هاجر صفابخشخبر مهروارهی داستان هم میرسد، آثار به مرکز آفرینشهای ادبی کانون در تهران تحویل داده میشود و با انجام گزینشها و انتخابها خبر به استانها میرسد، خبر که رسید، مردد آمدن میشویم. تابستان است و سایهی این چتر سفید اجازهی آسودن نمیدهد، دلت نمیآید از غوغای بچهها در مرکز و کارگاههای کانون دور شوی. اما قاصدکها خبر آوردهاند که «عضو»ی پر قاصدکی چیده است و باید به همراهش بروی تا نخ آرزویش بیشتر به درخت ریشهدار کانون گره بخورد.
آمادهی سفر میشویم و رنج آن را به شوق دیدار همکاران و اعضای کانون سراسر کشور بر خود هموار میکنیم تا فاصلهها پلی شود بین هر واژهای که نوشته شد و دل، جان گیرد از دیدار دوستان. میرسیم به تبریز جاییکه تب میریزد و دل از عشق میلرزد. تب عاشقانهی نوشتن و هوای غزلهای شاعرانه میکنی. ابتدا به مرکز شماره ۲ کانون میرسیم آنجا موقت اسکان میگیریم، دیدارها را تازه و دوستان آشنا پیدا میکنیم تا ظهر که اسکان مییابیم. اندکی تاخیر، از دلواپسیها و سختگیریها به دلیل حضور این همه نوگل برگزیدهی قلم به دست کم نمیکند. پس از آن به مجتمع فرهنگی هنری کانون تبریز میرسیم همه اتفاقهای خوب منتظراند. از اتوبوس که پیاده میشویم و به داخل میرسیم تا چشم کار میکند هوا پر است از پر قاصدکهایی که میتوان برق آیندهی روشن را در چشمانشان ببینی. اینجا اندیشه و شعور و احساس سبز میشود و داستان میآفریند. اینجا مهرواژه است و مهروارهای پر از واژههای زیبا که از سوی اعضای نوجوان کنار هم به زیبای چینش شدهاند و در قالب یک داستان در قاب اندیشه و نگاهی دور، حک شده است که این نگاه، خود از درونمایهی نگاهی شگرف و عمیق پلک گرفتهاند.
در نخستین گفتوگو با حسین تولایی کارشناس انجمنهای ادبی سراسر کشور و یکی از محورهای اصلی برپایی این مهرواره به گفتوگو مینشینم.
به فکر انجمن ادبی مربیان نیز هستیم
حسین تولایی اهل رشت است شاعر واژههای جدید و نگاه نو است او در آثارش به دنبال تازگی است و به شاعر کشف لحظههای شاعرانه معروف است.
انجمنهای ادبی به ۲۰ سال پیش برمیگردد زمانیکه خانم سودابه امینی کارشناس مسئول آفرینشهای ادبی استان تهران بودند، این ایده از طرف ایشان مطرح شد و از سوی مدیرعامل وقت آقای محسن چینیفروشان حمایت شد استانهای دیگر هم صاحب انجمن شدند ولی به شکل جسته گریخته.
در اداره کل آفرینشهای ادبی کشور به طور جدی از سال ۹۵ این حرکت دوباره جان گرفت و صاحب اساسنامه شد و به اتفاق کارشناسها برایش شیوهنامه نوشتیم و بنده خودم به عنوان کارشناس انجمنهای ادبی کشور حکم گرفتم، رفتم استانها و پس از ارسال شیوهنامه استانهایی که مشتاق بودند و اعلام آمادگی کردند مشاوره گرفتند و انجمنها پس از دیگری دایر شدند تا پایان شهریور ۹۶ ماه ۳۹ انجمن داشتیم ولی خدا را شکر امروز نزدیک به ۸۰ انجمن ادبی در سراسر کشور داریم از ۳۱ استان کشور، ۲۹ استان صاحب انجمن شعر و داستان هستند. و در سال ۹۷ هم به ایده برگزاری یک همایش یا گردهمایی که برگزیدههای انجمنهای ادبی کشور دعوت بشوند و به این همایش بیایند رسیدیم. این ایده هم در دی سال ۹۷ در دفتر مدیرعامل کانون آقای فاضل نظری و در حضور آقای محمدرضا زمردیان معاون فرهنگی مطرح و به شدت حمایت شد چه از نظر بودجه، از نظر قوانین، از نظر سازوکار و ساختار اداری، ما هم با پشتیبانی مدیرعامل کانون و همکاری اعضای ستاد در آفرینشهای ادبی کل کشور به دل ماجرا رفتیم. فراخوانها را به استانها فرستادیم اما با پیشنهاد آقای فاضل نظری مدیرعامل، هم انجمنها و هم گردهماییها و مهروارههای شعر و داستان را جداگانه برگزار کردیم تا هم به شکل غیررقابتی برگزار بشوند هم تشویق خوبی برای اعضا باشد و تفاوت کانون با سایر ارگانهایی که با بچهها کار میکنند آشکار شود. ابتدا در سال ۹۷ مهروارهی شعر را برگزار کردیم و در مرداد ۹۸ هم مهروارهی داستان.
