او کارگردانی است که با این حوزه شناخته شده و با تمام دشواریها دست از کار نکشیده است.
از چندی قبل و البته پس از مدتها تاخیر هم فیلم «فرار از قلعهی رودخان» او در سینماها اکران شد. آن هم در حالی که این فیلم تغییر نام داده است. یکی دو هفته از این اکران نگذشته بود که «کانون نمایش» نیز آستین بالا زد و حالا در سراسر کشور اعضای کانون به تماشای این فیلم نشستهاند. رمضانی را این سالها با «همبازی»، «گنجشکک اشی مشی»، «سبز کوچک» و «قفل ساز» میشناسیم. حالا آخرین اثر اکران شدهی او دربارهی عدهای نوجوان است که برای اردویی به سمت دریا راهی میشوند اما ناگهان برنامهی آنها تغییر میکند و ماجراهایی را تجربه میکنند.
با رمضانی دربارهی سینمای کودک و «کانون نمایش» گپ زدهایم.
• دوست داریم در مورد مراحل تولید «فرار از اردو» بیشتر بدانیم. بگذارید با فیلمنامه شروع کنیم و ایدهی اولیهی آن.
موضوعی که مدتها ذهنم را مشغول خودش کرده بود وعده وعیدهای بزرگترها به بچهها بود. همیشه اختلافهای کوچک و بزرگی بر سر این موضوع بین بچهها با والدین و اولیا و مربیان بهوجود آمده و میآید. حس کردم با توجه به خاصیت پر شر و شور و ماجراجویانه بچهها در روی این تم متمرکز باشم. دو سالی بود که اتودهایی میزدم. مبحث واکنش بچهها و تلنگر به بزرگترها خیلی برایم مهم بود. زمانی که در سفر تحقیقی و پژوهشی به شمال رفته بودم با بخشی از فضای جالب و غریب و دیده نشده شمال روبرو شدم و چون از قبل موضوع رفتن اردو و خلف وعده مسئولان مدرسه را در طرحی چهار صفحهای نوشته بودم و داشتم در حواشیاش فکر میکردم؛ حس کردم دیگر زمانش رسیده که فیلمنامه را بنویسم. مثل مابقی فیلمنامههایی که قبلا درگیر توجیهاش بودم یک سال و نیم هم فیلمنامه نوشته شده را به چند سازمان برای ساخت دادم. منجمله همین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خودمان. ولی متاسفانه نمیتوانستند با موضوع کنار بیاییند. بالاخره با اما و اگر پذیرفته شد و پس از سه سال از طرح اولیه تا آغاز پیش تولید زمان سپری کردم. دو ماه پیش تولید فشرده که تولید اصلی با زمان گشایش مدارس تلاقی نکند و دو ماه فیلمبرداری سخت و بسیار فشردهتر مراحلی بود که سپری کردم.
• انتخاب بازیگران جوانتر و تازه کارتر چه قدر طول کشید؟
همزمان با دوران دوندگی برای تصویب و توجیه فیلمنامه دوست عزیزی داشتم در میبد که خواهش کردم بهعنوان دستیار کارگردان کمکم بچههایی را که استعدادهایی دارند برایم در نظر بگیرد. پیش تولید که آغاز شد به میبد رفتم و با همان عزیز آقای حاجی دهآبادی که خودش از کارگردانهای خوب استان یزد است، جستوجو را شروع کردیم. زمان خوبی نبود چون اوایل تیر ماه بود و مدرسهها تعطیل.
• پس چه کردید؟
با فراخوان و اطلاعرسانی ادامه دادیم.
و در نهایت از چند نفر تست گرفتید؟
حدود 340 نوجوان برای تست و تمرین آمدند که در مراحل مختلف مدام ریزش کردند تا رسیدند به حدود 80 نوجوان علاقهمند و به شدت مستعد. برایم جالب بود در شهرستانهایی چون میبد و اردکان که سینما نیست و اگر باشد آن قدر فعال نیست، این همه استعداد وجود دارد.
