به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسانرضوی، مرکز آفرینشهای ادبی استان صبح پنج شنبه ۲ مهر، ۱۳۹۹با حضور اعضای انجمن ادبی آفتاب و مهتاب جلسه نقد کتاب «نگهبان تاریکی» را برگزار کرد. این نشست با نمایش کلیپ معرفی نویسنده شروع شد و با صحبتهای مدیر کل استان در گرامیداشت هفته دفاع مقدس و نقدهای اعضای انجمن ادبی آفتاب مشهد و مهتاب شهرستانهای استان ادامه یافت.
ابراهیم زرهساز مدیر کل کانون پرورش فکری خراسانرضوی ضمن خیرمقدم به مجید قیصری مهمان جلسه از تفاوت جنگ و دفاع سخن گفت. او تاکید کرد برخلاف واژهی جنگ که کلمهایست منفور و همه اقشار جامعه را تحت تاثیر خود قرار میدهد؛ واژه دفاع را داریم، که ما در دوران هشت سال دفاع مقدس با آن روبهرو بودیم. دورانی که با افتخار آفرینیهای فراوان از سوی جوانان و نوجوانانی که در جبههها حضور داشتند و قصهها و حماسههای ارزندهای را آفریدند مواجه شدیم و به تبع آن حفظ این قصهها و نشر آن باید توسط قلمهای بسیار قدرتمند و قوی در جامعه با ادبیات متناسب با جامعه نشر پیدا میکرد. امروز حضور جناب آقای قیصری مهمان این انجمن که خود یکی از ارزندهترین نویسندگان عرصه دفاع مقدس هم هستند، فرصت مغتنمی است و جا دارد از تلاش ایشان در این حوزه تشکر شود.
او یادآور شد: نگارشِ یک اتفاقِ رئال شاید کار راحتی باشد اما چگونه نگاشتن و چگونه ارتباط گرفتن با مخاطب بسیار مهم است و نویسنده علاوه بر درنظر گرفتن متن اصلی باید در نگارش دقت داشته باشد تا شخصیتپردازیها و حوادث به نحوی متناسب با هم و در کنار هم قرار بگیرند که جریانی خوب و اثر گذار برای مخاطب به وجود آورند. بستر بسیاری از هنرها قصه است. ما در سینمای جهان شاهد اقتباس از آثار نویسندگان هستیم و سینماگران ما هم سراغ آثار داستانی رفتهاند و این آثار با مقبولیت بیشتری در نزد مخاطبان مواجه هستند. پرواز بادبادکها نمونه آن است. آثار خانم نرگس آبیار که خود نویسنده هستند نیز از این دست است. وقتی ابتدا رمانی منتشر میشود و سپس براساس آن رمان، فیلمنامه و فیلم تولید میشود، تاثیر مطلوبی دارد.
وی افزود: صداقت در متن مهم است آقای قیصری در آثار فراوانی که نگاشتهاند کاملا به این فضا آگاه هستند و به این دلیل است که برای ادبیات ما در عرصه داستانی جایگاه خاصی دارند.
غزاله ناجی عضو ارشد کانون از مرکز هشت مشهد در نقد داستان «کاتب» گفت: این داستان درونمایهای انسان دوستانه دارد و تصویر جدیدی از جنگ نشان میدهد. داستان در شب اتفاق میافتد و نور فانوس میتواند نماد روشن بودن حس محبت انسانی باشد. همچنین انتخاب صحنههایی مانند حمل اسلحه بر پشت، نماز غفیله و ذکر اسیر.
فاطمه دیانت در نقد داستان «خوابیده زیر درخت» عنوان کرد: فضاسازی شرجی در این داستان بسیار زیبا بود و نشان دادن دلهره در شخصیتها کاملا ملموس بود. زبان روان و جملات کوتاه ویژگی مثبت داستان بود و پرداخت به جزئیات باعث دلهره در مخاطب میشد. اما به نظرم داستان اوج و هیجان نداشت و یک داستان خطی بود و بحرانی جدی نداشت، میشد درگیری در داستان بیشتر باشد.
شهرزاد لعل بذری داستان «آب» را نقد کرد و گفت: «نگهبان تاریکی»، در مقایسه با داستانهایی که از این دست نوشته شده است این مجموعه متفاوت بود. داستان آب، ساده و بی شیله و پیله است و اضافاتی ندارد، مثل خود آب. تلاقی این داستان با اسطورههای ملی و دینی خیلی جالب بود جایی درست وسط این جنگ با هم تلاقی پیدا کرده بودند. داستان «آب» داستانی محتوا گرا است.