این اعضا برخاسته از کارگاهها هستند به لحاظ بینش و سواد در همانجا تربیت یافتهاند و با بالا رفتن سن، بیم جدایی از کانون و این فضای خوب آموزشی میرفت بنابراین انجمنها امکان حضور اعضای ارشد را از ۱۸ سالگی تا ۲۱ سالگی فراهم میکند و این اتفاق نه تنها کارگاهها را خالی نمیکند بلکه به آن قدرت و پرو بال بیشتری هم میدهد و در واقع، اصل کار ما در ستاد هم سختتر شده است چون باید این انجمنها را حمایت کنیم. برایشان استاد بفرستیم و در حالیکه خودمان تأکید کردهایم که هر انجمن یک کتابخانهی تخصصی داشته باشد که مختص اعضای انجمن باشد، باید آنها را به لحاظ منابع کافی و لازم و پایهای تقویت کنیم و برایشان کتابهای خوبی ارسال کنیم همین الان که در این مکان و مشغول برگزاری مهرواره هستیم محمولهی دوم کتابها باید به دست استانها رسیده باشد و این یعنی تامین و اختصاص بودجه برای طول سال.
ما به هشت تا ۹ استان پیشنهاد میزبانی را دادیم و در واقع خیلی برای ما مهم نبود چه استانی است هر استانی که آستین همتش را بالا میزد و دست دوستیش را به ما میداد و البته به لحاظ پذیرایی و میزبانی امکاناتش را داشت ما میپذیرفتیم. خوب توجه کنید الان در یک هتل پنج ستارهایم در حالیکه مهرواره با تلاشهای استان و زحمات آقای علی بینش مدیرکل کانون استان آذربایجان شرقی و مجموعهی همکارانشان، هم حمایتهای مالی شد. جذب بودجه داشتند از استانداری از حوزه هنری و از همکاری سازمان میراث فرهنگی و صدا و سیما هم بهرهمند شدند و با صرفهجویی و تدبیرهای زیادی تا آخرین نقطه، پرداختها انجام شد و در عین حال دلمان میخواست نوجوانانمان هم تکریم شوند.
حمایت از مربیان ادبی همیشه برای ما از اولویت ویژهای برخوردار بوده است تا جاییکه انجمن نقد را برای اعضای ارشدی که دوست دارند نقد کتاب داشته باشند برگزار کردیم و این اتفاق تنها در دو استان کشور یعنی استان تهران و خراسان رضوی افتاده است و به شکل منسجمتر میتوانیم به صورت منطقهای انجمنهای ادبی شعر و داستان را هم برای مربیان ادبی داشته باشیم.
روز اول مهرواره را با کارگاههای اعضا و مربیان شروع میکنیم اما اتفاق جالب و غیرقابل باور در روز دوم میافتد اعضایی خستگیناپذیر هم صبح و هم بعدازظهر با حوصله و داوطلبانه خوانش آثار را میپذیرند و تا آخرین ثانیههای چرخش عقربههای ساعت روی صندلیهایشان مینشینند طوری که از خودت میپرسی خدایا چه شد و جوابت را میگیری این معجزهی کتاب، قلم و نوشتن است با اعضای علاقهمند به حوزهی داستان و البته شعر.
