نقض حریم‌ها، ابزار اصلی طنزنویسی است

اسماعیل امینی در یک کارگاه مجازی درباره‌ی ماهیت طنز، تاکید کرد که شوخی با کرامت انسانی درست نیست، هرچند نقض حریم‌ها از ابزار اصلی طنزنویسی است و در طنز، حتما یکی از حریم‌ها و خط قرمزها نقض می‌شود، اما طنزپرداز چون صاحب اندیشه و فکر است، می‌فهمد که کدام حریم قابل نقض‌کردن است و کدام حریم نیست.

به گزارش اداره‌کل روابط عمومی و امور بین‌الملل کانون، اسماعیل امینی در کارگاه کشوری شعر طنز با عنوان «چیستی و شگردهای شعر طنز» که دو روز پی‌درپی با حضور بیش از ۳۰۰ کاربر در فضای مجازی برگزار شد، با برشمردن نکاتی درباره‌ی ماهیت طنز و تفاوت آن با شعر، و نیز تکنیک‌هایی که یک طنزپرداز با آن سروکار دارد، تاکید کرد که طنز ضمن حفظ جنبه‌ی انتقادی، حریم‌های انسانی و کرامت انسانی را رعایت می‌کند.
او در ابتدای این نشست، به تعریف طنز پرداخت و پرسید: وقتی می‌گوییم شعر طنز، منظورمان چیست؟ بسیاری از چیزهایی که ما به عنوان شعر طنز می‌شناسیم، شعر نیستند، بلکه منظومه اند. چراکه از قابلیت‌های شعر استفاده نمی‌کنند و معمولا موضوعی را، موضوع‌های روز را با وزن و قافیه می‌گویند. ما شعر طنز هم داریم در کنار شعر منظوم، همان چیزهایی که در آثار بزرگان ما یافت می‌شود؛ شعر است چراکه منطق شاعرانه هم دارد، و طنز هم هست.
وی با ذکر بیتی از حافظ «این حدیثم چه خوش آمد که سحرگه می‌گفت بر در می‌کده‌ای با دف و نی ترسایی / گر مسلمانی ...» توضیح داد که در این نمونه، همه‌ی نشانه‌های گناهان و مناهی یک‌جا جمع اند، پس بلافاصله آدم خنده‌اش نمی‌گیرد، ولی وضعیت مضحکی را درست کرده است.
او تاکید کرد: طنزهای خوب خنده‌آور هم هستند، ولی گفته‌اند که در طنز نشانی از خنده است، نه لزوما این که آدم را به خنده بیندازد، بلکه یک وضعیت خنده‌آور و مضحک را برای انسان تداعی می‌کند، که ممکن است خیلی خنده‌آور هم نباشد.
امینی خطاب به نوجوانان گفت: اولین گام برای کارآموز طنز، مثل همه‌ی حوزه‌های دیگر هنر و ادبیات، این است که آثار بزرگان و آثار خوب را باحوصله و دقت بخواند. اگر کسی مطالعه‌ی دقیق نداشته باشد، برای مدتی می‌تواند با ذوقش کار کند، اما بعداز مدتی، کار ذوقی به تکرار می‌افتد اگر که تکنیک نباشد.
او خطاب به نوجوان‌ها و کارآموزان گفت که اگر بخواهیم خوب بنویسیم، باید زیاد بخوانیم: خودمان را به تدریج عادت بدهیم که با دقت هر متنی را بخوانیم، چراکه کارهای طنز، ظرافت و لطافت سخن دارند. همیشه این‌جوری نیست که خیلی دست‌شان رو باشد، مثل جوک و شوخی‌های معمول نیست که خیلی تامل درشان ندارند و بیان صریحی دارند.
امینی پیشنهاد کرد که از کاریکاتورهایی که شرح هم ندارند، از کارهای بزرگانی مثل موردیلو و سامپه، یا کارهای کامبیز درم‌بخش، استفاده کنید که چشم‌تان عادت کند جزییات و ظرافت‌ها را ببیند و متوجه شوید که شوخی و جزییاتش کجای تصویر است.
وی آثار منوچهر احترامی، مانند «کی بود رفت زیر میز؟»، را به عنوان مثال‌های ذکر کرد و گفت با خواندن این‌قبیل آثار می‌توانیم تکنیک‌های طنز را یاد بگیریم.
«کبریت کم‌خطر» و «قهوه‌ی قندپهلو» را به عنوان نمونه‌های خوبی از نثر طنز و شعر طنز معاصر معرفی کرد.