مجید قیصری در توضیح نقدهای اعضا مقدمهای درباره ادبیات جنگ در ایران بیان کرد و گفت: ما تا قبل از مهر سال ۵۹ ادبیاتی به نام جنگ در ایران نداشتیم. جمال زاده جسته و گریخته درباره جنگ جهانی دوم داستان کوتاه نوشته بود اما تبدیل به ژانر نشده بود. از ۵۹ به بعد با گونه جدیدی از ادبیات مواجه هستیم که تمام زندگی ما را تحت تاثیر قرار میدهد. دفاع مقدس باعث شد تا هزاران جلد کتاب چه از خاطرات سربازان و داوطلبان ما و چه از ناحیه فرماندهان و نظامیان و چه از منظر اسرای ایران در عراق نوشته شود. ما متن را در اختیار داریم و قرار بر این نیست که هر کس که ادبیات جنگ کار میکند در جنگ حضور داشته باشد. شاید حضور در جنگ عطر و بوی اثر را متفاوت کند، اما الزام بر نوشتن ادبیات جنگ، حضور در جنگ و لمس آن نیست. اگر شخصی علاقه دارد که ادبیات جنگ کار کند سطح مطالعات خود را بالا ببرد و دوم وارد حیطههایی که نیاز به تجربههای زیستی است نشود. مثلا لازم نیست وارد خاکریزها شود تا حال و هوای رزمنده را در آن شرایط بفهمد. چرا که جنگ ابعاد بسیار گستردهای دارد. جنگ به خاکریز ختم نمیشود. در این کتاب من به تبعات جنگ پرداختم. احساس یک تجربه متفاوت هم کمک میکند تا آن را در نوشتههای خودتان بیاورید. مثلا وقتی تجربه زلزله را دارید درکی از وحشت و اضطراب را دارید و همچنین همبستگی که بین مردم ایجاد میشود را میبینید. شما میتوانید با همذات پنداری این ترس را در داستان دیگری نشان بدهید. مخلص کلام آنکه ضرورتی ندارد شما تجربه جنگ داشته باشید. البته خودتان را در دام تنگناهایی که لو میدهد که شما تجربه حضور در جنگ را نداشتید و از دور شاهد بودید، قرار ندهید. مثلا فضای داستان میتواند در بیمارستان باشد. بالاخره همه از دست دادنها را درک کردند. پدربزرگ، فامیلی یا اقوامی... اینها میتواند باعث شود که احساس از دست دادن در داستان جنگ را درک کنید.
در ادامه جلسه دینا کیهانی «نگهبان تاریکی» را نقد کرد و گفت: با این داستان تاریکی و دلشوره و ترس را درک کردم. این داستان نثری ملموس و دلپذیر دارد. قیصری میداند که ما از تکرار کلیشههای نگارشی جنگ کمتر به وجد می آییم و با سبکی نو و خلاق داستان را نوشته است.
داستان «آتش» با نقد گیتا قاسمی درباره اسم داستان همراه بود. و ایهامی که در داستان وجود دارد. او گفت آتش هم نماد شروع جنگ و هم نجات دهنده اسرای ایرانی در پایان داستان بود. به واقع آتش در جایی آغازگر جنگ و برای عدهای تمام شدن ماجرای جنگ است. مثل همان جن و پری که برای عدهای خائن بود و برای دیگری نجات دهنده. فضا سازی جنگ را دوست داشتم چرا که به شدت سرما را احساس میکردیم. جملات کوتاهِ داستان، ترس را به ما انتقال میداد و نکته آخر این که من انتظار یک پایان بندی بهتر را داشتم.
مجید قیصری گفت: من حق میدهم به دوستان که بعضی زیر لایهها را متوجه نشوند چون در سن نوجوانی هستند و جا دارد که ادبیات کهن را مطالعه کنند. داستانِ خوب داستانی است که متن به ما ارجاعاتی بدهد. مثلا در داستان آتش، باید داستان حضرت موسی را شنیده باشند. حضرت در کوه طور، آتشی میبیند و میرود تا برای همراهانش آتش بیاورد و آنجا به رسالت مبعوث میشود. در آنجا خداوند میفرماید که نعلینت را دربیاور چون به سرزمین مقدس وارد شدی. در داستان هم آتش، نجات دهنده جان دو اسیر میشود. وقتی پیرمرد این واقعه را میبیند که در سرما و باران، درخت تنومند بلوط آتش میگیرد برایش کشف بزرگی اتفاق میافتد و با یک کراماتی مواجه میشود که زندگیاش را عوض میکند.