پس از پایان یک پنل تخصصی طنز با اجرای انسیه موسویان، فرهاد حسنزاده بهعنوان کارشناس و حسین تولایی. کارشناس جایگزین سانسهای طولانی اثرخوانی فرزانه رحمانی به همراه اعظم بزرگی و شراره دباغیان یکی از سه داور آثار اعضا را میبینم و با رحمانی به گفتوگو مینشینم. او همکار ما در ستاد تهران است نقدهای داستانیش عالی است خودش هم دستی به قلم دارد.
برای کتاب مهرواره فیپا گرفتیم
او با مهربانی و لبخند رضایتی بر لبانش با آرامش که در لحن و گفتارش دارد، میگوید، اینکه بچهها داستان را بشناسند و در اثرشان انسجام داستانی شکل گرفته باشد یک عالمه اثر از استانها فرستاده شده بود که در حد خاطره بود و داستان و شخصیتی که در موقعیت، ماجرایی را خلق کند که زمان هم داشته باشد و تعریفی هم از مکان به ما بدهد نبود این انسجام اولیه برای ما مهم بود که تعداد زیادی از آثار در این مرحله ریزش داشتند یعنی از ۵۸۰ اثری که مطالعه کردیم و به قلم ۴۴۰ نوجوان نگارش شده بود یک ریزش آثار اولیه داشتیم که ۱۵۰ اثر در دستان ما باقی ماند یک نگاه ریزبینانهای هم به این آثار داشتیم تا به خود ۱۰۰ نفر رسیدیم در این ۱۰۰ اثر باقیمانده مهمترین اتفاق پس از انتخاب اثر خوب داستانی این بود که از هر استان یک نماینده داشته باشیم چون این عضو به مهرواره میآید در کنار دوستان و همسن و سالانش قرار میگیرد در کارگاهها شرکت میکند و از هر استادی یک خط هم یاد بگیرد یک اندوختهای را با خود به انجمنش میبرد که برای دوستانش در انجمن مفید خواهد بود ضمن اینکه در تعامل با هم به یکدیگر کتاب معرفی میکنند و از لذتِ خواندن صحبت میکنند و از همه مهمتر ما در «کانون»ی کار میکنیم که رقابت سالم را معنی میکند و تمام آثار به دور از اول و دوم و چندم نگاه میشوند از نظر ما همه برگزیدهاند و قبل از به وجودن آمدن فضای سخت رقابت، ساختن آدمها و خوب ماندنشان برایمان مهم است.
همانگونه که قدم اول برایمان مهم بود صعود اعضا به پلههای بعدی هم برایمان مهم است. آقای تولایی که انجمنها را تحویل گرفتند اتفاق خوبی در آفرینشهای ادبی افتاد که همین انجمنها جدی گرفته شود، برایشان کتاب و استاد بفرستیم و اعضا در کارگاهها سر کلاس مجربترین مدرسهای حوزه داستاننویسی حضور داشته باشند. خود من هفته گذشته در قم بودم ما هر بار یک مدرس براشون میفرستیم خیلی از استانها ظرفیت بالایی به لحاظ چهرههای شاخص ادبی در هر دو زمینهی شعر و داستان دارند. مثلا استان همدان خانم بهناز ضرابیزاده را دارند و استان کرمانشاه هم خانم مهناز فتاحی و بسیاری از نویسندگان دیگر را دارند میتوانند از این اتفاقها بهخوبی استفاده کنند ممکن است استانی هم از ما درخواست مدرس بکند تا اعضا در معرض تجربههای جدیدتری قرار بگیرند. الان در همین گردهمایی چند روزه کلی اتفاقهای مثبت میافتد حتی ممکن است اعضا متوجه این اتفاق خوب نشوند اما ناخواسته تاثیرش در سالهای بعد نمود پیدا خواهد کرد و در ضمن این اعضا، نوجوانان کتابخوانی هم هستند که در تعامل با دیگرها به این نگاه میرسیم که کانون چه جای شگفتانگیزی برای بچههاست و چهقدر آنها را در معرض کتاب قرار میدهد.