او گفت: کسی که شعر طنز خوانده و با آن آشنا شده، و می‌خواهد کار جدی بکند، تکیه‌گاهش نباید فضای مجازی باشد. متاسفانه این‌روزها حتی در پایان‌نامه‌ها به ویکی‌پدیا و فضای مجازی ارجاع می‌دهند. درحالی‌که تکیه‌گاه آدم ادبیاتی، کتاب است. کسی که در فضای مجازی دیده شده و سروصدایی کرده و جنجال درست کرده، نمی‌تواند معیار خوبی باشد برای سنجش آثار طنز.
او تاکید کرد که ارزیابی شعر طنز براساس موضوعش نیست، مثلا موضوع‌های پرهیجان و سیاسی و ... لزوما این نیست که لابد طنز خوبی اند؛ سنجش، براساس زبان است، این که از زبان چه استفاده‌ای کرده؟ چه ظرافتی دارد؟ دیگری این است که از چه تکنیک‌هایی استفاده کرده و این تکنیک‌ها را با چه ظرافت‌هایی به کار برده است.

طنزپردازی و مساله‌ی سوژه‌یابی
اسماعیل امینی در سخنانش توضیح داد که اولین گیر و مانعی که در طنزپردازی هست، موضوع سوژه‌یابی برای طنز است و این سوال که سوژه‌های طنزمان را از کجا پیدا کنیم؟ «ما» ی طنزنویس تکنیک‌ها را بلدیم، شعر هم می‌توانیم بگوییم، حالا موضوع از کجا بیاوریم؟
او پاسخ داد: ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین کار این است که هر خبری که در روزمره رایج و تیتر می‌شود، همان را موضوع کار بگیریم. یک روز صف مرغ است، یک روز صف واکسن کرونا. که شکر خدا در شرایطی زندگی می‌کنیم که متنوع است و هرصبح که بیدار می‌شویم، خبرهایی از این‌گونه داریم.
وی هرچند یادآور شد که موضوع‌های روز همیشه به درد طنزنویسی نمی‌خورد، مگر برای روزنامه‌نگارها: خود من هم وقتی ستون طنز دارم در روزنامه‌ای، این کار را می‌کنم و از موضوع‌های روز استفاده می‌کنم، اما همیشه این‌طور نیست.
وی برای سوژه‌یابی پیشنهاد کرد: می‌شود از موضوع‌های مختلف استفاده کرد؛ گاهی حتی مرثیه، نه مراثی برای بزرگان دینی، دستمایه‌ی شوخی بوده. برای مثال مرثیه‌ای که شاعری برای پادشاهی گفته، و طنزپردازان هم براین اساس برای چیزی بی‌اهمیت به همان شیوه مرثیه گفته‌اند، مثلا لباس کهنه‌اش را دزد برده و شاعر برای آن مرثیه گفته.
وی ادامه داد: نظیره‌سازی و نقیضه‌سازی یا پارودی، از دیگر تکنیک‌های کار است که می‌شود براساس آن، سوژه یافت و طنز نوشت. یعنی با آثار ادبی که اهل ادبیات می‌شناسند، شوخی کنیم با همان وزن و قافیه و کلمات، نظریش را بسازیم و شوخی کنیم. این هم کار رایجی است، که همه‌شان موفق نیست، اما در میان‌شان آثار موفق هم داریم.
به عقیده‌ی این مدرس دانشگاه، برخی دیگر از سوژه‌های رایج طنز، سوژه‌هایی است که مردم با آن سروکار دارند. مثلا گرانی، که همیشه بوده و مساله است: نالیدن از گرانی همیشه بوده، چه امروز چه در زمان مشروطه، سوژه‌های دم‌دستی همیشگی وجود داشته است که می‌توان از آن استفاده کرد.
مثال دیگر، استفاده از دوگانه‌هایی است که وجود دارد: مردها بهتر اند یا زن‌ها؟ ایرانی و خارجی، این شهر و آن شهر، مثل دوگانه‌هایی که اهالی شهر نزدیک به هم برای شهر دیگر می‌سازند، و ... که امینی تصریح کرد که این کار به نظرش اصلا خوب نیست: این دوگانه‌های رایج، سوژه نیستند. هرچند خیلی فیلم و سریال و نمایش‌نامه هم درباره‌ش ساخته باشند، خوب نیست برای شوخی کردن.