در داستان «آب» هم داستان سیاوش و فرهنگ عاشورا با هم تلاقی میکنند. در فرهنگ عاشورا میبینیم که سربازی از جبهه مخالف، کفش را در گردنش میاندازد و خودش را تسلیم امام میکند. در این فرهنگ آب حرمتی دارد. کسی که آب میخواهد دشمن هم به او کاری ندارد. در این داستان، ایرج به دلیل کودکی، سرباز عراقی را هنگام برداشتن آب میزند و برادرش سیاوش برای پاک کردن این لکه ننگ با لباس سفید خودش را به دل آتش میزند. اگر این زیر لایهها را بدانید لذت درک داستان را بیشتر حس میکنید.
رویا نجفزاده از کلات در نقد «آصف خروس نداره» گفت: استفاده از اصطلاحات رایج بین مردم، انتخاب مناسب اسم، سادگی عبارات و درگیری داستان از زیباییهای اثر است.
بیتا قاسمی در نقد داستان «کی اولین شوت رو میزنه؟» توضیح داد: نگاه جدید داستان و بازی فوتبال در میان جنگ و کشتار برایم جالب بود. فضاسازی داستان خیلی هوشمندانه بود سرمای جنگ با اتفاق ماجرا که در فصل زمستان رخ میدهد جالب بود اما توصیفی که از سرما ارائه میشود بیشتر سرمای شاعرانه و لطیفی است که به درد ساخت آدم برفی میخورد نه سرمایی که چهارصدنفر به جنگ رفتهاند و سی و چند نفر برگشتهاند. معنی «حاجی لک لک» را هم نفهمیدم. بهتر بود در پانویس به آن اشاره میشد و در مجموع، نگاه جدید کتاب به جنگ خیلی خوب بود.
زهرا بیژن یار در نقد داستان «در را باز کن» گفت: داستانهای نگهبان تاریکی، نگاه من را نسبت به ژانر دفاع مقدس عوض کرد. این مجموعه داستان زاویه دید آدمهایی است که جنگ را مستقیم و یا غیر مستقیم از دور و نزدیک درک کردهاند. روایتهایی که از قهرمان پروری داستانهایی از این دست اجتناب کرده است و ملموس هستند. تصاویری که در ذهنهای جنگ ندیده ما جان میگیرد.
داستان «در را باز کن» داستان تصاویری از آزادی است. داستانی که برخلاف سایر داستانها روایت گوشههای آرام جبهه و به دور از خط مقدم و درگیریهاست. وی همچنین ادامه داد شما فرمودید باید برای درک این داستانها، متون کهن را بخوانیم به نظرم داستان باید مستقل باشد. باید اسطورهها و حکایتها آنقدر زنده باشند که حتی اگر آن داستان را نشنیده باشیم به درک ما از داستان لطمه نزند. چون ما داریم فقط این داستان را میخوانیم و نه داستان دیگری را.
سپس زینب نجفی از مرکز تربتحیدریه گفت: این مجموعه داستان، نگاه من را به ماجراهای جنگ عوض کرد. بیشتر داستانها جملات کوتاه داشتند و شاهد حشو نبودیم. کلمات به درستی گزینش و انتخاب شده بودند و داستانها تا پایان مخاطب را با خود همراه میکردند.
مجید قیصری در توضیح نقد اعضا گفت: درباره معنی "حاجی لک لکها" رزمندگانی که در جنگ پایشان قطع میشود به چوبهای زیر بغلی به اصطلاح "حاجی لک لک" میگفتند.
او ادامه داد: اکثر این داستانها بسیار مردانه است و انتظار داشتم دختران من به این نکته اشاره کنند. فقط در «آصف خروس ندارد» ما حضور یک خانم را داریم و اگر میگفتید که ما با داستانها ارتباط برقرار نکردیم به من برنمیخورد. چون سن و جنسیت شما میطلبید که داستانهایی از جنس دیگر را دوست داشته باشید. اما این که متفق همه دوستان گفتند ما با دیگاه متفاوتی از جنگ روبه رو بودیم و نقدهایی داشتید که من به خاطرش ممنونم، بزرگترین دستاورد من همین بود که بگویم جور دیگری هم میشود نوشت و دید. ما نباید مثل هم بنویسیم و یا آنچه به ما منتقل شده را بگوییم. مبنای داستان بر همین اساس است که نوع دیگری از دیدن را به ما بیاموزد.
