اولین فیلم بلند سینمایی او که از تولیدات تازه کانون است، «اقیانوس پشت پنجره» نام دارد. این فیلم در اولین نمایشش در سیودومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان اصفهان موفق به کسب سه جایزه اصلی و سه جایزه از ارگانهای دیگر شد. فیلم «اقیانوس پشت پنجره» که قصه نوجوانی را در جنوب کشور روایت میکند به مناسبت هفته ملی کودک در بنیاد سینمایی فارابی به نمایش درآمد. با او درباره دغدغههایش در حوزه سینما، نگاهش به فیلمهای کودکان و نوجوانان و عملکرد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید.
· فیلم سینمایی «اقیانوس پشت پنجره» اولین فیلم شما در مقام کارگردان است چرا برای ساخت نخستین فیلم خودتان به سراغ قصهای رفتید که شخصیت اول آن نوجوان است؟
در علوم تجربی و انسانی، با تمرکز بر علم روانشناسی، یکی از حساسترین دوران شکلگیری شخصیت هر انسان، دوران کودکی اوست. برداشت و درک انسان از جهان هستی، تخیلات، آرزوها، تربیتپذیری، گرایش به آموختن علوم مختلف، تصمیمگیری برای انتخاب شغل در آینده، و حتی گرایشهای اخلاقی و یا دینی هر انسانی، در این دوران حساس در وجود او بارور میشود و به نوعی تعیین میشود. از این رو دوران «کودکی» به معنای اخص و ذات کلمه یک دوران خاص و بسیار حساس است. رشتهی اصلی من ادبیات نمایشی است و پس از حدود ۲۰ سال تجربهی دستیاری و فعالیت در سینما سه فیلمنامهی آماده برای ساخت داشتم، صادقانه بگویم انتخاب اینکه کدام فیلمنامه را بهعنوان تجربهی اول انتخاب کنم بسیار سخت بود ولی بالاخره همین جریان مهم «کودکی» و وظیفهی انسانی من برای خدمت به این موجود ظریف و البته پیچیده بر موارد دیگر غلبه کردند و در نهایت تصمیم گرفتم با «اقیانوس پشت پنجره» آغاز کنم. البته تجربهی همان ۲۰ سال با کارگردانان بزرگواری که سوابقی در سینمای کودک داشتند نیز مزید بر علت چنین انتخابی شد.
· نظر شما درباره سینمای کودک و نوجوان و اهمیت تولید محتوا برای این گروه سنی چیست؟
ببینید واقعیت این است که اساسا با تقسیمبندی و جداسازی این نوع سینما بهعنوان یک گونه یا ژانر متفاوت از انواع گونههای دیگر چندان موافق نیستم. در هیج کجای جهان نیز ما سینمایی با این تعاریف که به جداسازی و نامگذاری سینمایی با عنوان «سینمای کودک و نوجوان» بیانجامد، نداریم. سینمای کودک یک گونه یا ژانر در تقسیمبندی گونههای سینمایی نیست. و اساسا چنین نامگذاری و تفکیکی، صحیح هم نیست. شاید تمام ضعفها و کمبودهایی هم که از گذشته تاکنون بر این سینما و جشنوارهای که سالهاست در این باره برگزار میشود نیز همین بوده که ما میخواهیم با سینمای کودک بهعنوان یک ژانر سینمایی یا به عبارت سادهتر بهعنوان یک تافتهی جدا بافته با آن برخورد کنیم. ولی بخش دوم سوال شما بسیار کاربردی و هوشمندانهتر است: «تولید محتوا برای گروه سنی کودک و نوجوان» در این مورد خاص بحث مخاطبشناسی پیش میآید که اتفاقا نظرم این است که برای تولید این محتوا اگر قرار باشد مخاطب ما شخص کودکان و نوجوانان باشند، اتفاقا باید از سینما دور شویم. چرا که کودک امروز کودکی نیست که در یک زمان طولانی، تاریکی یک سالن بزرگ را بتواند تحمل کند. در چنین شرایطی باید روی دو عنوان متمرکز شد: یکی مسالهی «زمان» است و دیگری «تغییر شکل یا جنس» عرضهی این پیام یا محتوا است. دو