به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسانرضوی، محبوبه بزمآرا کارشناس مسئول ادبی استان در توضیح این خبر گفت: با توجه به شیوع بیماری کرونا و توجه به شعار " در خانه بمانیم"، عصر پنجشنبه، ۱۴ فروردین ۱۳۹۹، اولین انجمن ادبی آفتاب در قالب مجازی با محوریت خوانش و نقد داستانهای اعضا برگزار شد.
بزمآرا افزود: در این نشست مجازی که دو ساعت به طول انجامید، ۳ داستان، مورد نقد و بررسی اعضا داستاننویس حاضر در جلسه و کارشناس میهمان قرار گرفت.
لیلا صبوحی، نویسنده میهمان و کارشناس انجمن، پس از شنیدن داستان《قمار یک مترسک》 نوشتهی محمدجواد مهماندوست به اصل باور پذیری در داستان اشاره کرد و افزود: در داستان جادوگر شهر اوز، شخصیت مترسکی داریم که راه میرود و رفتارهای انسانی از خود نشان میدهد، ولی مترسک در داستانی که شنیدیم، تمامی ویژگیهای یک مترسک در دنیای واقعی را دارد اما در نهایت، فعلی خارج از حیطهی توصیفات عینی از او مشاهده میکنیم که این با منطق باورپذیری در داستان تناقض دارد.
نویسندهی کتاب "پاییز از پاهایم بالا میرود" در خصوص زبان در داستان "قمار یک مترسک" ادامه داد: در این داستان گاهی میبینیم که زبان با یک پراکندگی و بینظمی همراه شده است و فعلها بدون دلیل و توجیهی خاص از گذشته به حال و بالعکس جابجا میشوند. وی با اشاره به این نکته که کلمه برای نویسنده یک ابزار مهم و کلیدی است، افزود: بنا بر همین اهمیت، نویسنده باید در انتخاب کلمات و واژگان انتخابیاش نهایت دقت را بکار ببرد.
صبوحی در ادامهی نقد داستان "قمار یک مترسک" به ایدهی خوب داستانی و پایان بندی مناسب و غافلگیرکننده داستان اشاره کرد.
" آکیلا" دومین داستانی بود که به قلم زهرا بیژنیار به رشتهی تحریر درآمده و فایل صوتی خوانش آن در انجمن مجازی به اشتراک گذاشته شد. مهدی حیدری عضو انجمن ادبی آفتاب، در نقد این اثر گفت: به نظر نمیرسد که دو شخصیت بلوچ، حین حرف زدن با شیوهی نگارش نویسنده با یکدیگر گفتگو کنند؛ با زبان فارسی و استفاده از واژگان تخصصی بلوچی. من فکر میکنم اگر شخصیتها با زبان و لحن بلوچی گفتگو میکردند طبیعیتر جلوه میکرد.
یوسف لطفینیا دیگر عضو انجمن داستان در ادامه نقد و بررسی داستان "آکیلا" ادامه داد: تعداد واژگان بومی و ناآشنا در داستان موجب سردرگمی مخاطب میشود و پیجویی مخاطب در یافتن معانی واژگان باعث دلزدگی او شده و اسباب دیر فهمی در داستان را بوجود میآورد.
غزاله ناجی از اعضا انجمن در راستای نقد داستان زهرا بیژن یار افزود: بعد از شنیدن داستان از زبان نویسنده، بهتر از قبل متوجه موضوع داستان شدم ولی باید توجه کرد که فایل صوتی داستان در دسترس همهی مخاطبان نیست. به نظر من بهتر است کمی از توصیفها کاسته شود، تا مخاطب راحتتر درونمایهی اصلی داستان را متوجه شود.
کارشناس میهمان انجمن نیز درباره داستان "آکیلا" گفت: شکل نوشتن داستانهای زهرا بیژنیار همیشه من را شگفت زده میکند و سطح کار او بالاتر است از حد توقع و انتظار من از دوستانی با این سن وسال. در واقع ریزبینی، دقت در انتخاب سوژه، زبان و نوع نگاه ویژه او به شخصیتها گاهی غبطه برانگیز میشود و این باعث خرسندی است. اما یک نکته در اکثر داستانهای زهرا به چشم میخورد که گاهی مغفول میماند و آن هم پیش بردن روند داستان است، به عبارتی، گاهی بار داستان به قدری سنگین میشود که نیاز است برای فهم بهتر، داستان را چند بار بخوانیم و این برای همهی مخاطبان امر راحتی نیست.
نویسندهی کتاب "سیاوش اسم بهتری بود" در تکمیل گفتههایش در اینباره ادامه داد: درست است که در روایت باید غیر مستقیم به موضوع اشاره کرد و کلا غیر مستقیم گویی هنرمندانهتر است اما گاهی نویسنده به لبه مرز باریکی میرسد، که در آن باید بین هنری بودن و مفهوم بودن یکی را فدا بکند، در آنجا به نظر من قابل درک بودن اثر اهمیت بیشتری پیدا میکند.
نکتهی دیگر، استفاده از کلمات محلی است که مثل تیغ دو لبه عمل میکند؛ اما امکانی که اخیرا بوجود آمده است، شیوه ارائهی صوتی داستانها یا پادکستهاست و این شیوه به فهم بهتر اینگونه داستانها کمک میکند، شاید زهرا در ارائه داستانش در چنین قالبی موفقتر باشد.
"کوله" آخرین داستان کوتاهی بود که توسط فاطمه ارزهگر ارائه شد. گیتا قاسمی عضو انجمن در نقد این داستان گفت: داستان فاطمه، ضرباهنگ تندی دارد به همین دلیل، خیلی سریع پیش میرود و مخاطب هم تا انتها با لذت همراهیاش میکند؛ همچنین تاثیری که اشیاء در داستان دارند، دلچسب و دوست داشتنی است ولی چیزی که به نظرم در هر داستانی خیلی مهم است وداستان فاطمه نداشت، این بود که مخاطب نمیتواند کشف زیادی از داستان داشته باشد. زبان و روایت در سادهترین صورت ممکن ارائه شده است و این در حالی است که من به عنوان مخاطب دلم میخواهد در فهم و کشف متن، مشارکت بیشتری داشته باشم.
لیلا صبوحی در نقد داستان فاطمه ارزهگر ادامه داد: داستان "کوله" در عین سادگی و روانی، داستان خوبی بود. شاید بشود این داستان را به لحاظ سبک و سیاق، جز داستانهای مینیمال محسوب کرد؛ یعنی خیلی فشرده روی موضوعی خاص تمرکز و همان موضوع را بیان کرد.
کارشناس میهمان انجمن داستان پس از بیان مجدد جنبههای مثبت داستان فاطمه ارزهگر، خاطر نشان کرد: در چنین سبکی شاید خیلی نیاز نباشد که به بحث شخصیت پردازی و فضاسازی به معنای گسترده بپردازیم.
صد و دومین انجمن ادبی آفتاب در فضای مجازی و با حضور ۲۵ عضو حاضر در جلسه در ساعت ۱۹ به کار خود پایان داد.