تهمینه حدادیهانی حسینی و مرضیه نادری دو کارگردان جوانی هستند که با ما درباره شکلگیری ایدهشان و اجرایی کردن آن سخن میگویند. آنچه آنان به روی صحنه بردهاند اثری تعاملی است با عنوان «راز گنجور». این اثر که در مرکز تئاتر و تئاتر عروسکی کانون به نمایش در آمده است از مخاطبان در پیشبرد قصه کمک میگیرد و مخاطبان آن کودکان بالای ۵ سال هستند.
شاید بد نباشد گفتوگو را با مفهوم و تاریخچه بازی، تئاتر شروع کنیم:
هانی حسینی: عنوان تئاتر، بازی در انگلیسی با واژه GAME THEATER شناخته میشود که بیشتر مفهوم بازی را دربر میگیرد و جنبههای درمانی دارد. اما دیدگاه ما در تولید این اثر متفاوت بوده است. اگرچه ما نیز به جنبههای روانشناختی اثر توجه کردهایم اما «بازی» به معنای تعامل در کنار این اثر قرار گرفته است، ضمن اینکه فضای دیجیتال، این بازی و تئاتر را همراهی میکند. حالا سناریوی بازی و سناریو نمایش یکی شدهاند و برای بازی در آن، از مخاطبها کمک گرفته میشود.
با این نگاه اولین سوالی که مطرح میشود عدم ارتباط و مشارکت مخاطب در اثر است. در حین این اتفاق تعاریف اثر به هم نمیریزد؟
مرضیه نادری: واقعیت این است که ما به جنبههای مختلف آن فکر کردهایم. به اینکه مخاطب با اثر ارتباط نگیرد و اثر را دوست نداشته باشد. همانطور که اثر را دیدهاید سیمرغ که از شخصیتهای نمایش است در میان بچههاست و گنجور هم با مخاطبان همراهی میکند. دیگر شخصیتهای اثر هم قرار است با هشیاری و همکاری اثر را هدایت کنند. برای این امر بداهه پردازیهایی را در تمرینها انجام دادهایم و موقعیتهای مختلف را متصور شدهایم تا در اجراها قدرت تغییر فضا و داستان را داشته باشیم.
حسینی: بگذارید در تکمیل سخنان همکارم به موضوع «نمایش خلاق» هم اشاره داشته باشیم. تمرین و بازی در نمایش خلاق بر همین مبنا پیش میرود. ضمن آنکه تصور اولیه را بر این مبنا گذاشتیم که هر اجرا پیش زمینه اجرای اصلی است که روزهای بعدی رخ خواهد داد. این تغییرها در بخش داستانی اثر هم رخ میدهد و مقدمات آن را فراهم کردهایم.
این پروژه چهطور آغاز شد؟
حسینی: در سال ۹۵ پروژه جدیدی در مرکز مطالعات قشقایی شکل گرفت. از گروههای مختلف دعوت شد تا طرحهایی را ارائه کنند. ایده اولیه اثر ما هم همانجا و از سوی گروه هنری واهه شکل گرفت. محوریت کار بر تئاتر تعاملی در حوزه بزرگسال، نمایش خیابانی و کودک بود. بر اساس ایده تعاملی «تماشاگر به مثابه قهرمان» جلو رفتیم و طی دو ماه در اتاق فکرهای پیوسته درباره درگیری کودک با اثر به گفتوگو پرداختیم. ما به سوال مهمی پاسخ دادیم: اگر کودک در اثر و این همراهی ناکام شود آسیبهای تماشای اثر بیشتر از مزایای آن خواهد بود. پس از این بررسیها بود که به این نتیجه رسیدیم که فضای نمایش را از اکسسوارها خالی کنیم. در عین حال جذابیت بصری هم مهم بود. در همین دوره با آرمان مقدم دیدار کردیم و او به عنوان تصویرگر اثر فعلی ما، ایدههایی را مطرح کرد و ما با فضای دیجیتال آشنا شدیم و این فضا و قابلیتهای آن تبدیل به انتخاب ما شد. بعد از این مرحله توانستیم در سالن قشقایی و به مدت پنج روز اجراهایی داشته باشیم. بعد از این اجرا ایده تکمیل شد و هماینک هم هر روز اثر با تغییرهایی همراه است چرا که دوست داریم اجرای ما سیال باشد.
احتمالا از ایده تا اجرای فضای دیجیتال تغییرهایی رخ داده است. درباره آن تغییرها به ما بگویید.