راه حل هست که همین ابتدا به ذهنم رسید: تمرکز و تقویت آثار وبسری، و فیلم کوتاه با موضوع کودکان. متاسفانه با ظرفیت بسیار بالایی که کشور ما در برخورداری از حضور فیلمسازان خلاق، مستعد و توانمند فیلم کوتاه دارد، اما جشنوارهی کودک هر سال و هر سال از این منبع غنی و گرانمایه، خالی و عاریست، باید پرسید چرا؟! من از اعضای انجمن فیلم کوتاه خانه سینما هستم و آنجا هم این خلا احساس میشود. کارگردانانی بسیار خلاق و توانا که حضور بسیار قابل ملاحظهای در سینمای داخلی و بینالمللی داشته اند. ولی متاسفانه هیچ تعاملی صورت نمیگیرد. میشود سرمایهای را اختصاص داد و هر سال از ۲۰ نفر از کارگردانان فیلم کوتاه دعوت کرد که برای این ردهی سنی فیلم بسازند. با کمترین بودجهای که فارابی برای حمایت یا مشارکت به یک فیلم بلند میدهد که سرانجامش چندان هم معلوم و قطعی نیست، میشود حداقل همان ۲۰ فیلم کوتاه را ساخت. مطمئنم اگر چنین تصمیمی گرفته شود شاهد تاثیرات بسیاری برای این سینما و جشنواره ی کودک خواهیم بود.
نامگذاری هفتهای به نام کودک یک حرکت نمادین و زیباست. اما همه چیز نباید در پایان این هفته به پایان برسد. با حساسیت و حاشیههایی که سرزمین ما از جهات گوناگون با آن روبروست، در تقویم ما ایرانیان، هر روز باید روز کودکان باشد.· هفته پیش رو، هفته ملی کودک نام دارد. به نظر شما کودکان و نوجوانان ایرانی با چه معضلات و مشکلاتی مغفول ماندهای مواجه هستند که باید در این هفته به آنها پرداخته شود؟
نامگذاری هفتهای به نام کودک یک حرکت نمادین و زیباست. اما همه چیز نباید در پایان این هفته به پایان برسد. با حساسیت و حاشیههایی که سرزمین ما از جهات گوناگون با آن روبروست، در تقویم ما ایرانیان، هر روز باید روز کودکان باشد، و تمام مسئولان و نهادهایی که به هر طریق به این دوران ارتباطی دارند باید وظیفه و مسئولیتشان را جدیتر بگیرند و ساعات بیشتری در این خصوص کار کنند. مهمترین نهاد در این خصوص که میتواند بسیار موثر باشد آموزش و پرورش است. چرا ما در برنامهی کلاسیمان نباید «زنگ سینما» داشته باشیم. سینما ذهن کودکان و نوجوانان ما را تبدیل به ذهنی پرسشگر و تحلیلگر میکند. در برخی کشورهای مهم دنیا مثل ژاپن و آلمان، بهصورت منظم و برنامهریزی شده کودکان را برای دیدن تئاتر یا سینما میبرند. چرا پس از این همه سال آموزش و پرورش چنین برنامهای برای کودکان ما ندارد؟ بهنظرم یکی از مهمترین مسایلی که در مورد کودکان ایرانی مورد بیتوجهی و غفلت قرار گرفته، همین ماجرای مشاهده کردن و دیدن است. «دیدن» موجب شناخت میشود، موجب تفکر و تحلیل میشود. کودک با دیدن تصاویری که حتی ممکن است معنایش را در همان مرحلهی اول متوجه نشود، قوهی تفکر و تخیلش تحریک میشود، تحلیل و سوال میکند. از همین رو ذهنش در ادامه و در سالیان بعد هم، ذهنی تحلیلگر بار میآید. او قرار نیست در آینده الزاما به هنر یا سینما روی بیاورد، آن کودک در آینده حتی اگر مهندس دامپروری بشود، یک معلم بشود یا یک مربی رشتهی ورزشی، یا حتی اگر یک ناخدای کشتی بشود. با این ذهن خلاق و تحلیلگری که از سینما به ارث آورده، میتواند یک مربی تحلیلگر و دقیق، یک معلم خلاق یا یک مهندس مکاشفهگر یا یک ناخدای متفاوتی بشود که بداند چگونه کشتیاش را در امواج صعبالعبور و مسیرهای تازه حرکت دهد.
