دنیوی آثار نمایشی رادیویی بسیاری را که تاکنون نگارش کرده و کارگردانهای مطرحی چون صدرالدین شجره، بهزاد فراهانی،ژاله علو ، مجید حمزه، رضا عمرانی و بسیاری دیگر از کارگردانان رادیو آثارش را کارگردانی کردهاند .
برخی از آثار وی جوایز مطرح نویسندگی و ساخت فیلم را دریافت نمودهاست.
به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان مازندران، وی درگفتگویی در خصوص جشنواره قصهگویی بر « اهمیت قصه گویی» تاکید کرد و گفت: با توجه به تجربیات و دیدگاه مبتنی بر تحقیق ومطالعاتی که داشتهام: قصه گویی گزارهای مبتنی بر ایجاد تعاملی، تخیلی – کلامی ست . این تعامل گاه یک سویهی کلامی – تخیلی (یک طرف کلام و طرف دیگر تخیل و تجسم فعال مخاطب) و یا به شیوهای فعال دو سویه می شود (یک طرف کلام و سوی دیگر تخیل و تجسم و کلام مخاطب) که به مثابهی مشارکت همپرُسانهی مخاطب با راوی نیز هست .
در این گزاره یک قصه در یکی از اشکال خود با توجه به ویژگیهای مخاطب خود روایت می شود . در طرفی مخاطب یا از مسیر تخیل و تجسم مشارکت میکند و یا از راه تخیل و هم مشارکت فعال کلامی، قصه را گسترش می دهد .
وی با تاکید بر «نقش و تاثیر قصه در کودکان به لحاظ تربیتی و شخصیتی» اظهار داشت: این واقعیت وجود دارد که اگر قصههای خوب با ساز و کار مناسب شکل گیرند میتوانند تاثیرات بسزایی را در روح و شخصیت کودکان بر جای گذارند .
اغلب از خود میپرسم که به طور مثال چرا نسل من بسیاری از قصههایی که در کتاب های درسیمان آمده بود را هنوز به یاد دارند و احساسی خوشآیند از یادآوریشان حاصل می شود؟ بعد به خود این گونه پاسخ میدهم که اغلب آن داستانها و شعرهای داستانگو از منابع غنی ادبیاتمان گزیده شده بودند : سلیس ، شفاف و اغلب غیر موعظهگر و غیر مستقیم .
متاسفانه در این دوره رویکردی آن گونه وجود ندارد ؛ مستقیمگوییهای اندرزگو و داستانهای ساختگی در درک و دریافت کودکانمان تاثیری مناسب ایجاد نمیکنند . متاسفانه در این روزگار، این رویکرد را چندان جدی نگرفته ایم .
این نمایشنامه نویس در ادامه صحبتهایش در پاسخ به «ویژگی یک قصه خوب» بیان داشت: در نگاه من قصهی خوب قصه ای ست که مخاطب را به نوعی کنُش و فعالیت وا دارد ، خود این کنش نیز می تواند در اشکال گوناگون خود ظاهر شود که بستگی به مولفههایی دارد که شرح مفصل راجع به آن در این مجال نمی گنجد. اما قصهی اندرزگو ( مگر در استثنا خود ) ، قصهای که از بالا فرود می آید ، قصه ای که هر چه پیشتر می رود، انفعال بیشتری را در مخاطب پدید میآورد؛ نمی تواند قصهای «خوب» به شمار آید. قصهی خوب، نگرشی وابسته به اقتضائات دارد و در عین حال خودش را فارغ از دریافتها و تحلیلهایی که زمانه در روند طبیعی خود به دست میدهد ، نمیداند . این گونه است که قصهها در طول اعصار به حیات خود ادامه داده و می دهند.
