کد خبر: 296965
تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۰
بازدید 359
لذت‌بخش‌ترین لحظاتم زمانی است که با خنده‌های آنها می‌خندم

به بهانه روز معلم و بزرگداشت مقام آموزگار، هم‌صحبت معلمی شدیم که سال‌هاست معلمی را در کنار دانش‌آموزان با نیازهای ویژه، تجربه می‌کند.

 به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری استان همدان، به منظور پاسداشت مقام والای معلم و به بهانه این روز با معلمی از تبار رسولان روشنایی به گفتگو نشستیم.

سوال:  با سلام و عرض تبریک سال‌روز شهادت استاد مطهری و روز معلم، لطفاً خودتان را معرفی نمایید.

- با سلام و خدا قوت،  فاطمه بخشی‌نظر هستم، کاردان کودکان استثنایی، با گرایش کودکان نابینا.

سی سال است که در خدمت دانش آموزان با نیازهای ویژه هستم و هم‌اکنون در مجتمع نابینایان حضرت موسی‌بن‌جعفر(ع) فعالیت می‌کنم. با علاقه و انگیزه این رشته را انتخاب کردم. از ابتدا عاشق کارم بودم، سعی کرده‌ام با تمام توان انجام وظیفه کنم که هم خودم راضی باشم و هم خدا و همین که ذره‌ای دل بچه ها را شاد کنم.

سوال:   این ایام که مدارس تعطیل است و از بچه‌ها دور هستید چه کار می‌کنید و چگونه با بچه‌ها در ارتباط هستید؟

- وقتی چهره بچه‌ها را می‌بینم؛  انگیزه‌ام برای کار چند برابر می‌شود، سعی کرده‌ام تا می‌توانم‌، کمی و کاستی برای بچه‌ها به جا نگذارم و امسال چهار پایه در کلاسم بودند. از پایه اول تا پایه ششم را تدریس می‌کنم.

در این ایام کارم خیلی مشکل بود ولی با لطف خداوند و کمک او حتی پرکارتر از همیشه کارم را ادامه دادم. در ایام خانه‌نشینی کارهای زیادی را برای دانش‌آموزانم انجام می‌دهم. به عنوان مثال فیلم‌هایی را تهیه می‌کنم و برای خانواده‌های آن‌ها می‌فرستم و توضیح می‌دهم که همان کارها را برای فرزندانشان انجام دهند. هرروز برای‌شان یک قصه می‌گویم و بعضی مواقع دخترم نیز برای آنها قصه می‌فرستد.

انیمیشن‌های مربوط به درس‌های‌شان را از طریق اینترنت تهیه می‌کنم و برایشان می‌فرستم. از همان انیمیشن‌ها به همراه درس‌هایی که می‌دهم سوالاتی جهت ارزشیابی، برای آنها می‌فرستم و از آن‌ها می‌خواهم به صورت فایل صوتی برایم ارسال کنند.

 یکی دیگر از کارهایم تهیه تصاویر متحرک از تصاویر دانش اموزانم، جهت تشویق آنهاست.

 گاهی نیز برای رفع خستگی بچه‌ها، دخترم برای‌شان سنتور می‌نوازد و خودم نیز شعرهای کودکانه را برایشان ارسال می‌کنم.

گاهی نیز آزمایش‌های علوم را انجام می‌دهم و نتیجه‌اش را برای‌شان می‌فرستم.

 بچه ها خیلی زود از هر چیزی خسته می‌شوند، به همین دلیل مجبورم در کارهایم تنوع داشته باشم.

