گفتوگو از رها شهبازی
شما یکی از قدیمیهای کانون هستید و بسیاری از انیمیشنهای خاطرهانگیز این نهاد، یادآور نام شماست. چهطور وارد کانون شدید؟ از آغاز کار و آشناییتان با کانون بگویید.
- سال 53 در روزنامه آگهیای برای تشکیل کلاس انیمیشن در مرکز تجربیات و آموزش نقاشی متحرک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دیدم که بنیانگذار آن دکتر نورالدین زرینکلک بود. این کلاس از طریق کنکوری از میان هزار نفر، 14 نفر را پذیرش کرد که من هم جزو آن 14 نفر بودم. کلاسهای بسیار خوبی بود. استادان خیلی خوبی داشت، کسانی مانند مرتضی ممیز، آیدین آغداشلو، اکبر عالمی، دکتر کاووسی، پرویز کلانتری، کامبیز درمبخش و خود استاد زرینکلک که انیمیشن تدریس میکرد.عبدالله علیمراد، از کارگردانان پیشکسوت فیلمهای انیمیشن است که کارش را با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کرده و چندین فلیم برای کانون ساخته است. انیمیشن را در مرکز تجربیات و آموزش نقاشی متحرک کانون و زیر نظر استادانی چون نورالدین زرینکلک آموخته است.
بعد از گذراندن دورهی یکسالونیمه، به عنوان انیماتور وارد امور سینمایی کانون شدم. البته در میانهی این دوره، دو نفر از شاگردان ممتاز، یکی من و دیگری زندهیاد وجیهالله فردمقدم، برای کارآموزی فیلم عروسکی به کشور چک اعزام شدیم. کشور چک در آن سالها بهترین فیلمهای عروسکی (استاپموشن) را تولید میکرد. اما بعد از فروپاشی کمونیسم، شکل قضیه عوض شد. در حال حاضر بهترین کشورها در این حوزه انگلستان و آمریکا هستند. من با متحرکسازی برای نقاشی متحرک و فیلمبرداری فیلمهای آقای زرینکلک و ساخت قسمتهای انیمیشنی که در میان فیلمهای زنده قرار میگرفت، کارم را شروع کردم. از جمله طراحی و ساخت بخشهای انیمیش فیلم «عکس و عکاس» که در سال 58 تولید شد و فیلم «دندان درد» آقای عباس کیارستمی و تعدادی از فیلمهای بیرون از کانون که بخش انیمیشن هم داشت. ازآنجاکه در کشور چک کارآموزی کرده بودم و کشور توانایی برای تولید فیلم عروسکی بود، ما ابتدا الفبای تولید فیلم عروسکی را از چکیها آموخته بودیم و بعد براساس آن ساخت فیلم عروسکی را آغاز کردیم. در پایان کلاس من و رسول آزادانی که بعدها یکی از هنرمندان به نام کمپانی والتدیزنی شد به عنوان پایاننامهی مرکز تجربیات و آموزش نقاشی متحرک کانون یک فیلم عروسکی با نام «قصهی دیو و پیرزن» ساختیم.
بعد از این دوره، و در ادامه فعالیت خودتان را چگونه ادامه دادید؟
- در ادامه میتوانم از فیلم «نگاه» (چگونه فیلم عروسکی بسازیم) به کارگردانی ابراهیم فروزش نام ببرم. این فیلم یک کار آموزشی بود و چگونگی ساخت فیلم عروسکی را آموزش میداد. در آن فیلم طراح و کارگردان فیلم عروسکی فیلم «نگاه» بودم. در حقیقت یک فیلم زنده بود از پشت صحنهی اتفاقات ساخت فیلم عروسکی! بعدها کتابی هم به همین نام براساس آن فیلم منتشر شد. بعد از آن کار حرفهای من با فیلم «طوطی و بقال» آغاز شد. حدود سالهای 68 یا به عبارتی بعد از اتمام جنگ بود. پس از آن به ترتیب فیلمهایی که ساختم «کوه جواهر»، «قصههای بازار»، «یکی کم است»، «بهادر»، «سپید بالان»، «روزی کلاغی» و آخرین کارم «کشاورز و ربات» برای کانون بود. مدتی به دلیل چند مورد کملطفی از سوی برخی از مدیران وقت کانون از اینجا رفتم، در واقع با کانون قهر کردم و به موسسهی مرکز تولیدات و تجربیات فیلم انیمیشن حوزهی هنری پیوستم. آخرین کارم سریال 13 قسمتی با نام «بیا آشتی کنیم» بود.
