عصر گرم تابستان وقتی به میانههای پارک لاله میرسیم، ساختمان مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خودنمایی میکند که میزبان بچههایی سرزنده و شاد است که دست در دست پدر یا مادر یا پدربزرگ و مادربزرگ به این مرکز آمادهاند تا به تماشای نمایشی بنشینند.
تا پیش از شروع نمایش همهمهی بچهها سالن انتظار را پر کرده بود که با بازی با عروسکهای نمایشی نصب شده روی در و دیوار مرکز تئاتر یا خوراکی و بازی با دیگر همسالانشان خود را سرگرم میکردند. درهای سالن که باز شد نوازندههای موسیقی زندهی نمایش به استقبال بچهها رفته بودند و تا پیش از شروع تئاتر با اجرای چند قطعهی شاد موسیقی بچهها و خانوادههایشان را با خود همراه کردند.
«گیسو طلا» نمایش زندهی عروسکی است و داستانی را در فضای سادهی روستایی برای مخاطب سه سال به بالا روایت میکند. گیسو طلا، شخصیت اصلی نمایش دختربچهای بازیگوش است که با مادربزرگش گلاب ننه زندگی میکند و مرغی به نام پرحنا دارد. او به پیشنهاد یکی از اهالی تصمیم میگیرد برای پذیرایی از کدخدا مرغ را سر ببرد و بپزد. وقتی مادربزرگ با او همراهی نمیکند، راهی سفری میشود تا دستور پخت مرغ را از خالهاش بگیرد... در مسیر بازگشت به خانه اتفاقهای زیادی برایش میافتد که نتیجهی دهنبینی اوست.
تم اصلی نمایش دهنبینی است. همچنین از آنجا که مخاطب تئاتر کودک همیشه بچهها به همراه خانوادههایشان هستند ضرورت فراهم کردن موقعیتی برای کودکان که بتوانند انتخاب کنند یا تصمیم بگیرند و حتی اشتباه کنند را نیز یادآور میشود.
فضای شاد و موزیکال نمایش، استفاده از موسیقی زنده، دکور متحرک و همچنین بهرهگیری از طنز موقعیت از جمله ویژگیهای این نمایش بود که سبب استقبال کودکان و البته خانوادهیشان از این نمایش میشد.
البته با توجه به استقبال صورت گرفته اجرای نمایش تا پنجم مرداد تمدید شده است. به همین بهانه با میرزاپور، نویسنده و کارگردان نمایش «گیسو طلا» گفتوگویی داشتیم.
چرا سراغ نمایش کودک و کار برای کودکان رفتید؟
تخصص من در زمینهی تئاتر و پایاننامهی کارشناسیارشدم «بازی درمانی با مخاطب کودک» بوده است و معتقدم هر آنچه قرار است کودک در زندگی بیاموزد، انتخابها و گزینههای پیش روی او همه در دوران کودکی ساخته میشود. یعنی ساختار اصلی روانی، شناختی ، تحلیلی و اجتماعی در دوران کودکی اتفاق میافتد. بنابراین لازمهی این امر این است که بچه در این زمینه پرورش پیدا کند. از سوی دیگر بخش عمدهای از نگاه امروزی این است که تئاتر میتواند در حوزهی تربیتی به شدت تاثیرگذار باشد. برای همین من هم ترجیح میدهم در این زمینه تاثیرگذار باشم؛ چراکه تاثیراتی که بچهها از نمایش کودک میگیرند از آنجا که غیرمستقیم، از جنس خودشان و باورپذیر است، خیلی عمیقتر است. اینها ویژگیهایی هستند که تئاتر را برای بچهها جذاب میکنند. در عین حال هر آنچه در زمینهی تربیتی و آموزشی بخواهیم به کودک بگوییم میتوانیم به واسطهی تئاتر بگوییم. در این حوزه یعنی تئاتر درمانی و بازی درمانی تدریس هم میکنم و به شدت این تاثیر را بر بچهها میبینم.
