کد خبر: 301511
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۹ - ۱۳:۵۹
بازدید 547
گفتگو با مریم ضمانتی یار مربی بازنشسته مرکز فراگیر کانون کرمان

به مناسبت گرامی‌داشت روز جهانی معلولان زهره ده‌یادگاری کارشناس آفرینش‌های فرهنگی و سرپرست انجمن قصه‌گویی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمان با مربی بازنشسته و توان‌خواه مرکز فرهنگی هنری فراگیر شماره یک کرمان از طریق صفحه اینستاگرام انجمن قصه‌گویی به صورت زنده گفتگو کرد.

بر همین اساس، محتوای این گفتگو که  با سوال زهره ده‌یادگاری و پاسخ مریم ضمانتی‌یار شکل گرفته است را در ادامه این خبر شاهد هستید.

- خودتان را چطور معرفی می کنید؛
 مریم ضمانتی یار هستم. متولد دهه ۴۰ کوچه پس کوچه‌های شهر پرستاره کرمان و بازنشستگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را با دورانی تازه می‌گذرانم.
- با توجه به شعار امسال کانون «با توانمندی‌های متفاوت آینده را خواهیم ساخت» به نظرتان نگاه جامعه به کودکان و نوجوانان با نیازهای ویژه امروز نسبت به گذشته چه تغییری کرده است؟
_ دوران کودکی ما به اضافه معلولیت مختص خودش بود. در حال حاضر با افزایش امکانات و قدرت درک جامعه، بچه‌ها ازامکانات بسیار بهتری نسبت به دوران کودکی ونوجوانی ما برخوردارند. این نوع زندگی در حال حاضر باعث شده است کودکان و نوجوانان با نیازهای ویژه هم امروزه راحت‌تر زندگی کنند. رسانه‌ها هم برای ارتباط با جهان به آنها کمک می‌کنند. بچه‌های معلول امروز از روی ویلچر از طریق اینترنت می‌توانند به فضا سفر کنند، پرواز کنند. من امروز به بچه‌های با نیازهای ویژه می‌گویم با شرایط حال حاضر دیگر معلولیت محدودیت نیست.
امروز نگاه جامعه هم با احترام است. قبلا نگاه با احترامی به معلولیت وجود نداشت. پدر و مادرها هم به خاطر تعداد کمتر فرزندان وقت بیشتری برای بچه‌های با نیازهای ویژه می‌گذارند و همه امکانات برای آنها بسیج می‌شود، بنابراین بچه‌ها اصلا غصه محدودیت‌هایشان را نباید بخورند.
- به نظر شما جمله «معلولیت محدودیت نیست» درست است؟
_ما منکر نمی‌شویم که به هر حال محدودیت‌ وجود دارد اما امروزه امکانات هم بیشتر شده است و این محدودیت‌ها را جبران می‌کند.
- به نظرتان بچه‌های با نیازهای ویژه چه برنامه‌ای برای آینده‌شان باید داشته باشند؟
_من در زمانی که در مرکز فراگیر شماره یک کرمان مربی بودم، برای کسانی که آشنایی ندارند باید عرض کنم که مرکز فراگیر کانون مختص بچه‌های معلول جسمی حرکتی، نابینا و ناشنوا و بچه‌های چند معلولیتی است. در آن زمان والدین بچه‌ها به من می‌گفتند که بچه‌های ما می‌خواهند مثل شما باشند. بچه‌ها در من انسان افسرده، پژمرده، گرفته و گوشه‌نشین نمی‌دیدند. بهترین راه برای بچه‌ها برای موفقیت و آینده‌شان تکیه کردن به خانواده است. هیچ کس دلسوزتر و مهربان‌تر از خانواده نیست. آن‌ها تمام هم و غم‌شان را برای بچه‌ها می‌گذارند. بچه‌ها مهربانی‌ها را در خانواده‌ها جستجو کنند. کار دیگر نادیده گرفتن معلولیت است، بزرگش نکنند به دنبال دلایلش هم نباشند، به هر دلیل و منطق معلولیت به وجود آمده است با غمگین بودن اتفاقی نمی‌افتد. درس بخوانند، درس بخوانند و درس بخوانند تا به موفقیت برسند. داشتن هدف هم برای موفقیت خیلی مهم است.
- توقع و انتظار بچه‌های با نیازهای ویژه از سایر هم‌سالانشان چیست؟
- خداوند در قرآن می‌ فرماید: «من تکریم می‌کنم فرزندان آدم را». انسان به جز احترام و اکرام چیزی نمی‌خواهد. به نواقص آدم‌ها نگاه نکنیم به قلب بزرگشان بنگریم. امیرالمومنین ع می‌ فرمایند: «در درون انسان‌ها یک جهان اکبر وجود دارد.» به دست و پاهای کج و کوله معلولان نگاه نکنند، چشمهای تاریکشان را نبینند. خداوند پشت این چهره رنج‌دیده جهان اکبری قرار داده است که بسیار به خداوند نزدیک است.
