یازده سالی میشود که عضو کتابخانه شماره 10 کانون تهران است. میگوید در کودکی با قصهگویی بیگانه بودم و زمانی پا با دنیای شیرین قصهها گذاشتم که به کانون آمدم و هر روز قصه شنیدم. به سن نوجوانی که رسیدم، مربیان کانون مرا به قصه گفتن تشویق کردند. عقیده داشتند که استعدادش را دارم و این شد که اولین تجربهام را چند سال پیش در جشنواره قصه گویی رضوی به دست آوردم. هرچند در همان مراحل اولیه از دور رقابت خارج شدم اما لذت اولین اجرای قصهگویی تا امروز با من همراه است.
محمدرضا برومند برگزیده دور منطقهای بیستمین جشنواره بینالمللی قصهگویی در بخش نوجوانان، این بار پس از طی کردن مراحل مختلف، به خط پایان رسید و در سومین روز از جشنواره بین المللی قصه گویی، قصۀ گروفالو را برای صدها مخاطب کوچک و بزرگی که در سالن بودند قصهگویی کرد.
از او کمی راجع به حضورش در جشنواره پرسیدم.
فکر میکردی به دور نهایی جشنواره قصهگویی راه پیدا کنی؟
- اصلاً فکر نمیکردم مرحله دیگری مانده باشد. وقتی مربیام در کتابخانه خبر برگزیده شدنم را در دور منطقهای با شادی و هیجان اعلام کرد، دیدم که همه منتظر عکسالعمل هیجانانگیز من هستند. اما من اول تعجب کردم و پرسیدم مگر هنوز یک مرحله دیگر مانده؟ و این سؤال باعث خنده حاضران شد. موضوع وقتی برایم هیجانانگیز شد که برای مصاحبه با من تماس گرفتند و آن مصاحبه در سایتهای خبری مختلف منتشر شد. بعد شهر پر شد از بنرها و پوسترهای جشنواره و سایتها پر شد از اظهارنظر افراد مطرح در مورد مرحله بینالمللی جشنواره. آنوقت بود که برای بودن در این جشنواره لحظهشماری کردم.
پس به دلیل این بی خبری، کلا از استرس و هیجان اعلام نتایج این مرحله آسوده بودی؟
- میخندد و می گوید: بله شکر خدا
بعد از لحظهشماری برای حضور در جشنواره، قصهات را تمرین هم کردی ؟
- یک چیزی بگویم باور نمی کنید. تا همان لحظهای که داشتند میکروفنم را به لباسم نصب میکردند تا روی سن بروم، زیر لب تمرین کردم و یک ایده جدید را هم به قصهام اضافه کردم. البته روزهایی که تا جشنواره مانده بود، هرروز در تمرین، ایده جدیدی به ذهنم میرسید که روی قصهام پیاده میکردم و دوستانم در کانون نظراتشان را راجع به آن می گفتند. مربیام خانم قربانعلی هم در این رابطه بسیار کمکم کردند و بارها صبورانه به قصهام گوش دادند.
میخواهی بگویی یک تیم تو را تا امروز همراهی کرده؟
- بله . واقعاً دوستانم به من خیلی کمک کردند. مخصوصاً مصطفی که دیروز ایده جالبی به من پیشنهاد داد که وقتی آن را در اجرای قصهگویی ام به کار بردم، با استقبال خیلی خوب بچهها همراه شد. به نظرم ما بچههای کانون در دوستی بینظیریم.
پس خمیر قصهات را حسابی ورز دادی تا به شکل امروزی در آمد؟
- درست است. من چون در فعالیتهای نمایشی کانون هم فعالیت میکنم، مثل یک اجرای نمایشی به قصهام نگاه کردم و در طراحی تمام صحنهها، به تغییر لحن پنج شخصیتی که در قصهام بود، به حرکاتشان، راه رفتنشان و به استفاده از ابزار بدن فکر کردم تا توانستم به اجرایی برسم که امروز دیدید.
قصههایت را خودت انتخاب میکنی؟
- بله . تا قصه را خودم دوست نداشته باشم، آن را انتخاب نمیکنم. گروفالو بااینکه قصهای برای کودکان است اما همیشه از خواندن کتابش لذت میبرم.
چه انگیزه ای تو را به دنیای قصهگویی نزدیک کرد؟
- به نظرم قصهگویی هنری است که همه باید آن را بدانند و با اصول آن آشنا باشند. چون در قصهگویی تمام پیامها و مفاهیم مهم بهصورت غیرمستقیم به شنونده منتقل میشود و همین شیوه غیرمستقیم است که برای کودکان و حتی نوجوانان دلپذیر است. چون تو نمیدانی که وقتی روی موج قصه سوار میشوی و از آن لذت میبری در حقیقت داری تربیت میشوی.
و کلام آخر؟
- میخواستم از ایده « بخش نوجوان» در این جشنواره تشکر کنم. چون نوجوان به توجه و دیده شدن نیاز دارد. به اینکه جدی گرفته شود و ما این جدی گرفته شدن را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان تجربه کردهایم. هرچند بهجز کانون و مربیان مهربانش، کمتر سازمانها و کسانی هستند که در رخدادهای مهم و بزرگ به نوجوانان اعتماد کنند و به او در به دست آوردن تجربه میدان بدهند.
من در این روزهای کوتاه جشنواره از قصهگویان برجستهای که هنرمندانه به اجرای قصهگویی پرداختند تجربههای خوبی به دست آوردم. امیدوارم کانون در گرداندن این جشنواره هم به اعضای نوجوان و ارشد خود اعتماد کند تا به آنچه پرورش داده بیشتر افتخار کند.
ما مربیان کانون، همیشه به وجود فرزندان کانونی خود افتخار میکنیم. انشا الله هرروز شاهد موفقیتهای شما فرزندان خوب ایرانزمین باشم.
گفتگو توسط: ساغر لطفی نژاد – کارشناس روابط عمومی کانون استان تهران