متاسفانه در ادبیات جنگ یک نگاه غالب است و به همین دلیل است که شما به خواندن ادبیات جنگ راغب نمیشوید. از بس تکرار شده و مثل شابلون تمام رسانهها براساس آن کلیشه خاطرات جنگ را نشان میدهند. اما داستان یعنی جهان هر نویسنده. جهانی که نویسنده به کمک آن ابزاری که دارد و میتواند شخصیتی را خلق کند آن جهان را به گونهای دیگر خلق کند. روح تازهای به آن واقعه بتاباند و روح ما را تازه کند. من میگویم که هیچ اتفاقی در بیرون نمیافتد و هیچ چیزی در بیرون نیست و اگر تفاوتی با دیگر نویسندگان دارید نتیجه نوع نگاه شما به عالم است. اگر نگاهتان را به جهان عوض کنید یقین بدانید هر اثری که از شما تولید میشود متفاوت خواهد بود. شما نسل جدید هستید و نگاه تازه و تجربیات تازهای دارید و حالا دستمایه فراوانی از تجربیات جنگ در اختیار دارید. بالای چند هزار جلد خاطره، فیلم و مستند و داستان و... دارید که میتوانید با مطالعه و دیدن آنها، سوژههای جدیدی را کشف کنید باورم این است که ادبیات جنگ متوقف نمیشود. همچنان که شاهد هستید هنوز در جهان درباره جنگ جهانی اول و دوم داستان و رمان و فیلم تولید میشود ولی به هر حال ما میتوانیم به این ژانر قوت بدهیم و آن کرامت انسانی که در کل فرهنگ ما ساطع و جاری است به نسل بعد منتقل کنیم. اصلا هدف جنگ همین است که میگوییم ما در مقابل این پدیده چقدر انسانی رفتار میکنیم و یاد بگیریم و آموزش بدهیم که میتوانیم و باید این گونه باشد که نسبت به دشمن خودمان هم رئوف باشیم. این فلسفه بزرگی و عظمت فرهنگ ایران است که توانسته فرهنگ چند هزار ساله پدید آورد و ما میراثدار این فرهنگ هستیم.
دبیر جشنواره خاتم در پایان جلسه نقد، از جشنواره خاتم صحبت کرد و این مژده را داد که کارگاهی با محوریت داستانهای دینی خواهیم داشت. قیصری در مقدمهای گفت: ما در زمینه شعر و نگارگری و... نسبت به رسول اکرم (ص)، اثر کم نداریم. اما وقتی وارد فضای ادبیات داستانی میشویم داستانی از شخصیت ایشان نداریم. درحالی که در فرهنگ ادبیات داستانی غرب سایه عیسی بن مریم(ع) را در این ادبیات میبینیم. داستان نویسانی چون تولستوی و فاکنر و سایر نویسندگان چقدر از این شخصیت در داستانها و فیلمها استفاده کردهاند اما در ادبیات فارسی، داستان یا رمان (نه ادبیات روایی و حکایت و نقالی) با این محوریت نمیبینید. فلسفه اصلی این جشنواره این بوده تا این خلاء را پر کنیم. ما به دنبال داستان هستیم و با متر داستان متن خوانده میشود و نه با متر اعتقادات و باورها. دوم ما به دنبال تبلیغ شخصیت و عظمت رسول بزرگوار نیستیم. اینقدر شخصیت پیامبر، بزرگ هست و آنقدر این شخصیت توانایی دارد که نیاز به تبلیغ ما نیست. این ما هستیم که نیاز داریم. متن ما تهی و خالی از شخصیت و عظمت رسول اکرم است. مطلب سوم، ما داستان امروز را میخواهیم. قرار نیست درباره عنکبوت و جزیره العرب بنویسید. میخواهیم نسبت خودمان و جهان امروز را با رسول اکرم مشخص کنیم. آیا رسول اکرم(ص) میتواند در این شرایط کمک من باشد و پاسخی برای سوالات من باشد. امیدواریم در مقابل این شخصیت بزرگ، شرمنده نباشیم که درباره هر چیزی در این عالم داستان نوشتیم و فکر کردیم و درباره خاتم نبیین(ص) و اشرف مخلوقات قدمی برنداشتیم. من به عنوان یک ایرانی و مسلمان و نویسنده در مقابل این شخصیت شرمندهام که کم کاری کردهام. امیدوارم دوستان به داستان فکر کنند و مطمئن باشند که مشمول عنایت حضرت نیز خواهند بود.
جلسه نقد «نگهبان تاریکی» با حضور ۱۲۰ نفر شرکت کننده مجازی، ظهر پنجشنبه دوم مهرماه به کار خود پایان داد.