تم اصلی نمایش «گیسو طلا» دهنبینی بود. باتوجه به تاثیر تئاتر بر کودک و نقش آموزش غیرمستقیم آن چرا این موضوع را در نمایشنامه گنجاندید؟
بهطورکلی در جامعهی امروز ما چه بزرگسال و چه کودک در جریان بمباران اطلاعاتی قرار میگیرند. فضای مجازی به نوعی زندگی همهی ما را درگیر خودش کرده است. کودک هم از این مساله مستثنی نیست. من در این نمایش کودکان را به یک فضای روستایی ساده و زندگی که شاید بچههای شهری کمتر با آن ارتباط داشتهاند میبرم. کودک با همین سادگی ارتباط برقرار میکند. شخصیت اصلی نمایش دختربچهای است که مرغی دارد و با او بزرگ شده و برای او ارزش قائل است اما بهواسطهی حرف دیگران تصمیم میگیرد از مرغاش بگذرد و به سراغ دستور پخت مرغ میرود. بهنظر من فضاهای مجازی که در اختیار بچهها قرار میگیرد نیز سبب میشود کودک در معرض انتخابهایی باشد و باید بین درست و غلط یکی را انتخاب کند. اگر درست آموزش ندیده و آگاهی کامل نداشته باشد دچار خطا میشود. همچنین خوب است اگر بتوانیم از کودکی این موضوع را فرهنگسازی کنیم که کودک حق انتخاب دارد. شخصیت مادربزرگ نمایش از همان ابتدا خیلی راحت میتوانست نوهاش را از تصمیمی که گرفته منع کند و بگوید حق انجام آنرا ندارد. ولی این کار نمیکند! چون نگاه من این است که بزرگتر باید حق انتخاب به بچه بدهد. مادربزرگ همه چیز را دربارهی این ماجرا به گیسو طلا میگوید اما در نهایت تاکید میکند تو باید تصمیم بگیری. بچهی داستان ما انتخاب میکند، متوجه اشتباهش میشود و بر میگردد.
چه اندازه جای خالی حق انتخاب را در ارتباط با کودک امروز میبینید؟
کودکان امروز که من بیشتر با آنها در ارتباط هستم بچههایی هستند که ترس از اشتباه دارند. یعنی ما بزرگترها بهواسطهی اینکه میترسیم بچهی ما دچار خطا شود جلوی تجربه کردن او را میگیریم. بهنظرم این مساله بزرگترین آسیب را به کودک امروز میزند. بچهی امروز به دلیل اینکه اشتباه نکند اعتماد به نفس ندارد، ترس از اشتباه دارد و خود واقعیاش را بروز نمیدهد. وقتی کودک نتواند در میان خانواده خود واقعیاش باشد کجا میتواند این حس را تجربه کند؟ همین مساله باعث میشود بزرگسالان بسیاری را بینیم که از خودشان دور و دنبال نقاب زدن هستند. آنها آنقدر از خود واقعیشان فاصله میگیرند که حتی آنرا باور ندارند و ترجیح میدهند شکل دیگری بروز پیدا کنند. همیشه به بسیاری از والدین میگویم تا این حد بکن و نکن و امر و نهی برای بچهها ایجاد نکنید، بلکه قوانین را تعریف کنید، شرایط را بگویید اما بستر تجربه کردن را برای او فراهم کنید و بگذارید بچه خطا کند و بداند چه کاری خطا است. بنابراین من که تعهد فرهنگی دارم سعی میکنم به خانوادهها با این تصویر القا کنم که به بچهها اجازه بدهند انتخاب کنند حتی اگر انتخابشان اشتباه است. مهم این است که ما کنار آنها هستیم. اما او تجربه میکند، یاد میگیرد و میفهمد کدام انتخاب غلط بوده و سعی میکند از تعقلش استفاده کند.
فضای کار موزیکال و موسیقی زنده با کمک سازهای ایرانی بخشی از کار بود، چه شد که به این انتخاب در زمینهی موسیقی کارهایتان و از جمله این نمایش رسیدید؟
معتقدم بچهها حق دارند موسیقی را به عنوان بخشی از کار درک کنند و سازها را ببینند. این کار حتی میتواند برای او تجربهی جدیدی باشد و گوش او با موسیقی ایرانی آشنا شود. موسیقی بخش مهمی از تئاتر است و بچه باید با آن ارتباط برقرار کند. پیش از شروع نمایش همه به موسیقی توجه میکنند اما بعد که وارد داستان میشویم آنقدر موسیقی در دل کار مینشیند که اصلا چیز جدایی از نمایش محسوب نمیشود. من معتقدم موسیقی زنده تاثیر بیشتری در نمایش دارد.