او با طرح این سوال که شوخی کردن برای چیست؟ گفت: طنرپرداز به نظر من رسالت خیلی بزرگی ندارد، او حکیم هم نیست که بخواهد حکمت بیان کند، اما او از این قابلیت جذابیت طنز استفاده کرده برای یک چیز دیگر. اولینش این است که طنزنویسی و طنزخواندن خلاقیت ایجاد می‌کند و ذهن انسان از این دنیای تکراری و مناسبات تکراری بیرون می‌آید و از منظری دیگر عالم را می‌بیند. و همین امر، ایجاد انبساط خاطر و گستردگی فضا در مقابل ذهن از کارهای طنز است، که دل انسان را شاد و باز می‌کند.
او ادامه داد: در طنز ما با چیزهایی که طبق معمول است و همه می‌گویند، با آن‌ها مقابله می‌کنیم. از منظر جدیدی به موضوع‌های نگاه می‌کنیم و طنزهایی که این کار را می‌کنند، برجسته هستند.
براساس این گزارش، امینی گفت که چند غلط رایج در شناخت طنز وجود دارد که اولینش این است که طنز راهی است برای گریز از سانسور! درحالی‌که به نظر من اصلا این‌طور نیست که طنزپرداز حرف‌هایی را که نمی‌تواند راحت بگوید به طنز می‌گوید! کسی که حرفی برای گفتن دارد، در طنز هم حرفش را می‌زند، حتی اگر شرایط کاملا آزاد باشد، پوشیده‌گفتن و غیرمستقیم گفتن، موثرتر و هنری‌تر است.
وی با ذکر مثال‌هایی، تاکید کرد که در جمع‌های خودمانی هم که بیم سانسور در آن نیست، باز هم وقتی کسی چیزی را غیرمستقیم تعریف می‌کند، جذاب‌تر است.

گذر از خطوط قرمز، در عین حفظ کرامت انسانی
اسماعیل امینی در بخش دیگری از سخنانش در این دو روز، به انواع تکنیک‌هایی که یک طنزپرداز با آن سروکار دارد، پرداخت و با ذکر مثال‌هایی از ادبیات و نیز اتفاقات واقعی، شاخص‌های طنز را تعریف کرد و گفت: در طنر هم حریم داریم هم خط قرمز. حریم، بیشتر از خط قرمز است. بخشی از حریم‌ها موقتی و ساختگی و قراردادی است، مانند این که مسوولی تا زمان پایان مسوولیتش مورد احترام ساختگی است، اما بعداز پایان این مسوولیت ممکن است آن حریم قبلی را نداشته باشد. خط قرمزهای سیاست هم همین‌جوری است و مدام تغییر می‌کند؛ کسانی که الآن دوست هستند و هم‌پیمان، فردا ممکن است دشمن شوند و این‌گونه است که خط قرمزها تغیر می‌کند.
امینی در ادامه تاکید کرد که حریم‌ها گاهی دائمی اند؛ مثال مسایل اعتقادی، دینی، آداب و رسوم یک منطقه، و چیزهایی که حرمتی دارند نزد مردم.
او تاکید کرد که کرامت انسانی حریم دائمی است و طنزپردازان وارد آن نمی‌شوند. وی با ذکر مثالی از شوخی با زندگی انسانی که در شرف مرگ است، تاکید کرد که این عمل نادرست است و شوخی کردن با کرامت انسانی و فردی که بیمار است و در حال مرگ، در هیچ‌جای عالم پسندیده نیست. هرچند که این شوخی‌ها رایج باشد، اما غیرانسانی است و درست نیست.
وی البته توضیح داد: نقض حریم‌ها از ابزار اصلی طنزنویسی است اما کدام حریم؟ حریم‌های دروغین که خودمان درست کرده‌ایم. مثل القاب و عناوینی که برای خودمان درست می‌کنیم یا ادعاهایی که برخی دارند. من مثلا مدعی باشم قهرمان ژیمناستیک هستم، با سنی که دارم معلوم است که نمی‌توانم قهرمان باشم. نگاهی به من می‌کنند و می‌گویند که از شکمت معلوم است ورزش‌کاری!
او گفت: در طنز حتما یکی از حریم‌ها و خط قرمزها نقض می‌شود، با این‌حال طنزپرداز چون صاحب اندیشه و فکر است، می‌فهمد که کدام حریم قابل نقض کردن است و کدام حریم نیست.
او خاطراتی از دوران کاری‌اش نقل کرد و عبور از خط قرمزهای سیاسی را نیز توضیح داد و گفت این اصلا به سلیقه‌ی سیاست‌مداران ربطی ندارد، برای مثال زمانی نامه‌ای داده بودند که درباره‌ی مرغ و تخم مرغ چیزی ننویسید. من همان موقع نوشتم که مرغ هم خط قرمز شد!