بنده از این پس، شخصا در راستای این پیشنهاد تمام توانم را میگذارم. تلاش برای جا انداختن و تثبیت ذهن مسئولان، به اختصاص دادن ساعتی در برنامهی کلاسی کودکان و نوجوانان با عنوان «زنگ سینما».
با توجه به اینکه قصه فیلم شما در جنوب کشور روایت میشود وضعیت کودکان و نوجوانان جنوب را چطور میبینید؟
تنها نهادی که پایش به جزایر ایران نیز باز شده و در این خصوص احساس مسئولیت میکند، و برای بچههای جنوب برنامههایی را در برخی فصلهای سال تدارک میبیند، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در جنوب ایران و بهخصوص در جزایر جنوبی ایران، فعالیت اقتصادی و به عبارتی گردش پول بسیار با حجم و سرعت زیاد صورت میگیرد. اما متاسفانه بومیان منطقه از این جریان فاصله دارند و در این محدوده قرار نمیگیرند. فرهنگ و اصولا جریاناتی که به اصول هنجار در زندگی طبیعی افراد منجر میشود، متاسفانه در جنوب، جریانی منفعل و ناکارآمد است، به خاطر شرایط جغرافیایی و نوع نژاد، کودکان این سرزمین بسیار سالم، صادق و مستعد هستند ولی سازوکاری نیست که این استعداد را شکوفا کند و به آنها اهمیت دهد. کودکان جنوبی بسیار حساس، باهوش و مقاوم هستند، بهطوری که ما در دوران پیش تولید نزدیک شصت مدرسه را با ظرفیت متوسط سیصد دانشآموز رصد کردیم و در دورهی اول پس از دیدن ۱۸هزار دانشآموز ۱۷۰ نفر را انتخاب کردیم، در چندین مرحله تست و گفتوگو با آنها، به ۸۵ نفر رسیدیم، و در مرحلهی بعدی، ۶۲ نفر. بچهها آنقدر باهوش و مستعد بودند که با حذف هر کدامشان احساس گناه میکردیم. و در نهایت وقتی از میان ۱۸هزار نفر به ۱۲ نفر رسیدیم دیگر نمیدانستیم چه باید کرد؟! انتخاب نقش اصلی که نوجوانی بود به نام «برهان» بسیار سخت و نفسگیر بود. در واقع ما ۱۲ برهان در پیش رویمان بودند، اما فیلمنامه فقط یک برهان داشت!!! بههر حال انتخاب نهایی با مشورت و نظر سیدجلال چاوشیان، تهیهکننده فیلم صورت گرفت و از تمام آن شصت و دو نفر که پس از چند مرحله انتخاب شده بودند نیز بهعنوان دانشآموزان مدرسه، و نقشهای دیگر در فیلم استفاده کردیم. در تمام روزهای فیلمبرداری و در بسیاری از اوقات، دلم میگرفت که اینهمه استعداد چرا باید اینقدر مهجور و گمنام باشند!
