درمانگر قصهگو شامل موارد ذیل است:
- گوش کردن نه در جهت تغییر که در جهت شناخت مشکل.
- پرسیدن درباره تأثیرات مشکل و نه علل آن.
- پرسیدن مخرب که شامل گشودن یک فرضیه و زمینه برای مخاطب بیمار برای شروع درک و شناخت راههای نیل به مقصود است (چریل مک سوم).
بنابراین قصهها 4 وجه از آدمی را به خود میشناسانند :
1- قلمرو شناختی (تواناییهای قصه در انتقال دانش و کمک به حل فرایند مسئله)
2- قلمرو عاطفی (پالایش عاطفی - هیجانی و امیدآفرینی)
3- قلمرو بین فردی (ایجاد خلق پیوستگی و رابطه انسانی فرد با اجتماع و افراد آن)
4- قلمرو شخصی (بصیرت و بینش حاصله و در آینه دیگران مشکل خود را دیدن)
قصه پیرمرد فقیر و پسر و اسبی که فرار میکند و جمله معروف «از کجا میدانید این اتفاق برای من یک بدبختی ست؟» ناظر وجه آخر از نکات یادشده است.
صحنه اجرا در قصه درمانی
مکان اجرا برای قصهگو بسیار مهم است، چنانچه بیان یک قصه سرخپوستی برگرد یک آتش و در بیابان اثری بهمراتب گیراتر از سن و صحنهی قصهگویی یک جشنواره دارد.
- گونههای کاربردی در قصه درمانی
آفرینش یک موقعیت تکرارپذیر هیپنوتیزم وار در جریان قصهگویی مثل آن جمله معروف کشیشان بر سر قبر که « ما اینجا جمع شدهایم ...» یا تکرار جملات خاص دعایی در مراسم ختمهای ایرانی.
- کودکان و قصه درمانی
دنیای کودک دنیای خیال است و کودکان قصهگویان قهاری هستند که دردها و پریشانیشان را دربازیها و قصههایشان بازگو میکنند. قصه درمانگران با مخاطبین کودک خود راحتتر و آشناترند زیرا روند درمانی برای ایشان آسانتر و تا حدودی دایره مشکلاتشان نیز محدودتر است. دنیای کودک دنیای تمثیلات است و هر چه احساساتشان بیشتر تحریک شود بیشتر در تعهد آنها تأثیر میگذارد. کودکان با قصهها بزرگ میشوند و زودتر از بزرگترها با قهرمانهای قصه همانندسازی میکنند و در جایگاه درمانپذیری زودبازده قرار میگیرند.
انسان با دو بال اندیشه و احساس به پرواز درمیآید و ورود به دنیای کودکان از طریق همین احساسها است. هر چه قصه درمانگر در پردازش فضای داستانی خود بیشتر بتواند حواشی احساسبرانگیز به وجود آورد و با ارتباط تنگاتنگ با کودک پی به احساسات، ترسها و اضطرابات روانتنی او ببرد بیشتر میتواند از روشهای قصه درمانی درباره کودک استفاده کند.
بدیهی است، با توجه به پژوهش های انجام شده جایگاه قصه در مغز، قسمت راست آن است. یعنی جایگاه ناخودآگاه و ناخودآگاه به زبان تخیل باز نمیشود که بقول فروید بزرگ «نه من، که یک شاعر ناخواگاه را کشف کرد».
- قصهگویی درمان گرانه برای کودکان به ترتیب زیر باید انجام پذیرد:
1- شناخت کامل مشکلاتی که کودک میتواند با آن دستبهگریبان باشد :
- ترس از جدایی مادر
- عدم اعتمادبهنفس
- اضطراب
- ترس از دعوای پدر و مادر
- ناخن جویدن
- ناخن جویدن به دلیل جلبتوجه
- حرف زدن در خواب
- دندانقروچه عصبی
- علائم افسردگی
- ترس از مرگ عزیزان و ...
2- قصه سازی بعد از شناختن مشکل بر پایه روند درمانی بهصورت یک یا چند قصه ترکیبی (هر چه مشکل و مسئله کودک بیشتر یا عمیقتر باشد، ساختار قصه ما تلفیقی خواهد بود به شرطی که در پایان هر قصه بتوانیم مشکل را حل کنیم و بعد به مرحله دیگر وارد شویم).
3- اجرای هیجانی و احساسبرانگیز قصه به طوریکه کودک در آن احساس شادی کند و در آن شرکت کند.
4- طرح مشکل از زبانی استعاری (قصه حیوانات بیشتر از قصههای واقعی در برانگیختن احساس و قوه تخیل کودک تأثیرپذیر است).
5- درخواست از کودک برای طرح نظرش در مورد نحوهی ایجاد یا حل مشکل پیشآمده.
6- آمادهسازی کودک بهصورت آرام و گامبهگام در مواجهه با واقعیتها.
نوشتن سطر به سطر مشاهدات توسط قصه درمانگر و داشتن اطلاعات کافی از وضعیت خانوادگی و محیط اجتماعی و روابط بین خانواده درروند درمان بسیار مهم است.
قلمرو تمثیل قصه
در طی قصهگویی هرچقدر عوامل تأثیرگذار اجرای صحنه، لحن قصهگو، شخصیتپردازی و ... تأثیرگذارتر باشد و توصیف مثبت و خلاقانهاش از محل مسئله شیرینتر، کودک در انتهای داستان بیشتر از ترس خود فاصله خواهد گرفت.
بنابراین باید توجه شود روند شرکت خود کودک در هر بخش از قصه و پرسش از او میتواند بهترین راه برای روند ادامه قصه سازی توسط رواندرمانگر قصهگو باشد.