مخاطب این نمایش کودکان سه سال به بالا هستند. مرزی که به عنوان کارگردان در نظر میگیرید که هم کودک در ردههای سنی مختلف و هم بزرگسالانی که همراه آن ها هستند با نمایش ارتباط برقرار کنند، چیست؟
رعایت این مرز به دانش کارگردان در زمینهی شناخت مخاطب و مسایل روانشناسی بستگی دارد و خیلی مهم است. بهطور معمول نمایشنامههایی که خودم مینویسم کارگردانی میکنم. برای همین زمانی که مشغول نوشتن متنی هستم هم به کارگردانی و هم مخاطب آن میاندیشم. اتفاقا کار برای مخاطب کودک سختتر است چون هرچیزی را نمیتوان گفت یا نشان داد. اما در عین حال از آنجایی که کودک به تنهایی داخل سالن نمیآید و حتما همراه پدر و مادر یا یک بزرگتر است، کار وقتی جذابیت پیدا میکند که من به عنوان کارگردان هر دو مخاطب را در نظر بگیرم. من باید در نظر بگیرم والدین هم همراه بچهها هستند و به همان میزان باید از کار لذت ببرند تا دفعهی بعد هم دست بچه را بگیرند و به تماشای تئاتر بیاورند. به همین دلیل معتقدم باید روانشناسی داشته باشیم و مخاطب را در نظر بگیریم و برای او باورپذیری ایجاد کنیم تا هر دو گروه سنی از نمایش لذت ببرند.
چرا کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را برای اجرای این نمایش در نظر گرفتید؟
البته من این کار را برای اجرا به تالار هنر هم پیشنهاد داده بودم که مورد بیمهری آنها قرار گرفت. اما ترجیح من این بود که اجرای آن در مرکز تئاتر کانون باشد؛ چراکه نگاه کانون به مقولهی کودک و نوجوان خیلی تخصصیتر است و صرفا برای ایجاد سرگرمی تئاتری را روی صحنه نمیبرد. بلکه تفکر هم بخشی از جریان کار است. من از بچگی در کانون تئاتر دیدهام. نگاه کانون به تئاتر نگاه تجاری نیست. این موضوع به من به عنوان کارگردان و گروه کمک میکند تفکر را انتقال بدهیم. با چنین نگاهی راحتتر میتوانم کار کنم. البته امیدوارم کانون بیشتر از این ما را حمایت کند.
در این کار تمام بازیگرانی که انتخاب کردهام تحصیلات آکادمیک این حوزه را دارند و حتی بازیگر نقش دختر بچه جزو شاگردان خودم بوده است که تجربهی کار تئاتر دارد. اما کار او در نمایش بیشتر به چشم آمده چون نقش اصلی را داشته است.
میرزاپور متولد 1360 و فارغالتحصیل رشتهی تئاتر از دانشگاه سوربن فرانسه است. بیش از 15 سال در حوزهی نمایش کودک و حدود 19 سال در حوزهی نمایش بزرگسال تجربهی کار دارد.
پیشتر نمایشهای «زیر گنبد طلا»، «گلابتون» و «دنیای وارونهی رویا» به نویسندگی و کارگردانی او بر صحنهی رفته است. «زیر گنبد طلا» هفت جایزه از جشنوارههای مختلف را به خود اختصاص داده و «گیسو طلا» نیز پیشتر در سومین جشنوارهی تئاتر شهر چهار جایزه برگزیدهی کارگردانی، بازیگری مرد، طراحی صحنه و موسیقی را کسب کرده و نامزده دریافت سه جایزهی نمایشنامهنویسی، طراحی لباس و بازیگری زن شده است.
نمایش «گیسو طلا» تا 26 شهریور 1397 همه روزه به جز شنبهها، صبحها ویژه مهدهای کودک و مدارس و بعدازظهرها ساعت 17:30 در سالن گلستان مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان واقع در پارک لاله تهران اجرا میشود.
گفتوگو از فرناز میری