از این میان میتوان به جایزهی سیب طلائی براتیسلاوا و جایزهی افقهای تازه بولونیا در حوزهی تصویرگری و جوایز جشنوارههای فیلم فجر، پویانمایی تهران و حیدرآباد هند در حوزه انیمیشن اشاره کرد. خیریه در حال حاضر در آمریکا سکونت دارد و علاوه بر طراحی و تولید آثار هنری و برگزاری نمایشگاه، در دانشگاه مریلند هم تدریس میکند. او بر نقش و اهمیت محیط هنری کانون پرورش فکری در تربیت هنرمندان برجسته و صاحب سبک تاکید دارد و آشناییاش با کانون را یک افتخار میداند و به هنرمندان جوان حوزهی کودک، پشتکار و استفاده از ایدههای نو را به عنوان کلید موفقیت معرفی و تاکید میکند کلمهی «نمیتوانم» را از ذهنشان پاک کنند.
به عنوان مقدمه به عقب برگردیم تا از نحوهی آشنایی و سابقهی همکاری شما با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با خبر شویم. فکر میکنید این آشنایی در زندگی شما چه تاثیری داشت و اگر اتفاق نمیافتاد امروز راشین خیریه چهطور آدمی بود؟
حدود ۱۷ سال پیش همکاریام را با کانون پرورش فکری شروع کردهام. آن زمان دانشجوی رشتهی گرافیک در دانشکدهی هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران بودم و آقای همتیآهویی عزیز استاد کلاس تصویرسازی ما بود. دو سه سالی میشد که برای کیهان بچهها تصویرسازی میکردم و آقای همتی همیشه کارهای چاپ شدهام را در کلاس تشویق میکرد. روزی در راهروی دانشگاه من را دید و گفت که سمت مدیریت گرافیک کانون را بر عهده گرفته است و یک سفارش داستان دارند که فکر میکنند به سبک کار من میخورد. همکاری ما اینطور شکل گرفت و اسم نخستین کتابم در کانون «پیوند دو دریا» بود. از آن به بعد همکاری نزدیکی با کانون دارم و کتابهای زیادی تصویرسازی و طراحی کردهام.
بعد از آن در بخش سینمایی کانون هم فعال شدم و انیمیشن «خیاط حیلهگر» و «دزد درختها» را طراحی و کارگردانی کردم. آشنایی با کانون برای من افتخاری بوده است و همیشه محیط کاری و هنری کانون و آدمهای آنرا دوست داشتهام. بهویژه که میدانستم هنرمندان مورد علاقهام کارنامهی هنری خود را با کانون شروع کردهاند. کتابخانهی کانون جایی بود که من اوقات زیادی را در آن میگذراندم. آنجا چیزهای زیادی یاد گرفتم، با خواندن و ورقزدن کتابهایش برای کارهایم الهام گرفتم و ایدههای تازه به سرم زد. با این وجود، اگر کانون نبود به احتمال زیاد امروز همچنان تصویرگر کتاب کودک بودم، چون این رویایی است که دست از آن نمیکشم.
اخیرا دو اثر از شما به نامهای «دو طوطی» و «خاله پیرزن» منتشر شده است. دربارهی این آثار کمی توضیح بدهید.
کتاب «دو طوطی» و «خاله پیرزن» هر دو در آمریکا به چاپ رسیدهاند. ایدهی من برای بازنویسی داستان طوطی و بازرگان این بود که کودکان سراسر دنیا را با آثار زیبای مولانا آشنا کنم و همچنین از طریق تصاویر کتاب فرهنگ و هنر ایرانی را به آنها بشناسانم. خوشبختانه این کتاب با استقبال زیادی در آمریکا و اروپا روبهرو شد، من آنرا برای صدها کودک قصهخوانی کرده و بازخورد بسیار خوبی گرفتهام.
کتاب «خاله پیرزن» هم داستانی کودکانه در مورد پیرزنی است که اشتباهی یک پشه را قورت میدهد و برای در آوردنش مجبور میشود حیوانات مختلفی را بخورد. من فکر کردم بچهها چرخهی طبیعت و نحوهی غذا خوردن جانداران کوچک و بزرگ را با این داستان یاد میگیرند و با دیدن تصاویر کمی هم شاد میشوند. جایی که گربه میگوید «منو نخور، سگ رو بخور» برای خودم خندهدار بود.