• یعنی تمرین با آن هشتاد نفر آغاز شد؟
بله، حدود 20 روز تمرین فشرده داشتیم. در این تمرینها نقشها اندک اندک پیدا شدند و مابقی بچهها نیز شکل گرفتند. بهنظرم وقتی بچهها کاملا و بهخوبی خودشان را نشان دادند فیلم اصلی شکل گرفت. چون بچهها دیگر نیازی به تمرین سر صحنه و گرفتاریهای بازیگران حرفه نداشتند.
• چه معیارهایی در این انتخاب برایتان مهم بود؟
برای انتخاب نوجوانان مهمترین اصل هوش، صبوری و علاقمندیشان بود. بچهها بایستی میتوانستد با کار فیلمبرداری، آنهم روزی 10 ساعت کنار بیایند. آنها بایستی میتوانستند همه حواسشان را به کار بدهند.
• با این همه، فیلم ساخته شد و جایزه هم گرفت اما در اکران به مشکل خورد، یادداشتی هم از شما در شبکههای مجازی منتشر شد، ماجرا چه بود؟
این مشکلی که من داشتم ریشهاش برمیگردد به سالها بیتفاوتی و بیتوجهی مسئولان به مقوله فیلمهای مناسب سن کودک و نوجوان. چه در تولید و چه در پخش. اهمیت این موضوع برایشان کم است و به همین دلیل فیلمی که اکران میشود در چرخه نابرابر پخش فیلمهای بزرگسال؛ اگر حمایت ویژه مسئولان را نداشته باشند، نابود میشود.
در واقع صحبت از این است که فیلم نادیده گرفته شده؟
بله. فیلم من با همین معادله بسیار دردناک در چرخه پخش نادیده گرفته شد. البته در پخش فیلم «فرار از اردو» پخش کننده و تهیه کننده هم سهلانگاری کردند و بهخوبی پوشش خبری و تبلیغاتی نداشتند. فکر میکنم نقش و حضور آموزش و پرورش در تبلیغ فیلم های کودک و نوجوان مهم است و تصور میکنم فیلم نتوانست آنطور که شایستهاش بود مخاطبش را جذب کند. مگر در سال چند فیلم مناسب این گروه سنی اکران میشود؟ مگر بچهها بهعنوان آیندهسازان این جامعه قلمداد نمیشوند؟ پس چرا بسیج نمیشوند تا فیلمها دیده شوند؟ چرا از همه امکانات موجودشان که بسیار هم هست برای بردن بچهها به سینما استفاده نمیکنند؟ مسوولان فکر میکنند فیلمسازی برای بچهها آسان است که بههمین راحتی از کنارش میگذرند؟
• خب فکر میکنم اتفاقا زمان اکران فیلم و همزمانیاش با سال تحصیلی مناسب است، اما به قول شما سرمایهگذاریها در تبلیغات سینمای کودک ناامید کننده است. فکر میکنید چرا این اتفاق برای سینمای کودک ما رخ داده؟
چون آنهایی که بهعنوان متولی بر مسند هستند هنوز باور ندارند که هنر سینما میتواند برای ساختار ذهنی و آموزشی بچهها مفید باشد. آنها سینما را به عنوان تفریحی سالم نمیشناسند و از کنارش بیتفاوت میگذرند. متولیان گاهی بچهها را نادیده میگیرند و بحث تفریح و سرگرمی و آموزش را برای آنها در مرحله آخر فعالیتهایشان قرار میدهند.
• در اکران جشنوارهای، نظر کودکان در باره فیلم چه بود؟
در چند نوبت نمایش در جشنواره چه در جشنواره فیلم کودکان و چه در جشنواره فیلم فجر فیلم «فرار از قلعه رودخان» که بعدا به «فرار از اردو» تغییر نام داد بسیار عالی توانست نظر بچهها را به خودش جلب کند. ارتباط حسی تنگاتنگی که بچهها در حال نمایش فیلم داشتند خیلی خوشحالم میکرد. آنها همذاتپنداری میکردند و همپای قهرمانان فیلم با فیلم جلو میرفتند. لحظهای از تصویر متحرک در سینما چشم برنمیداشتند و پس از پایان فیلم با روحیهای شاد از سینما بیرون میآمدند.