«نکاتی مهم برای قصهگویان»
این فیلم ساز خطاب به قصهگویان بیان داشت: برای من این نکته همیشه مهم بوده که قصهگو برای خودش روشن سازد که جریان بیان قصه نه تنها اهمیتی کمتر از خود قصه ندارد بلکه گاهی به مراتب مهمتر و تاثیرگذارتر است. مثال روشنش برای خودم شهرزاد قصهگوی است؛ در افسانهای که امروزه در جای جای جهان ریشه دارد . او در این افسانه که به نوعی خود ، قصه در قصه است مامور شده است تا برای سلطانی قصه بگوید که برای او شرطی هولناک قرار داده : این که قصههایی جذاب در پس هم بیایند؛ هر شب و به توالی ! و اگر قصه در جذابیتش شاه را اقناع نکند، قصهگوی سرش از دست خواهد داد! «جذابیت» همهی حرف همین است! درنگاه من جذابیت عنصریست که بیشتر از آن که در خود قصه وجود داشته باشد در نحوه ی ارائهی آن پایه دارد . دیدهام کسانی را که ماجرایی پیش پا افتاده، و در ذات خود بیهیجان را، چنان تعریف کردهاند که از هر داستان پر پیچ و گرهای جذاب تر به نظر رسیده است . معروف است که مردم کلمبیا ذاتا قصهگویانی خبره و کم نظیرند . آنها همیشه قصهای در آستین دارند و آن را به جذابترین شکل ممکن برای مخاطبشان تعریف میکنند . حال برای رسیدن به چنین ویژگی چه باید کرد ؟ باور دارم که« بیان» دارای اهمیت فراوان است. قصه گو باید موسیقی بیان را به خوبی بشناسد و با تکنیک های اجرای آن به طور ویژه مسلط باشد . کلام قدرت آن دارد که جادو کند و یا بالعکس تاثیری مخرب و تیره بر جای گذارد . نکتهی دیگری که برای قصهگویی خوب الزامی ست؛ دارا بودن قوهی تخیل پر قدرت و رهاست . قصه گو نمی تواند تخیلی را بجنباند مگر آن که خود از پیش قوای تخیل و تجسمی قدرتمند در خود پرورده باشد . به نظر «رودلف اشتاینر»مؤسس مدارس والدورف، بچه های پیشدبستانی عاشق حرکات بیانی با دست، تغییر حالت و احساس با صورت و صداهای زمینه و جلوه های صوتی هستند . اینها همگی با قدرت کلام و قوای مسلط ذهن و تخیل راوی امکان پذیر است .
نمایش نامه نویس تئاتر و رادیو در پاسخ به اینکه؛ «نقش جشنوارههای قصهگویی در توسعه قصهگویی چیست؟ و پیشنهاد شما برای توسعه کیفی وکمی جشنواره چه هست؟» افزود: در شرایطی که در سرزمینمان کانالهای سازمان یافته و مستمر،نه به طریق آکادمیک و نه از راه رسانهها و نه در آموزش مدرسهای برای چنین مهمی تعریف نشده ؛ این نوع جشنوارهها صاحب اهمیتی خاص می شوند؛ چرا که تنها منبع شناسایی و ارائه به حساب می آیند. مشکلات را همه در این گیر و دار می دانند، اما مسئلهی مهم پرداختن و اهمیت دادن و کاری کارستان کردن است.
ما معمولا قهرمانان نصفه کاریها هستیم و این حالا متاسفانه بخشی از سلوک ما شده است . اغلب جشنواره های ما این گونه اند . باری به هرجهت هستند و انجام میشوند . مثل هم، گاه در نگرش تحقیقیمان حتی در مییابیم با بالا رفتن عمر جشنوارهای مشکلاتش کمتر که نشده ، بیشتر هم شده است . ضعیفتر اجرا شده، نحیفتر و پر چالهتر شده است ! چنین روندی را در جشنواره های خارجی نمی یابید و نمیبینید . چرا ؟ پاسخ معلوم است . در آنجا فرهنگ شعار نیست ! اهمیت اول است. چرا که؛ پژوهش و تحقیق، بنیان هر ساختنی ست. صادقانه از خودمان بپرسیم اهمیت چنین مهمی برای ما تا چه اندازه است ؟