آثار شما در رقابتهای مهم بینالمللی شرکت کرده و جوایز ارزندهای به ارمغان آوردهاند. کمی دربارهی این جوایز و تجربهی موفقیت در عرصههای بینالمللی توضیح بدهید.
من در مسابقههای زیادی شرکت میکردم و هنرمند فعالی در زمینهی نمایشگاهها و جشنوارهها بودم. با این حال اخیرا با گرفتاریهای زندگی، فرصت کمتری برای این کار پیدا میکنم، مگر اینکه ناشران خود لطف کنند و کتابهای من را در رقابتها شرکت دهند. البته این سالها به جای شرکت در مسابقهها بیشتر تجربهی داوری داشتهام که آن هم بسیار جالب است. در حوزهی تصویرگری کتاب جایزهی سیب طلائی براتیسلاوا و جایزهی افقهای تازه بولونیا از مهمترین جوایزی است که کسب کردهام. جایزهی بولونیا برای کتاب «ارنگارنگ بگو چه رنگ» است که در حال حاضر در موزهی کانون نگهداری میشود. جایزهی براتیسلاوا هم برای کتاب «اگر من شهردار بشوم»، چاپ کره جنوبی است. در حوزهی انیمیشن هم جایزهی سیمرغ بلورین و فیل نقرهای حیدرآباد هند را کسب کردهام که هر دو در موزهی کانون قرار دارند. اخیرا هم جایزهی موریس سنداک آمریکا را به عنوان طراح کتاب کودک به دست آوردهام که بسیار جایزه معتبری است. هنرمندان و نویسندگان برندهی این جایزه از سوی انجمن خصوصی موریس سنداک از میان کتابهای چاپ شده در آمریکا انتخاب و معرفی میشوند و کسی نمیتواند برای این جایزه ثبتنام کند. برای من این یک اتفاق غافلگیرکننده و شیرین بود. علاوه بر این، سه برندهی این جایزه امکان زندگی و کار در خانه و استودیوی موریس سنداک فقید را برای یک ماه پیدا میکنند و با برجستهترین استادان حوزهی کتاب کودک آمریکا از نزدیک آشنا میشوند.
توصیهی شما به کسانی که در ابتدای راه تصویرگری و نویسندگی برای کودک قرار دارند چیست؟
توصیهام این است که شجاع باشند، سریع ناامید نشوند و دست از تلاش و پشتکار بر ندارند. در جایی خواندم که اگر برای هر کاری ١٠هزار ساعت وقت بگذارید، حتما در آن موفق میشوید، بنابراین پشتکار کلید موفقیت است. تصویرگران و نویسندگان کودک باید به سراغ ایدههای تازه بروند. گاهی کتابهای خوب از یک تصویر خوب شروع میشود، پس نگذارید نویسندههای حرفهای شما را ناامید کنند که به عنوان تصویرگر نمیتوانید نویسندهی خوبی باشید. من ثابت کردهام که آنها اشتباه میکردند. به خودتان ایمان داشته باشید و کلمهی «نمیتوانم» را از فرهنگ لغت ذهنتان پاک کنید.
برای آینده چه کارهای جدیدی در دست دارید؟
در حال حاضر، منتظر چاپ کتاب جدیدم با عنوان «بستنی زعفرانی» در انتشارات اسکولاستیک آمریکا هستم. اسکولاستیک یکی از بزرگترین ناشران کتاب کودک در دنیا است و امتیاز نشر مجموعه کتابهای هری پاتر در آمریکای شمالی را هم دارد. نویسندگی و تصویرگری این کتاب را خودم انجام دادهام و امیدوارم که مورد توجه کودکان قرار بگیرد. همچنین کتاب دیگری هم در دست چاپ دارم که در مورد معرفی ماه رمضان به کودکان است. این کتاب بهزودی از سوی انتشارات سایمناند شوستر در آمریکا به چاپ میرسد.
گفتوگو از علیاکبر امینی