از دورهی آموزشی و کلاسهایتان در کانون چه خاطرهای دارید؟
- یادم است در مرکز تجربیات کلاس آقای زرینکلک را خیلی دوست داشتم. وقتی میآمد و از انیمیشن صحبت میکرد، خیلی مسرور میشدم. از دیگر استادانی که خیلی دوست داشتم با او کار کنم کامبیز درمبخش بود که کاریکاتور آموزش میداد. کلاس نقاشی مدرن آیدین آغداشلو خیلی مفید بود. آقای زمان زمانی هم نقاشی کلاسیک آموزش میداد. در حاشیهی کلاسهای فنی و حرفهای انیمیشن کلاس زبان و ادبیات کودک هم داشتیم. مدرس ادبیات کودک خانم توران پیرهادی بود.
چه جالب که کلاس ادبیات هم گذراندهاید؛ تاثیر ادبیات کودک بر کار شما چه بود؟
- به هر روی چنین کلاسهایی بیتاثیر نبود. بیشتر در بخش فیلمنامه به صورت غیرمستقیم اثر میگذاشت و به ما کمک میکرد.
به جز دورهی کارآموزی در کشور چک آیا در دیگر کشورها هم دورهی آموزشی گذراندهاید؟
- یک دورهی آموزشی سهروزه در فرانسه با حضور ریچارد ویلیامز، استاد بزرگ انیمیشن هم گذراندم. حدود 100 انیماتور از کشورهای مختلف در آن کلاس بودند. البته برای برخی از هنرجویان از جمله من بعضی از مطالب درسی تکراری بود اما نکات خیلی خاص و جدیدی هم آن کلاس آموزش داد.
به کارگاههایی که الآن برگزار میکنید اشاره کردید. کمی دربارهی همین کارگاه آموزش انیمیشن هم توضیح دهید.
- کارگاه انیمیشن دوشنبهی هر هفته در مرکز آفرینشهای فرهنگی و هنری کانون برگزار میشود. این روزها دیگر بخش کودکان را به پسرم سپردهام. در حال حاضر خودم فقط شاگرد بزرگسال یعنی 17 سال به بالا میپذیرم. با شاگردان بزرگسال با روش حرفهای کار میکنیم. اما وقتی با کودکان کار میکنیم، روشمان حرفهای نیست. روشی است که کودکان بتوانند از عهدهی این کار برآیند. ما برای نقاشی متحرک کودکان کمتر از هفت سال را پذیرش نمیکردیم؛ چراکه زیر هفت سال نمیتوانند از عهدهی نقاشی متحرک برآیند. اما برای نقاشی عروسکی کودکان را از پنج سال به بالا پذیرش میکردیم. خاطرهای از این ماجرا به یاد دارم. روزی مادری با دختر کوچکش برای کلاس انیمیشن آمد که پنج ساله بود. ابتدا به او گفتم نمیتواند در کلاس نقاشی عروسکی ثبتنام کند. مادر رفت و بعد از نیم ساعت دوباره برگشت که دخترم گریه میکند و میخواهد حتما به این کلاس بیاید. گفتم حالا که اینهمه عاشقی، چراکه نه! آنقدر کوچک بود که زیر پای او چهارپایه میگذاشتیم تا دستش به میزهای انیمیشن برسد. اتفاقا خوب هم کار کرد.