• بازتاب این روزهای فیلم را چهطور دیدهاید؟
تنها توانستم از طریق نظرهایی که در فضای مجازی میدادند، بدانم چه میگذرد. همه نظرها بهاتفاق خوب بود. بهخصوص والدینی که با بچههایشان فیلم را دیده بودند بسیار از فیلم راضی بودند.
به فضای کانون برسیم. یادتان هست خودتان چطور با کانون آشنا شدید؟
من دوران راهنمایی در کتابخانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اراک برای کتابخوانی و شعرخوانی میرفتم. مدتها آرزو داشتم در گروه تئاتر کانون باشم که مرا نپذیرفتند. اندک اندک رابطهام بیشتر شد و در سالهای 56 و 57 در کتابخانه کانون بندرعباس من با پروژکتور 16 میلیمتری به روستاها و مناطق محروم استان هرمزگان میرفتم و فیلم نشان میدادم. در روزهای اول انقلاب اولین نمایش را با نام «بچهها در اوج» در کانون پرورش فکری بندرعباس به روی صحنه بردم. اوایل سال 62 دوباره وارد کانون شدم. در فیلم دونده که یکی از ساختههای ماندگار کانون است به عنوان مدیر تدارکات فعالیت کردم. پس از دونده همچنان با کانون رابطه داشتم و هر سال سه چهار فیلمنامه به کانون میدادم تا بهعنوان کارگردان بسازمشان. در سال 1384 بالاخره قرعه بهنامم افتاد و فیلم «سبز کوچک» را برای کانون کارگردانی کردم.
• سینمای کانونی بخشی از سینمای کودک است که چندسالی بود مغفول مانده بود و دوباره حرکت خود را آغاز کرده است. تصور میکنید برای موفقیت این راه، کانون نیازمند چه نوع هدف گذاریهایی است؟
کانون رسالت مهمی دارد و باید بدانیم که هر مسئولی که میآید، نباید از این رسالت دور بماند. همانطور که بخش اعظمی از هنرمندان، شعرا و نویسندگان دهههای قبل این کشور در کانون امکان رشد و نمو داشتند، میبایست برای نسلهای فعلی هم این امکان بهوجود بیاید. کانون باید با جدیت سکان اصلی فیلمسازی برای کودکان و نوجوانان را بهدست بگیرد و با مدیریت صحیح سالانه بهترینها را چه در عرصه فیلم، چه داستان، در شعر و نقاشی و... خلق کند. باید روشی را پیش بگیرد تا بهعنوان خانه دوم بچههای این مرز و بوم شناخته شود. هر ساله فیلمهایی با هدفمندیهایی دراز مدت بسازد و بچهها را سیراب کند.
• حتما در جریان هستید که این روزها «کانون نمایش» نیز درحال اکران «فرار از اردو» در 32 سالن سراسر کشور است. این جریان چطور میتواند ادامه پیدا کند؟
این میتواند آغاز آن شرایط ایدهآل کانون باشد برای نسل فعلی. این حرکت که امیدوارم بماند بسیار عالی و مطلوب است که در طول سال مدام نمایش فیلم در کل کشور داشته باشد و بچهها و خانوادهها بدانند هر وقت خواستند میتوانند برای دیدن فیلم بروند. مخصوصا اینکه کانون مجموعهای فیلم هم دارد که میتواند آنها را به دفعات بهنمایش بگذارد.