تنها نهادی که پایش به جزایر ایران نیز باز شده و در این خصوص احساس مسئولیت میکند، و برای بچههای جنوب برنامههایی را در برخی فصلهای سال تدارک میبیند، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است. در طول ساخت این فیلم در گرمترین روزهای فصل تابستان، مدیران و مسئولان کانون پرورش فکری در جزیرهی قشم و بندرعباس کمکهای بسیاری به ما کردند. برای مثال در یکی از صحنههای فیلم ما نیاز به یک جمعیت پنجاه، شصت نفره در یکی از نقاط جزیره داشتیم. در آن فصل، حتی افرادی که به واسطهی آشنایی با کار فیلم، در فصلهای دیگر به عنوان هنرور حاضر میشدند و دستمزد هم میگرفتند، بهخاطر گرمای شدید حدود پنجاه و هفت درجه، حتی یک نفر حاضر نشد در قبال گرفتن دستمزد در صحنه حاضر شود. اما مسئولان کانون به کودکان عضو کانون و پدر و مادرهایشان اطلاع دادند و آنها از اولین ساعتهای صبح تا پایان فیلمبرداری صحنهی مورد نظر در تمام لحظات، در کنار ما بودند، بدون اینکه هیچ دستمزدی طلب کنند. در این خصوص لازم میدانم از خانم سلیمانی مدیرکل و کارشناسان کانون استان هرمزگان و کارشناس کانون پرورش بندرعباس بسیار تشکر کنم.
· آیا قصد دارید در سینمای کودک و نوجوان بمانید و فیلم بعدیتان را هم در این سینما بسازید؟
من تازه اول راهم و فکر میکنم هنوز تا اثبات جایگاهم بهعنوان فیلمساز در سینمای ایران که در دنیا، سینمایی بسیار شریف و صاحب سبک و تفکر است، مسیری سخت و طولانی در پیش دارم. پس در این سینما بمانم یا نمانم هیچ تاثیری در هیج کجای جهان نخواهد داشت. ضمن اینکه این یک تعامل دو سویه است، یعنی سینما هم باید بخواهد که من در آن بمانم.
شخصا بسیار خشنود میشوم که در مورد موضوع کودکان، دربارهی تخیلات و رویاهای کودکان، آسیبشناسی مسایل اجتماعی و روانشناسی آنان، باز فیلمنامهای بنویسم یا فیلمی بسازم، شما ببینید بزرگان سینمای ما هم آثاری درباره کودکان دارند، مثل مجیدی، بیضایی، کیارستمی، رهبر قنبری و... ولی آیا آنها در سینمای کودک ماندهاند؟ اینکه ما عرصه را وسیعتر ببینیم، سعی کنیم گستردهتر بیندیشیم، با وجود محدودیتها و کمبودها، صبور و سرسخت باشیم، کمی به عمق برویم و به سطح قانع نباشیم، خود از اولین نشانههای تمایل به ماندگاریست.
ولی واقعیت چیز دیگریست و بهنظرم سخت است که سینمای امروز آدمهایی مثل من را بپذیرد. کسی که پول ندارد، لابیگری بلد نیست، دنبال گیشه نیست، سفارش نمیپذیرد، از سوپراستارها استفاده نمیکند و بسیاری از نیستها و نداشتههای دیگر...
در نتیجه تنها میتوانم یک نظر کلی بدهم و پاسخ صحیحتر به این سوال، اینست که: بله قصد دارم اساسا در خود «سینما» بمانم. چون سینما سینماست. و بزرگ و کوچک ندارد. در پاسخ به سوال قبل هم گفتم که جداسازی به این شکل را صحیح نمیدانم. مثلا اینکه کسی فیلمی دربارهی جنگ بسازد و به سرعت او را الصاق کنیم به سینمای جنگ و سوال کنیم که آیا در سینمای جنگ یا دفاع مقدس میمانی یا خیر؟ این الصاق کردنها، ابعاد کار را کاهش میدهد. هنر و هنرمند را محدود میکند. ولی شخصا بسیار خشنود میشوم که در مورد موضوع کودکان، دربارهی تخیلات و رویاهای کودکان، آسیبشناسی مسایل اجتماعی و روانشناسی آنان، باز فیلمنامهای بنویسم یا فیلمی بسازم، شما ببینید بزرگان سینمای ما هم آثاری درباره کودکان دارند، مثل مجیدی، بیضایی، کیارستمی، رهبر قنبری و... ولی آیا آنها در سینمای کودک ماندهاند؟ خوب نمیشود کسی را محدود کرد که جایی بماند یا از جایی برود. آنها همیشه هستند و در کار سینما هم هستند. درستتر این است که اساسا سینما را گونهبندی نکنیم. آنوقت بسیاری از این تفاوتها یا اختلافات برطرف میشود و میبینیم که اتفاقا همه هستند.