در همین مهرواره اتفاق شگفتانگیزی که افتاد چاپ آثار داستانی اعضا بود و ما این داستانها را چاپ کردیم و برایش فیپا گرفتیم و آثار اعضا بهعنوان جمعی از نویسندگان وارد کتابخانهی ملی میشود و این چهقدر ارزشمند است و ارزش معنوی دارد. ما عضوی داریم که ۱۱ ساله است و اثرش در این کتاب چاپ شده است اگرچه بسیاری از آثار خوب بود اما اثر این عضو از فرط کامل بودن عالی و شگفتانگیز بود و ما هر سه نفر با آقای شهسواری هم که یکی از استادان مهمان این مهرواره است و مدرس کارگاهها است، بهاتفاق صد امتیاز به این اثر دادیم. زبان داستانها شگفتانگیز بود چهقدر سلیس چهقدر به زبان معیار نزدیک بود و این نشان میدهد که کتابخوانی بچهها چهقدر خوب جواب میدهد چهقدر زبان آنها را پالایش میکند و چهقدر در اندیشهشان تاثیر دارد و من این اتفاق خوب را حتی در دختر خودم میبینم وقتی او را با همسن و سالانش مقایسه میکنم میبینم چه اتفاق خوبی افتاده است.
مربی که میبیند عضوی به لحاظ داستاننویسی قوی است و داستانهایش قابلیت فیلمنامه نوشتن دارد او را به اعضای کارگاه انیمیشن و فیلمسازی معرفی کند تا در کنار هم بتوانند فیلم و انیمیشن بسازند و شاید هم از همین دوستیها و تعاملها یک اتفاق خوب افتاد و سرنوشت عضوی عوض شد و فیلمنامهنویس یا نمایشنامهنویس شد چیزی که ما کم داریم.
با انجمن شعر و داستان شروع کردیم و در این مسیر فقط آفرینشهای ادبی نیست بلکه برنامهریزی آفرینشهای هنری هم مهم است. البته درست است که در یک بخش اداری کار میکنیم اما آفرینشهای هنری سالها بدون متولی بوده است گاهی با ما یکی شده است و گاهی با بخش فرهنگی بوده است. انجمنهای فیلمسازی و انجمن هنرهای نمایشی هم تازه راه افتاده است و این یواش یواش اتفاق میافتد در حالیکه تعامل مربیهای ادبی و هنری هم در استانها مهم است و برنامهریزی استانها هم در این امر دخیل است.
همانطور که دیدیم و شنیدیم آثار اعضا در بخش زبانی عالی و درخشان بود توصیفهای خوب و به جا اما عمدهترین ضعف آثار و اتفاقی که باعث شد اعضا، آثارشان بالا نیاید «صحنهنوشتن» بود و تفاوت خاطره با داستان را بلد نبودند.
به غیر از اینکه بچهها خودشان باید کتاب بخوانند مربیها هم باید کتاب بخوانند خودشان را به روز کنند صرف اینکه من این دانش را دارم و بلدم کافی نیست همه چیز هر روز در حال تغییر است و آنقدر همه چیز نو به نو و به روز است که مربی هم پابهپای عضو در جریان مطالعه قرار بگیرد و آثاری که اعضا دوست دارند را بخواند و با آنها ارتباط خوبی داشته باشد.
او را در سالن تنها میگذارم به سمت حیاط زیبای مجتمع فرهنگی هنری میروم وقت شام است و میزهای مرتبی در امتداد هم چیده شده است اعضا، مربیان و مدرسان مشغول صرف شام هستند به انسیه موسویان میرسم نگاه گرمی دارد با او میشود «چهارشنبهها بستنی» خورد و منتظر ماند تا از سمت دستانش، بهار به خانه بیاید او به تازگی سکاندار کشتی آفرینشهای ادبی شده است او را دعوت به گفتوگو میکنم.