اساس و پایهی انیمیشن در کانون، و حتی در کشور، از همان سالهایی گذاشته شد که شما هم وارد کار شدید. تا امروز هم ادامه داشته است. وقتی با مربیان انیمیشن صحبت میکنیم از استقبال بچهها میگویند. نکتهی مهم در این راستا آموزش انیمیشن به کودکان و نوجوان است. بهنظر شما به عنوان پیشکسوت انیمیشن انتقال تجربه به مربیان جدید چگونه باید صورت بگیرد؟ کانون در این زمینه چه کاری میتواند انجام دهد و خود شما دوست دارید چه کارهایی در این حوزه انجام بدهید یا انجام دادهاید؟
- از حدود هشت سال پیش کارگاهی برای آموزش انیمیشن به کودکان و نوجوانان در مرکز آفرینشهای فرهنگی و هنری کانون دایر کردیم. در این کارگاه دو رشتهی نقاشی متحرک و عروسکی تدریس میشود که کم و بیش استقبال خوبی شد. بچهها خیلی دوست داشتند. اما لازم است بگویم هدف نخست از آموزش انیمیشن به کودکان، پرورش هوش، خلاقیت و پر کردن اوقات فراغت بچهها به گونهای مثبت است. بعد در ادامه کم و بیش یک حرفه را هم به آنها یاد میدهیم. هرچند آموزش حرفه هدف اصلی نیست. به نظرم روش بسیار درستی است که مربیانی که میخواهند با کودکان انیمیشن کار کنند و به آنها آموزش دهند باید خودشان آموزش ببینند. حالا این آموزش یا با من یا با هر استاد دیگری باشد، تا حاصل آموختهها را با کودکان در میان بگذارند. چون من در کارگاه آموزشیام بیش از تعداد حاضر ظرفیت ندارم. اما برای مثال اگر 30 مربی آموزش ببینند و در 30 مرکز کانون انیمیشن را آموزش دهند، نتیجهی درخشانی خواهد داشت. حدود 10 سال پیش یکی از کارگاههای موقت من آموزش به حدود 30 مربی کانون بود. حالا بعد از آن چه کردند دیگر اطلاعی ندارم.
راستی چه شد که مدتی از ساخت فیلم انیمیشن فاصله گرفتید؟
- بعد از آنکه مدتی از کانون فاصله گرفتم برای حوزهی هنری سریال ساختم. پس از آن هم مدتی اینجا نبودم و سفر میرفتم. باید بگویم که در گذشته موافق فیلم بلند عروسکی نبودم. معتقد بودم فیلم بلند نمیتواند در اکران سینمایی موفق باشد. حدود 30 سال پیش چنین نظری داشتم. حتی میگفتم اگر بهترین تولیدات انیمیشنهای دنیا را در سینماها اکران کنند شاید 10 درصد مردم که هنردوست هستند، مخاطب آن خواهند بود و فیلم از نظر جذب مخاطب شکست میخورد. اما امروز و بعد از گذشت 30 سال احساس میکنم کودکان سه یا چهارسالهی آن دوران که اکنون بچههای 30 و 35ساله هستند، مانند بچههای خودم، سلیقهشان تغییر کرده است. امروز میبینیم چند فیلم بلند انیمیشن از نظر اکران و جذب مخاطب موفق بودهاند. برای همین اکنون راضی شدهام فیلم بلند بسازم؛ چراکه احتمال اینکه از نظر اکران و جذب مخاطب انبوه موفق باشد، بعد از تغییر سلیقهی مخاطب، امکانپذیر شده است.
انیمیشن دانش و هنر جدیدی است و مدام با توجه به تکنولوژی بهروز میشود، پس آموزشها هم باید بهروز باشد. در این زمینه چه کاری انجام دادهاید؟
- از وقتی که کامپیوتر وارد دنیای انیمیشن شد، انیمیشن دستی تحلیل رفت ولی هیچوقت از بین نرفت. چراکه دانش و فن ابتدایی انیمیشن را باید با کار دستی یاد گرفت. در حقیقت کامپیوتر یک ابزار است که به خدمت انیمیشن آمده است. بسیار ابزار قدرتمندی است و توانسته سرعت تولیدات انیمیشن را بالا ببرد. اما برای آموزش انیمیشن باید از کار دستی استفاده کرد.