راستش ماندن یا نماندن افرادی مثل من فقط به خواست خودمان مربوط نمیشود و کمی به تهیه کنندگان هم برمیگردد. این روزها آدمهایی مثل چاوشیان کم پیدا میشوند. کسی که روی میز و داخل کمدش پر از فیلمنامه است و وقتی میپرسم چرا فلان فیلمنامه را با فلان شخص کار نمیکنی میگوید: برای اینکه اینها فقط برای گیشهها نوشته شدهاند. شما چنین تهیه کنندهای سراغ دارید که دغدغهمند اخلاق، دغدغهمند کرامات و مسایل فرهنگی باشد؟ من که سراغ ندارم. لازم دانستم از ایشان یاد کنم، چون وظیفه میدانم از کسی که باعث شد اولین فیلمم را بی هیچ مانع و محدودیتی بسازم نامی بیاورم و ارزشهایش را یادآور شوم. بهرحال خودم امیدوارم بمانم، شما هم برایم دعا کنید.
· به نظر شما اقدامهایی که از سوی کانون و سایر سازمانهای سینمایی برای حمایت از سینمای کودک و نوجوان میشود تا چه اندازه جوابگو بوده است؟ و چه مسائلی هنوز پیش روی فیلمسازان حوزه کودک و نوجوان است؟
با این فرضیه هم چندان موافق نیستم که کانون سالهاست مثل گذشته دیگر اثر درخوری نساخته است. ماجرا این است که با توجه به محدودیتهای اخیر که بیشتر به مسائل اقتصادی بازمیگردد، بهنظرم اتفاقا کانون نسبت به گذشته گزیده کارتر شده. مثل اینست که یک عکاس به یک منطقه با طبیعتی بکر و زیبا سفر کند و مثلا ۳۰ قطعه عکس بیاندازد، طبیعی است که تنها یک یا دو تا از این عکسها ممکن است بسیار حرفهای و دیدنی شوند. این سوال را میشود با یک مثال پاسخ داد. حجم گستردهای آب را در پشت یک سد بزرگ جمع کنید و در سد را ببندید. حال آنکه میلیونها آدم نیازمند و تشنهی آب این سوی سد جمع شده و با نگاه و دهان باز مانده و منتظرند. یک دریچهی کوچک را باز میکنید و از آن حجم میلیون متر مکعبی، تنها جوی باریک آب راه میافتد، این آب به چند نفر از این جمعیت گسترده میرسد؟ چند نفر را سیر میکند و نیاز چند آدم تشنه را برطرف میکند؟ کانون پرورش مثل آن دریچه است. تنهاست، گستره و ظرفیتش محدود است. و شاید امکاناتش نیز کم باشد. راستش بنده از جزییات عملکرد کانون در سایر رشتهها مثل، نشر کتابهای داستانی، نمایش، اسباببازی و دیگر فعالیتهایش اطلاع تخصصی و آماری ندارم، ولی در خصوص سینما که از ما و فیلم حمایت کردند همه چیز حرفهای و کامل بود. با این فرضیه هم چندان موافق نیستم که کانون سالهاست مثل گذشته دیگر اثر درخوری نساخته است. ماجرا این است که با توجه به محدودیتهای اخیر که بیشتر به مسائل اقتصادی بازمیگردد، بهنظرم اتفاقا کانون نسبت به گذشته گزیده کارتر شده. مثل اینست که یک عکاس به یک منطقه با طبیعتی بکر و زیبا سفر کند و مثلا ۳۰ قطعه عکس بیاندازد، طبیعی است که تنها یک یا دو تا از این عکسها ممکن است بسیار حرفهای و دیدنی شوند. ولی فرض کنید در سفر دوم، دوربین این عکاس، شارژش رو به اتمام باشد و پس از گرفتن پنج عکس دوربین او خاموش شود. از