علت اصلی ایجاد انجمنهای ادبی جذب عضو نوجوان است
انجمنهای ادبی شعر و داستان قدمتی ۲۰ ساله در کانون دارند ولی خیلی جدی گرفته نمیشدند خوب تعداد نوجوانها هم کم شده بود و مثل سابق به کانون نمیآمدند و بیشتر اعضای کانون کودکان بودند. از سال گذشته که آقای محمدرضا زمردیان معاون فرهنگی شدند، دیدگاهشان این بود که کانون هم مال کودکان است هم مال نوجوانان پس چرا نوجوانان تعدادشان کمتر شده نسبت به سابق در حالی که ما که انجمن ادبی داریم و این تصمیم از اینجا گرفته شد که انجمنها را تقویت کنیم جاییکه انجمن هست بها داده بشود و بیشتر از گذشته جدی گرفته بشود و در استانهایی که ندارند و میتوانند داشته باشند، ایجاد شود البته انجمنها فقط مخصوص بخش ادبی نیستند بلکه در بخشهای فرهنگی و هنری هم انجمن داریم مثل انجمن قصهگویی، سرود، عکاسی و...
در نگاه اول و کلی انجمنها باعث جذب نوجوانها به کانون میشود چون اعضا قبلا که به کانون میآمدند میگفتند که به ما مثل بچهها نگاه میشود و ما این فعالیتها را بلدیم و برای ما تکراری است. اما انجمن فضای متفاوتی دارد افراد متخصصی از بیرون بدنه کانون به جمع نوجوانان دعوت میشوند آنها دوست دارند دست بالا گرفته شوند در معرض فعالیتهای سطح بالاتری قرار بگیرند. آنها کتابهای کانون را خوانده پس باید با دید بزرگسالان و کتابهای نویسندگان بزرگسال، کانون را نقد کنند خودشان آثار جدیتری تولید کنند و از همین رو به انجمنها بها داده شد انجمنها جدی گرفته شد و بودجهی اختصاصی گرفت. و از طرفی هم نگاه بالاتری که به انجمنها شد مهرواره بود نه جشنواره، یعنی ایجاد رقابت سالم و گزینش آثار بدون رتبهبندی اول تا سوم البته آثار انتخاب میشوند اما تمام آثاری که به مرحلهی بالا راه یافتهاند و امتیاز بیشتری دریافت کردهاند منتخب ما هستند و از نظر ما همه برگزیده و برندهاند و از طرفی هم مهرواره خروجی انجمنهای ادبی ماست هر استانی انجمنهای خودش را دارد و فعالانه کار میکنند و انصافا هم خوب با بچهها کار میشود. نمونهاش یکی از استانهای ما به تازگی انجمن ادبیشان افتتاح شده است و چهار عضو برگزیده داشتند و این افراد پرتلاش وقتی میآیند به مهرواره، خلاقیتهایشان بیشتر بروز میکند، دیده میشوند فضای بزرگتری را تجربه میکنند و مجموعهی این عوامل باعث شده تا از زمانی که آقای تولایی انجمنها را تحویل گرفتند ۱۳ تا بودند و الان تا به امروز چیزی حدود ۸۰ انجمن ادبی داریم.
انتشارات خط قرمزهایش را برای انتشار کتابهای مربیان کانون برداشته و نگاهش به آثار آنان تلطیف شده است اما دست آخر کیفیت همه جانبه برایش مهم است چون به اسم کانون و آرم کانون چاپ میشود. ایدهی انجمن ادبی مربیان هم چند سال پیش از سوی یکی از استانها مطرح شد چون تعداد مربیان شاعر و نویسندهشان زیاد بود اما چون طرح در ستاد تصویب نشد انجمن آنها هم افتتاح نشد اما حالا که شما هم یادآوری کردید، حتما پیگیری خواهیم کرد.
خوب امروز در مهرواره ما شاهد درخشش اعضایی بودم که مربیان خوب ما آنها را تربیت کردند و خوشبختانه با این ظرفیت و نیرو بیم این میرود که مربیان از اعضا جا بمانند. نگران نباشید البته و صد البته یکی از دلایلی که آقای زمردیان هم تاکید داشتند که در کنار کارگاههای اعضای ارشد برای مربیان هم کارگاه داشته باشیم همین امر بود اما اگر خودشان هم برای خودشان کارگاه داشته باشند میشود خیلی کارها را انجام داد. میشود بودجه گرفت. میشود مهرواره جدا برای آنها گذاشت، میشود کتاب چاپ کرد و امیدواریم....