• اگر بخواهیم در سطحی کلانتر به این مساله نگاه کنیم، چه؟
برنامهریزی مناسب برای ساخت فیلم سینمایی مناسب گروههای سنی مختلف در طول سال از سوی کارگردانهای حرفهای و همچنین امکان ساختن فیلم برای نوجوانان و کودکان و احیای کلاسهای آموزش سینما در تهران و شهرستانها میتواند بهترین راهکار برای کانون باشد. جامعه فعلی و نسل کنونی ما تشنه است. آماده است تا خوراکهای مناسب به او داده شود؛ سرگرمیهای هدایت شده داشته باشد و بداند کانون همچنان که برازنده اسمش است به مسئولیت پرورش فکری بچهها اهمیت میدهد.
• آیا سینمای کودک نیازمند ساخت فضاهایی مخصوص اکران است یا بایستی این آثار همراه با دیگر فیلمها و در سینماهای عمومی نمایش داده شوند؟
سینمای کودک نیازمند داشتن سینماهایی مختص خودش است. اکران خاص خودش را میخواهد و به برنامهریزی نیازمند است تا تبدیل به یک قطب مناسب شود. مطمئن هستم اگر این اتفاق بیفتد به مرور جایگاه خود را پیدا خواهد کرد. اکران عمومی با سایر فیلمها همین آسیبهای را داشته است که تا بهحال شاهد آنها بودهایم.
• با این حال به نظر میرسد که بخشی از مشکل ما در عدم استقبال از فیلم و تئاتر کودک والدین باشند. اغلب فرزندان هستند که با والدین همراه میشوند اما والدین امروزی در بخشهای فرهنگی خیلی کمتر با فرزندانشان همراه میشوند. شما در این باره چه فکر میکنید؟
حسام این است که وقتی دانهای را در خاک میگذاریم و اندک اندک جوانه میزند میبایست هر دم مراقبش باشیم. آب بدهیم. مهربانی بکنیم. جایش را به درستی تغییر دهیم. بچههای امروزی ما تنها بهعنوان دانهای کاشته شدهاند و برخی از خانوادهها فکر میکنند دیگر بچهشان خودبهخود بزرگ شده و وارد جامعه میشود. برای همین است که گاهی میبینیم فرزندشان آموزشهایی بایسته و لازم را ندیده. میبینیم که فرزند عزیزشان اطلاعات کافی از جامعه، ادبیات، سیاست و غیره ندارد. لازم است که همپای فرزندمان باشیم. با او بزرگ شویم و دغدغههایش را بشناسیم و بهموقع به او خوراک دهیم. در غیر اینصورت نباید انتظار داشته باشیم که او خودبهخود چیزی آموخته باشد. حالا که مبحث فرهنگی را پیش میکشیم باید بدانیم که بهشدت مهمتر و حساستر است. اینروزها والدین باید بدانند که آیا آنها بچههایشان را مدیریت میکنند یا بچهها آنها را؟!!
• در مورد بهبود شیوهی انتخاب و اکران آثار در کانون نمایش نظری دارید؟ آیا لازم است کانون برنامههای جنبی مثل نقد فیلم را برای مخاطبان جدیتر خود (اعضای فعال کانون) برگزار کند؟
بهنظر میرسد بهتر است تا مدتی سعی کنند در انتخاب فیلمها دقت لازم را داشته باشند. فیلمهایی میبایست در شروع این حرکت خوب اکران شود که بچهها را شیفته و مشتاق کند. فیلمهایی که ریتم و داستان مناسب دارد. فیلمهایی که هیجان لازم را داشته باشد تا بچهها بدانند که میتوانند سرگرم باشند. از نمایش فیلمهایی با ریتم کند و صرفا تربیتی و آموزشی پرهیز کنند تا از نمایش فیلم بهخوبی استقبال شود و جایگاهی پیدا کند. در ادامه دیگر میشود هر فیلمی را نمایش داد.
نقد و بررسی، حضور کارگردان و متخصص و مربیان کانون هم بهنظرم بسیار عالی است. محفلی خواهد بود که بچهها بتوانند سوالها و دغدغههایشان را بپرسند. میتوانند در مورد فیلم و درک فیلم بیشتر بفهمند و برای این مهم ارزش قائل خواهند بود.
گفتوگو از تهمینه حدادی