- مسیر موفقیت‌تان را مدیون چه عواملی هستید؟
_خداوند آنقدر به من نعمت داده است که هر چقدر سجده شکر به جای بیاورم، باز هم کم است. خانواده خوب، خواهرزاده و برادرزاده‌های خوب، دوستان و همکاران عزیزی داشتم از جمله مرحوم خانم جلال کمالی که من را با کانون پرورش فکری آشنا کردند، خانم پرستش که استعداد من را از روی نوشته‌هایم کشف کردند. من موفقیتم را مدیون دو بال پروازم یعنی خانواده و همکارانم هستم.
- شما مدرسه نرفته نویسنده شدید لطفا کتاب‌هایتان را هم معرفی کنید:
من خواندن و نوشتن را نزد برادر بزرگترم یاد گرفتم. آن موقع مدارس من را نمی‌پذیرفتند. به صورت متفرقه امتحان دادم و با دیپلم کارمند کانون پرورش فکری شدم. آقایان علیرضا زرین و آقای راستی من را گزینش کردند. یادم می‌آید از من سوال کردند چی می‌نویسی؟ و من گفتم داستان زندگی خودم را. بعد به من گفتن مربی شدی و برو. اولین داستان‌های کوتاه من در مجموعه داستان‌هایی که توسط حوزه هنری سازمان تبلیعات اسلامی چاپ می شد منتشر شد. وقتی در مسابقات شرکت می‌کردیم و برنده می‌شدیم جایزه ما چاپ داستان‌مان در مجموعه داستان بودند. با اسم مستعار «م ض» داستان می‌نوشتم.
بعد داستانی را برای سید مهدی شجاعی که عضو هیئت مدیره کانون بود فرستادم و کتاب «یار پنهان» به عنوان اولین کتاب مستقل من توسط انتشارات کانون چاپ شد. با مجله موعود آشنا شدم و اولین مجموعه داستان‌های کوتاه مهدوی در کتاب مستقلی به نام «لایق عشق» توسط انتشارات موعود به چاپ رسید. دومین مجموعه داستان مستقل با نام «ماه در آینه» بعد از آن در دوران ۲۰ سالگی  از زیر چاپ در آمد. کتاب «آبی‌ترین دریا» چهار بار تجدید چاپ شده است. سفرنامه کربلا همراه با عکس را به صورت داستان نوشتم و «سفر به سرزمین عشق» با تایید مدیر عامل وقت کانون مهندس چینی‌فروشان و با مقدمه آقای سید مهدی شجاعی به چاپ رسید. انتشارات نیستان داستان «طوبی» را چاپ کرد که کتاب مورد علاقه  خیلی‌هاست. کتاب «همسفر با خورشید» مجموعه داستانی است که موعود بعد از آن چاپ کرد. داستانی برای حضرت زهرا(س) نوشتم با عنوان «پدر از محبوبه بی نشان برایم بگو» که انتشارات سلوک جوان قم چاپ کرد و اکثر کتاب‌های من در کتاب‌خانه‌های کانون پرورش فکری سراسر کشور وجود دارد.
- از مسیری که تا به الان طی کردید راضی هستید؟
-من در پهنه بیکران  آفرینش هستی، هیچ چیز نیستم. اگر سر به سجده شکر بگذارم و تا قیام قیامت سر برندارم، شکر ذره‌ای از نعمت‌های خداوند را نمی‌توانم به جا بیاورم. من ذره نه، اتم نه،  من هیچ هیچ هیچ هستم و خداوند به این هیچ هیچ، خیلی نعمت‌ها داده است. وقتی به پشت سر نگاه می‌کنم روزهای قشنگی می‌بینم که آفتابش دلچسب بود، آسمانش آبی بود. همه با من مهربان بودند. من دوران سختی را هم پشت سر گذاشتم که از آن به  عنوان دوران بحران یاد می‌کنم و آن دوران هم برای من ثمر داشته و از آن هم بهره بردم. اگر برگردم به عقب از کارهایی که کردم از خداوند بابت ناشکری یا ناسپاسی که شاید انجام دادم یا ناخواسته دلی را رنجاندم طلب بخشش می‌کنم. اما بابت هیچ لحظه‌ای تاسف نمی‌خورم. الماس تراش خورده وجودم به این سختی‌ها و تراش‌ها احتیاج داشته است تا لایق نگین انگشتری شود.
در پایان گفتگو هم مریم ضمانتی‌یار خاطره‌ای از سفر حجش را برای مخاطبان صفحه اینستاگرام انجمن قصه‌گویی کانون کرمان تعریف و برایشان آرزوی سلامتی و توفیق کردند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 3 =