خانم موسوی عجله دارند با او کار دارند و میرود. نزدیکتر که میشوم درست صندلی روبرویم با آقای محمدجواد جزینی روبرو میشوم مرد پنجاه سالهی پر انرژی و بانشاط و مدرس کارگاههای داستاننویسی سراسر کشور لابهلای مشغولیتها و اداره مدرسه داستاننویسی، هم بهصورت حضوری و هم بهصورت مجازی به کانون پرورش فکری هم سری میزند. ذوقش را با اعضا در میان میگذارد و تو دوباره به این نتیجه میرسی که داستان چهقدر، تمام زندگی است. باذوق به تنها صندلی خالی میرسم زود مینشینم و با او سر صحبت را باز میکنم با بعد از شام نشست تخصصی نقد داستان جلال آلاحمد به او واگذار شده اما مثل همیشه حیف است گفتوگو را به وقت دیگری موکول کنم.
مربی سرباز خط مقدم آموزش است
او از کودکی با کانون آشناست و هنوز خاطرهی مربیهای دوران کودکیاش را فراموش نکرده است این گونه سخن میگوید: جشنوارههای اینچنینی و مهروارهها ویترین یک اداره و سازمان هستند. بخش مهمی که اهمیت بیشتری دارد و فعالیت مستمر آموزشی در آن بخش اتفاق میافتد نقطه صفر فعالیتهای کانون و سربازان خط مقدم این جبهه مربیان سراسر کشور هستند. مربیانی که به عقیدهی من در این برهه از زمان گاهی تبدیل به یک ابزار اجرایی و یک ماشین گزارشنویسی فعالیتها میشوند در حالی که باید به مربیان بهای بیشتری داد. وقت و بودجه بیشتری را برای آنها صرف کرد. باید بیانگیزگی را از آنها گرفت چون تمام این اتفاقها در لایههای ثانویهی فعالیت هستند در حالیکه یکی از وظایف مهم کانون کشف استعدادهای کودکان و نوجوانان و ایجاد محیطی امن و فضای جذاب آموزشی برای کسب تجربههای خوب است که باید تقویت شود و در این صورت است که مهروارهها هم نتیجه مطلوبتری خواهند داشت.
این فعالیت امروز کانون (برگزاری کارگاهها) یک فعالیت آرام و بی سروصداست هر چند برای اعضا جذاب است و برای برگزار کنندگان پرهزینه. اما امروز ما نباید منتظر نتیجه باشیم این کار یک کار خطیر و طولانی مدت ۱۰ یا ۱۵ ساله است زحمت اصلی را همان مربیان دلسوز کشیدهاند پس ما باید پس از جشنواره نگاه عمیقتری به مراکز و مربیان داشته باشیم چون اتفاق اصلی آنجا میافتد و این داستانها در ارتباط عمیق عضو و مربی شکل میگیرد. پس برای داشتن نویسندگان خوب و با دانش روز، باید به مربیها از لحاظ مالی، آموزشی، رفتار اداری و درون سازمانی بها داد. من خودم مدرس هستم و میدانم و کارگاههای زیادی هم با مربیهای استانهای کشور داشتهام نباید کاری کرد خلاقیت مربی لطمه ببیند. ما باید واقعا مواظب مربیها باشیم و باور کنیم مهروارهها و جشنوارهها خط آخر ویترین است و اصل کار، مربیهای کانون هستند.
مربی، انجمن، مهرواره و به احترام تکریم و آموزش بخش اول معتقدم چون مربی خلاق و با انگیزه، عضو خلاق و با استعداد به جامعه معرفی میکند و او را درست پرورش میدهد پس اتفاقهای اصلی در خط اول میافتد با اینکه این جریانات چند روز هم خالی از لطف نیستند.
