به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، اولین روز از اجرای این نمایش با حضور جمعی از هنرمندان همچون عادل بزدوده، حسن دادشکر و... جشن گرفته شد.
بر این اساس، این نمایش داستان کلاف توسی رنگی است که دوست دارد باران را ببیند، اما این اتفاق مدتهاست رخ نداده است، خاله قصهگو و دیگر کلافها به کمک توسی میروند و در بافتن آرزوهای او کمک میکنند. در این میان کمک و نظرهای تماشاچیان نیز با قصه همراه میشود؛ آرزوهای توسی و دوستانش بر روی تابلوی بزرگی نقش میبندد تا آنجا که در پایان نمایش تبدیل به تابلوی بزرگی میشود.
این اثر سال گذشته لوح تقدیر و تندیس بخش نمایشنامه و بازیگری نقش اول مرد را در جشنواره همدان دریافت کرده است، ضمن آنکه بازیگر زن آن نیز تقدیر شده است.
مالمیر دربارهی تغییرهای این اثر از زمان جشنواره تا اجرا سخن گفت: «داستان و روایت تغییر کرد. پیشتر ما دو بازیگر داشتیم. زن و مردی دورهگرد بودند که به روستاها میرفتند. اما امسال تعداد عروسکها را زیاد کردیم و عروسکها هم دیالوگ دارند.»
وی دربارهی این تغییرات توضیح داد: «پیام ما خشکسالی است. دربارهی سبک قبلی فکر میکردیم نمیتواند مفهوم را به خردسال منتقل کند. بر همین اساس با نویسنده تصمیمهایی گرفتیم و شعر هم به متن اضافه شد. همچنین کلافها در این داستان از خواستهها و آرزوهایشان میگویند، که پیشتر نیز چنین چیزی نداشتیم. بر همین اساس سال گذشته زمان اجرای این اثر ۳۵ دقیقه بود و امسال ۱۵ دقیقه به آن اضافه شده است.»
این کارگردان دربارهی شیوهی ارتباطگیری با خردسالان گفت: «زبان کار باید ساده باشد و برخی مفاهیم در نمایش تکرار شود. وقتی ما مساله را پیچیده میکنیم خردسال با ما همراه نمیشود. سختی کار این است که انتقال پیام باید ساده و زیبا باشد؛ چراکه منطق این مخاطبان و مفاهیم ارتباطی آنها هنوز شکل نگرفته است.»
او همچنین اضافه کرد: «من از سال ۷۲ کار کودک انجام میدهم و از سال ۷۷ کار نمایش خلاق را شروع کردهام. احساس من این است که هر جا توانستهام در قالب مخاطبان جای بگیرم و دنیا را از نگاه آنها ببینم، موفق شدهام.»
این کارگردان دربارهی به کار بردن عناصری همچون کلاف و کاموا و بافتن که از زندگی کودک امروز حذف شده، عنوان کرد: «در واقع این ایده را از کلاسهای آموزش خلاق خودم گرفتم. در آن کلاس هفت رنگ کاموا به کودک داده میشود و از آنها میخواهم بدون گره و چسب و کوچک کردن نقاشی بکشند.
او در ادامه توضیح داد: بر همین اساس ایدهی قاب بزرگ شکل گرفت و بعد دیدم این ایده برای آنها جالب است. ما برای بچههایی که بافتنی ندیدهاند چنین چیزی را آزمایش کردیم و دیدیم برای او شبیه اعجاز است. در همین نمایش هم از آنها میخواهیم یک گل خیالی را پرتاب کنند و ما در پشت صحنه گلهای کاموایی را پرت میکنیم و او تصور میکند رویای او واقعیت پیدا کرده است. ضمن آنکه کاموا امکان شکلدهی را به ما میدهد و برای نمایش و دکوراسیون جذاب بود.»
همانطور که گفته شد بحث مشارکتی بخشی از این نمایش است. مالمیر دربارهی غیرقابل پیشبینی بودن میزان مشارکت گفت: «از آنجا که من نمایش خلاق کار میکنم، بنابراین عادت کردهام با بچههای مگو (که کمتر در فعالیتها مشارکت میکنند) کار کنم. من آمادهام تا با این دست بچهها وارد بحث شوم و صد البته کار سختی است. اما باید این تجربهی خوب را برایشان فراهم کرد. اما اگر ببینیم بچهای پیام ما را خراب میکند توانایی کنترل وضعیت را داریم. به طور مثال در یکی از اجراهای قبلی خردسالی اصرار داشت ما به جای ابر خورشید خلق کنیم. او داشت روند را خراب میکرد، اما توانستیم او را به سمت پیاممان هدایت کنیم.»
گفتنی است استاد مشاور این اثر حسن دادشکر است. آرزو صدری، عماد عابدی و لیلا بیگوند عروسکگردان و بازیگر این اثراند. نویسنده و طراح صحنه این اثر نیز فرهاد اسماعیلی است.
این اثر در قالب «بخش نسل نو: حمایت از برگزیده جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان همدان» ازسوی مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مورد حمایت قرار گرفته است.