بین این پنج قطعه، رسیدن به حتی یک قطعه عکس هم، احتمال بعیدی بنظر میرسد. به نظر من شرایط کانون، مثل سفر دوم آن عکاس است. طبیعی است که در شرایط محدود باید سختتر انتخاب کند، با حوصله و دقت بیشتر در جستجوی مناظر و زوایای خاصتری باشد. بنده به سهم خود از آقای فاضل نظری، حسین ربانی، محمد رضا کریمیصارمی که از ابتدا تا پایان ساخت فیلم «اقیانوس پشت پنجره» همراه و پشتیبان ما بودند، سپاسگزاری میکنم. امیدوارم که شرایط روز به روز بهتر شود و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در رسیدن به برنامههای بدیع و خلاقانهای که در خصوص کودکان و نوجوانان ایرانی در مسیر پیش رو دارد، موفق و پیروز باشد. در مورد سازمانهای دیگر واقعیت فکر نمیکنم فعالیت درخوری در حوزهی کودک صورت گرفته باشد، فقط بنیاد فارابی است که سهم به سزایی، در برگزاری جشنواره کودک دارد و انجام و اجرای همین مساله هم از سوی این بنیاد قابل تقدیر است و در خصوص فیلمسازان دیگر هم راستش نمیشود نسخهای صادر کرد، اگر کسی دل نگران کودکان و آیندهی کودکان این سرزمین باشد، وظیفهی خود میداند که برایشان حرکتی صورت دهد، این کارها عشق میخواهد، دغدغهمندی، ریاضت و دلنگرانی میخواهد، شور و شوقی در اندازههای همان هیجانات و اشتیاق کودکان را میطلبد. میگوید:
عشق را چشم تری میباید. احتمال خطری در کارست، گریه ی نیم شبی در کارست... عشق را جگری میباید...
در تولید این نوع آثار، بهنظرم پول یا سرمایه در اولویتهای بعدی قرار میگیرد، یک اشتیاق یک شعلهی گرمابخش لازم است که در درون آدم یا آدمهایی باشد که به سمت چنین فیلمهایی میآیند. بهنظرم آتش این دغدغهمندی در دل برخی از فیلمسازانی که در گذشته آثاری برای کودکان میساختند و امروز، طعم شیرین گیشه به مذاجشان ساخته، سرد و خاموش شده است، البته پای صحبت آن دستهی باقیمانده که آنها نیز برای کودکان کار میکردند، ولی حالا دلسرد و گلهمند شدهاند نیز باید نشست و شکوه و درد دلهایشان را شنید. این ارگانهایی را که نام بردید، امروزه بهغیر از کودکان مسئولیت مهمتری هم دارند که باید دلایل این افراد را بشنوند و آنها را به صحنه برگردانند. و پیشنهاد دیگرم تمرکز روی ساخت فیلمهای کوتاه با موضوع کودکان است. فیلم کوتاه با موضوع کودک امروزه در سراسر دنیا از اهمیت ویژهای برخوردار است و بازار اقتصادی بسیار خوبی هم دارد.
در پایان هفتهی ملی کودک را تبریک می گویم، از بنیاد سینمایی فارابی و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که سببساز اکران این فیلم در هفتهی ملی کودک شدند و حرکتی سودمند برای احیای جریان «کودکی» در این سرزمین داشتند بسیار ممنونم. به تمامی عوامل و بازیگران فیلم «اقیانوس پشت پنجره» خسته نباشید میگویم و برای شما که در این حوزه فعالیت دارید و برای کودکان ایران کار میکنید آرزوی سلامتی دارم.