در بین مربیها بتول پورشیخ از قزوین را همه به اسم میشناسند شوخ به نظر میآید اما با طمانینه است پس از ۱۲ سال مربیگری همچنان پاره وقت است با اینکه قوانین دست و پا بسته اداری و نبود مجوز استخدام او را پاره وقت نگه داشته است اما چون دیگر مربیان مهربان و دلسوز کانون همچنان پرانرژی است و ذرهای از فعالیتهایش کم نکرده است او همراه با چهار عضو ارشد از نسل سوم اعضایش به مهرواره آمده است.
در ارتباط با عضو پسر باید جلال و جبروت رفتاری داشته باشی
از همان سالهای اولیه کار در کانون به عنوان یک مربی ادبی، اعضا را شاگرد ندیدم و از همان روزها هم این انتقاد به من وارد است که خودت را درگیر اعضا میکنی ولی تا جاییکه در حوزه قانونی و اداری کار است، وارد خط قرمزهای مسائل خانوادگی و خصوصیشان نشوم و خط قرمزها و حریمها را نگه میدارم اما بخشی که به مسائل انسانی اخلاقی و عاطفی مربوط است اجازه دخالت به هیچکس را ندادهام و واقعا با جان و دل وقت گذاشته و میگذارم صبوری و حوصله میکنم و اعضا هم میدانند که پورشیخ مهربان به وقتش جبروتش را هم دارد بهویژه در ارتباط با پسرها باید جبروت داشته باشی. خوشبختانه از داشتن دانش بهروز هم غافل نبودهام در عین حال که میدانند این مربی امین است رازهایشان را بر ملا نمیکند. بارها پیش آمده خانوادهها وقتی با عضو نوجوانشان به چالش برخوردند با من تماس گرفتند و از من کمک خواستند ومن بدون اینکه راز نوجوانشان را فاش کنم به خانواده اطمینان دادم و گفتم یک بحران روحی بوده یا مشکل چندان جدی نیست. البته که اگر لازم بوده از آنها کمک هم گرفتم در رابطه با کار ادبی هم واقعا تربیتشان کردم. ۱۲ سال است در کانون هستم هیچ بچهای از پیشم نرفته حتی بعد از مدتها پیش ما برمیگردند. من در بین اعضایم وکیل دارم، دندان پزشک دارم ولی خوشبختانه باز هم به ما سر میزنند. در بین همین بچهها هم که برگزیده مهرواره هستند چند تایی از هفت هشت سالگی با من بودهاند ولی الان بیست و دو سه سالهاند.
او میگوید هر کاری باید خروجی داشته باشد چه در استان چه در مهروارهها. اما اینکه در اصل انجمن نظر بدهم من ورود پیدا نمیکنم چون اساس کار انجمن با کارشناسهاست اما این من مربی هستم که با بچهها کار میکنم تا تولید اثر کنند و ای کاش دست مربی را در رابطه با انجمنها آزادتر میگذاشتند. ما انجمن ادبی شعر نو و غزل را داریم و انجمن غیررسمی داستان و من با هر دو گروه از اعضا کار میکنم. تولید میکنیم، نقد میکنیم و ماهی یک بار کارشناس را به انجمن دعوت میکنیم و در رابطه با مهرواره هم برای اعضا خوب است چون دوستانشان را در استانهای دیگر میبینند و با استادان موفق عرصهی شعر و داستان ملاقات میکنند. برگزاری هر برنامه نقدپذیر است دست عوامل اجرایی درد نکند.
یکی از عضوهایم که الان دانشگاه شهید بهشتی تحصیل میکند سردبیر سه نشریه تخصصی حقوق، روانشناسی و ادبیات شده بارها به این پسر مطلب نرسیده و خودش قلم زده و از همین نشریه عضو شورای مرکز مجمع دانشجویی شد و حالا عضو شورای مرکز مجمع دانشجویان کشور است. او فن بیان و منطق دارد. در عین حال شاعر خوبی است و شخصیت اجتماعی، سرمایه انسانی فوقالعادهای است من همیشه به اعضایم میگویم پزشک خوب، مهندس خوب، فضانورد خوب، معلم پر انرژی و حتی خدمات خوب باشید اما دستی هم به قلم داشته باشید و قلم پرتوانی داشته باشید زمان تک بعدی بودن تمام شد. نسل آینده نسلی آگاه، باسواد و بامنطق است و بله قربان و چشم قربانگو نیست. هم توان نوشتاری دارد و هم قلم دارد و باید با زبان منطق با آنها روبرو شد چون این نسل اهل منطق است و با تو به زبان منطق صحبت خواهند کرد.