به سراغ خاطرات شما از تمام این سالهای کار و آموزش برویم. وقتی به بهترین و دلنشینترین خاطرهتان فکر میکنید، یاد چی میافتید؟
- این بخش مصاحبه سخت است. آنچه که برایم واقعا شیرین بود علاقهای بود که بچهها به کلاس انیمیشن نشان میدادند. بهطوری که یکی از والدین میگفت دخترش که ساعت 9 کلاس دارد روز کلاس از ساعت 7 بیدار و آمادهی رفتن به کلاس میشود.
خود شما چنین تجربهای داشتید؟ از آن روزهایی که برای یادگیری انیمیشن به مرکز تجربیات کانون میرفتید.
- بله. من که عاشق انیمیشن بودم. خواب و رویاهایم نیز همه انیمیشن بود. حتی تا قبل از شرکت در دورهی انیمیشن مرکز تجربیات کانون کمی به صورت تجربی و ناشیانه کار انیمیشن انجام داده بودم.
از شاگردان قدیمیتان خبر دارید؟ کارهایشان را میبینید؟
- کم و بیش خبر میرسد که خیلی از شاگردهای قدیمیام به سراغ رشتههای هنری رفتهاند و حتی در دانشگاه هم همین رشته را پیش گرفتهاند. البته چند ترم در دانشگاه تدریس کردهام و برخی از دانشجویان قدیمیام اکنون کارگردان انیمیشن هستند. اما از بخش کودکان کارگاه آموزش انیمیشن کانون هنوز به سنی نرسیدهاند که خودشان کارگردان شده باشند.
چند سال است در کانون انیمیشن آموزش میدهید؟
- حدود 9 سال است که کارگاه آموزش انیمیشن دارم. البته پیش از انقلاب به عنوان مربی انیمیشن در دو کتابخانهی کانون در کرج و نیاوران در سال 56 تدریس میکردم.
شخصیتهای عروسکها و فیلمهایتان را چگونه و بر چه اساسی خلق میکردید؟
- برای مثال در فیلم «قصههای بازار» رفتم بازارهای شهرهای مختلف ایران را عکاسی کردم. چهرهها را از میان چهرههای واقعی الهام گرفتم. اما برای فلیمهایی مثل «یکی کم است» بیشتر چهرهها را از روی مدل کاریکاتور ساختم. یا فیلم «بهادر» که همهی شخصیتهایش موش بودند که خانم فرزانه بابایی آنها را ساختند.
شما در این سالها جوایز بسیاری را نیز برای فلیمهای انیمیشنتان دریافت کردهاید. این جایزهها در روند کار حرفهای شما چه نقشی داشتهاند؟
- جایزهها از این بابت که مهر تاییدی بر کار شما است، ارزشمند و خوشحالکننده هستند. اما هیچ وقت نباید به خاطر گرفتن جایزه فیلم ساخت. باید فیلم خوب ساخت و اگر هم جایزهای برد خب چه بهتر.
فیلم جدیدی در دست تولید دارید؟
- خیر. در حال حاضر فیلم جدیدی در دست تولید ندارم. اما شاید یک فیلم بلند سینمایی بسازم. هنوز در مرحلهی فکر و ایده است. البته تمایل امور سینمایی کانون است که از من میخواهند فیلم بلند بسازم.
به عنوان کسی که چندین سال برای کانون کار کرده و همچنان هم کارگاه انیمیشن برگزار میکند و شروع کار و فعالیتش از کانون بوده است، نقش کانون را در رسیدن به رویایتان که انیمیشن بود، چگونه میبینید؟
- همهی آنچه که دارم مدیون استاد زرینکلک و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان هستم. کانون به نوعی مسیر این کار را فراهم کرد تا ما کار کنیم و به اینجا برسیم. از هفتهی گذشته تدریس انیمیشن برای بزرگسالان را دوباره در کانون آغاز کردهام و خوشحال ام.