سوال:  خانم بخشی از حس و حالتان نسبت به بچه‌ها مطلع شدم. بهترین لحظات‌تان در کنار آنها چه مواقعی است؟

-  چون خودم دوست داشتم با این بچه‌ها کار کنم حس خوبی نسبت به آنها دارم و همیشه در کنار آنها لحظاتم به خوبی می‌گذرد. با شادی‌های آنها شادم و با گریه‌های‌شان گریه می‌کنم. تا آنجا که در توانم بوده و هست سعی می‌کنم کمک‌حالشان باشم و در این امر نیز خدا همیشه همراهم بوده. در این روزهای قرنطینه‌گی برای‌شان خیلی دلتنگی می‌کنم. از آن‌ها می‌خواهم تصویر و صدای‌شان را برایم بفرستند. بعضی مواقع برایم قرآن می‌خوانند و بعضی وقت‌ها نیز برایم شعر و آواز.

دوست‌شان دارم و می‌دانم این حس بین ما یک حس دوطرفه است. اگر موفقیتی در زندگی‌ام  وجود دارد از برکت آنهاست. آن‌ها را بچه‌های خودم می‌دانم؛  ناراحتی آنها ناراحتی من است و خوشحالی آنها خوشحالی من. گاهی اوقات آنقدر احساساتی برخورد می‌کنم که از طرف خانواده سرزنش می‌شوم .

سوال:  آیا در طول دوران خدمت شاهد موفقیتی از جانب این کودکان و نوجوانان بوده‌اید؟

-  بله دانش‌آموزان روشن‌دل از لحاظ ذهنی هیچ مشکلی ندارند، خیلی کوشا و علاقه‌مند هستند و این امر باعث موفقیت آنها شده‌است. در طول این دوران شاهد موفقیت‌های مختلفی از آنها بوده‌ام.

 آنها در کنکور رتبه‌های خوبی کسب کرده‌اند و هم‌چنین در مقام‌های ورزشی. دانش‌آموزی داشتم به نام حمید اسلامی که چندین بار مقام اول کشوری پارالمپیک را کسب کرد هم‌چنین همکار روشن‌دلی دارم که قبلاً دانش‌آموزم بوده است و الان در کسوت معلم همراه من است.

 همیشه می‌گوید بهترین روزهای من زمانی بود که شما معلم من بودید. هم‌چنین بعضی از دانش‌آموزانم ازدواج کرده‌اند و بچه‌دار شده‌اند. خدا می‌داند وقتی آنها را می‌بینم بی‌حد ‌و اندازه  خوشحال می‌شوم.

سوال:  یک خاطره ویژه از دوران خدمت‌تان برایمان تعریف می‌کنید؟

-  زندگی‌ام با بچه‌ها پر از خاطرات تلخ و شیرین است اما یکی از بهترین خاطراتم، خاطره‌ای از دانش‌آموزم پریا اسلامی است.

 پریا از آمادگی کنارم بوده و با مشکلات فراوانی وارد مدرسه شد. آن‌موقع معاون مدرسه بودم. پریا علاوه بر نابینایی مشکل شنوایی نیز داشت. با توکل به خدا و همکاری بسیار خوب پدر و مادرش که واقعاً معلم واقعی پریا بوده‌اند، اکنون پریا می‌تواند به زیبایی بخواند، حرف بزند و حتی موسیقی بنوازد. اولین باری که موسیقی نواخت را به یاد دارم. او یاد گرفت ساز قانون بنوازد. من اولین کسی بودم که پریا این ساز را برایم نواخت. زیباترین خاطره‌ام روزی است که پریا برای تخلیه چشم خود به اتاق عمل رفته بود. وقتی به هوش آمد، اولین کسی را که صدا زد من بودم. وقتی آن لحظه مادر پریا از پشت تلفن به من گفت که پریا فقط شما را صدا می‌زند حال غریبی پیدا کردم. حس کردم چه پاداشی بهتر و بیشتر از این می‌توان به کسی داد که دختری با وجود بودن در کنار پدر و مادرش باز هم به فکر معلم خود باشد .

خانم بخشی از خداوند متعال خواهان آنیم که دعای همیشگی این عزیزان بدرقه راهتان باشد و سالم و سرحال و موفق باشید و از اینکه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید نهایت سپاس و تشکر را داریم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 10 =