روی چمنهای حیاط مرکز عدهای مربی و عضو نشستهاند چه حلقهی پر محبت و جذابی است زمان استراحت کارگاه تا برگزاری نشست تخصصی ژانر وحشت است. سمیه قبادی مربی با سابقه استان کرمانشاه است او با اشعارش آتیهی درخشانی دارد و د بارهی تاثیر مهرواره بر روی اعضا، دیدار با نویسندگان و هیجان دیدار با آنها و گرفتن عکس و فیلم و امضا تا حضور در کارگاهها و خرید کتاب با امضای نویسنده را عالی میداند اما دوست داشت سطح کیفی کارگاه مربیان بالاتر از این بود.
زمان حضور در پنل است و فرصت گفتوگوی دوباره پیش نیامد.
فاطمه قانعی مربی ادبی یزد دارای مدرک دکتری ادبیات فارسی نیز معتقد است همین خوانش آثار در حد نیم صفحه هم در جمع اینچنینی به اعضا اعتماد به نفس میدهد چون آنها دیده شدهاند. به آنها بها داده شده است. آنها را در کنار نویسندگان مطرح کشوری در یک جلسه و بر روی یک صندلی نشانده است نشستهای تخصصی بر اساس علاقه آنها تنظیم شده است و به وسیله مطالب مطرح شده یک قدم در مسیر تئوری پیش رفتهاند و میتوانند کتابهای مورد مطالعهاشان را خودشان نقد کنند و این مهم، وقتی که برمیگردند به یک جرقه در جهان باعث رشد و پویایی ادبی آنها خواهد شد. او هم مثل دیگر مربیهای حاضر در مهرواره، فشردگی برنامهها را نقدپذیر میداند.
در جمع اعضای ارشد حاضر در مهرواره محمد یاسین نجفی ۱۸ ساله از کرمان چند سالی است که عضو کانون است او با یک اثر طنز لبخندی بر لبان حضار نشاند میگوید ایکاش فرصت بیشتری میدادند تا مثل انجمنهای ادبی آثار همدیگر را نقد میکردیم و این نقدها را در داستانهای بعدی بهکار میبردیم.
سیدمحمود فدوی را اتفاقی میبینم من را و دیگر مربیان استان کردستان را به یاد دارد اردوی چند سال پیش اعضای پسر منطقه غرب کشور را به یاد میآورد و میگوید این گونه گردهماییها را دوست دارد و به تجربهاش برای آینده میافزایند.
عاطفه علیاصغرزاده ۱۸ ساله از آذربایجان غربی تب و نگرانی نتیجه کنکور سراسری وجودش را گرفته است منتظر پاسخ کنکور است انجمن ادبی شهر خودشان و اتفاقهای ادبی مهرواره برایش خوشایند است و به افقهای روشن هنری آینده خویش مینگرد. او هم اذعان میدارد ایکاش برنامهها آنقدر فشرده نبودند وبه جای خوانش آثار، زمان کارگاهها بیشتر بود.
پارسا کاظمی ۱۸ ساله از قزوین از اول دبیرستان یعنی از شش سال پیش عضو کانون قزوین شده و حالا سه سال هم در انجمن ادبی شعر و داستان نو غزل عضو است. هرگز فکر نمیکرد با جمعی از این نویسندهها هم سفره باشد چه برسد به اینکه با آنها سر یک کلاس هم باشد و پای درسشان بنشیند. او هم دوست داشت همه چیز آنقدر سریع اتفاق نمیافتاد تا فرصت مطالعه داستان جلال آلاحمد را که با حضور اساتید نقد شد، داشت.
مهرواره داستان آفرینش به همت معاونت فرهنگی و اداره کل آفرینشهای هنری و ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روزهای ۱۴ تا ۱۸ مرداد ۱۳۹۸ به میزبانی کانون استان آذربایجان شرقی در شهر تاریخی تبریز برگزار شد.