نادری: آمادهسازی اثر «راز گنجور» دو سال زمان برده است. با این حال تغییرهایی که قرار است اتفاق بیفتد در حین اجراست. اگرچه ما در تمرینها از کودکان کمک گرفتهایم اما اتفاق اصلی نمایش در زمان اکران عمومی رخ میدهد و در این بازه است که افکار عمومی سبب تغییر در شیوههای اجرا و نمایش این فضا میشود.
پس شما از یک ریسک بزرگ صحبت میکنید.
نادری: بله. بگذارید اینطور بگویم بزرگترین مانع ما قطع برق است. اگر برق قطع شود تمام ایده دچار چالش میشود با این حال پس از آشنایی با آقای مقدم ما امکاناتی را در اختیار داشتیم. دکور و اکسسوار حذف شد. ما به سادگی و موجزی دست پیدا کردیم و از طرفی «جادو» برای نخستین بار در اختیار ما قرار گرفت. ما حالا با تصویر روبروییم و تاثیرهای آن را خواهیم دید. آن چیزی که برای مخاطب امروز ملموس است و نقطه قوت ارتباط ما با مخاطب است.
و آن طور که گفته شد این تصویر قابل تغییر و ارتقا است؟
نادری: بله هر تصویری که در اجرا میبینیم با تصمیم جدیدی تغییر میکند و در برنامهریزیها این طور تعریف کردهایم که به بازسازی آنها بپردازیم.
حسینی: پس باید اینطور بگوییم که اجرای اول ما با اجرای پانزدهم به قطع و یقین در بعد تصویری متفاوت است.
شما در حال صحبت از شیوه جدیدی در تئاتر هستید. لازمه دستیابی به شیوههای نوین و باکیفیت و کارآمد چیست؟
حسینی: دستیابی به جریانهای جدید و مدرن ضروری است. با این حال شرط آن پیادهسازی درست است و این پیادهسازی مشمول پایههای محکمی است. بگذارید هنر نقاشی را مثال بزنم. مهم است که ما پیش از ابداع سبک جدید، بدانیم چهطور یک خط صاف بکشیم. نمایش و تئاتر هم همین است چرا که هنر یک جریان زنده است و مخاطب دستآورد جدید میخواهد. با این حال دستآورد جدید نیازمند زیرساخت است. در مورد اثری که صحبتش است همانطور که دیدهاید به فضای استودیویی نیاز داریم. در مانیتور کوچک قطعا آن اتفاق تصویریای که مطلوب ماست رخ میدهد، خوشبختانه ما توانستیم از سالن قشقایی استفاده کنیم و در جریان جشنواره مبارک امکاناتی برای ما فراهم شد. بعدتر مرکز تئاتر کانون فضای خود را به صورت شبانه در اختیار ما گذاشت. از پردیس خاوران توانستیم استفاده کنیم ولی گروههایی با ایدههای نو و خلاقانه هستند که این فرصت را ندارند.
راه هموار شدن این مانع چیست؟
حسینی: قطعا حمایت دولت. ما صحبت از خصوصیسازی تئاتر میکنیم اما نظارت نهایی دولتی است. در این بازه اگر به دولت مراجعه کنیم از خصوصی بودن تئاتر صحبت میشود اما در بخش خصوصی از ما درخواست مجوز و تایید دولتی دارند. در خبری خواندم که روزانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ اثر نمایشی در تهران اجرا میشود. اما خروجی این تعداد اکران چیست؟ تا چه اندازه مخاطب تماشاگر حرفهای وارد جامعه میشوند؟ تصور میکنم عدد و رقم کافی نیست. باید این عدد تقلیل پیدا کند اما اثر ماندگار تولید شود. بدنه تئاتر ما حیف است پس در این شرایط باید حمایت دولتی رخ بدهد. قطعا یک شرکت صنعتی از یک تئاتر با مخاطب کم حمایت نمیکند مگر اینکه دولت همراهی کند.
درباره حمایت کانون صحبت کردید. این حمایت چهطور بود؟
حسینی: اشاره کردم که فضای سالن کانون در اختیار ما قرار گرفت. این اتفاق در ساعتهای غیراداری افتاد و گاهی سالن شبانه در اختیار ما قرار میگرفت. این حمایت مالی و مادی نبود، بلکه معنوی بود. این رفتارهاست که جریانی را شکل میدهد. میخواهم اشاره کنم که حمایت لزوما اتفاق عجیب و بزرگی نیست و ساده رخ میدهد.