زبان و ظرافت
به عقیده‌ی این استاد دانشگاه، زبان و ظرفیت‌ها و قابلیت‌های آن هم عنصر مهم دیگری است که طنزنویس باید به آن توجه کند. او خطاب به حاضران نوجوان در جلسه گفت: عجله نداشته باشید که بالافاصله حرف‌تان را بزنید، چراکه تمام ظرافت‌ طنز در زبان است. بسیار دیده‌ام کسانی که استعداد دارند، اما زبان‌شان مناسب نیست. بعدهم می‌گویند که شعر طنز است و مشکلی نیست. درحالی‌که شعر طنز هم هنر است، و جدی. تنها در دلالت‌ها و تطبیق‌هایش جدی نیست.
وی در این نشست مجازی نمونه‌های متعددی از طنزها و تجربه‌ها ذکر کرد و در ادامه، به «تحامق» به عنوان یکی دیگر از تکنیک‌های مناسب کار اشاره کرد و گفت: تیپ‌های مثل بهلول و ملانصرالدین اساس کارشان بر تحامق است.
وی کتاب «جوخی» اثر دکتر احمد مجاهد را مثال خوبی در این حوزه دانست و خواندنش را توصیه کرد.
او درباره‌ی این افراد و کاراکترهای کمدی در ادبیات توضیح داد: آدم‌های باهوشی که خودشان را زده‌اند به آن راه! یعنی در مواجهه با وضعیتی ناهنجار و آدم‌های مدعی، خودشان را به ساده‌لوحی می‌زنند تا حرف‌شان را بزنند.
او به برخی آثار سعدی اشاره کرد و گفت که در این روش، طنزپرداز احمقانه بودن یک وضعیت را به رخ می‌کشد. شخصیت‌های آن مدل از طنز در موقعیت‌هایی قرار می‌گیرند، خودش را به ساده‌لوحی می‌زند تا حرفی که می‌خواهد را بزند.
وی به آثار پیشنیان در کنار نمونه‌هایی از طنز معاصر اشاره کرد و «گل‌آقا» را نمونه‌ای از این کار دانست که شخصیت‌هایی مثل شاغلام و ممدصادق را در کنار خود داشت و هرگاه نیاز بود، از زبان آن‌ها حرف می‌زد: آقای صابری مدیرمسوول این نشریه، چند شخصیت طراحی کرده بود، این‌ها برخی وقت‌ها منویات و نظرات گل‌آقا را مطرح می‌کردند. من خودم اسمی به عنوان جوجه‌کلاغ و جوجه‌پلنگ داشتم که گاهی به اسم آن‌ها می‌نوشتم و از زبان آن‌ها حرفم را می‌زدم. این تکنیک، یکی از تکنیک‌های مرسوم است که فرزانگان دیوانه از آن استفاده می‌کرده‌اند.
او تاکید داشت که تحامق فقط به دیوانگی زدن نیست، بلکه دیوانگی حد نهایتش است: آدم ساده‌لوح و زودباور همین کار را می‌کند.

استعاره و سازگاری و ناسازگارها
امینی، شاعر و طنزنویس، در بخش دیگری از این نشست گفت که در طنزنویسی روشی داریم که در آن مقایسه‌کردن میان چیزهایی که با هم سازگاری ندارند، مرسوم است. برعکس استعاره که چیزهایی را که با هم سازگاری دارند به هم تشبیه می‌کنند. یعنی تناسب را که بنیان کار هنری است، در طنز به هم می‌ریزیم و بین چیزهایی که سازگاری ندارند ارتباط ایجاد می‌کنیم و این ارتباط، خنده به وجود می‌آورد.
مناظره‌ها در ادبیات فارسی، از دیگر تکنیک‌هایی است که با استفاده از آن طنز می‌نویسند: مثالش داستان کشتی و نحوی مولاناست، که گفت‌وگوی میان زبان‌دان و کشتی‌ران دستمایه‌ی وضعیتی طنزآمیز شده است.
او به عنوان مثال، از مقایسه و مناظره‌ی آزمایشگاه یک مدرسه، که قلب علمی مدرسه است، با توالت مدرسه سخن گفت: این دو مناظره می‌کنند و این می‌گوید من مهم‌تر هستم و آن می‌گوید من مهم‌تر هستم. هرکدام مدعی است که کار افراد زیادتری به من می‌افتد و اگر من نباشم، بی‌چاره اند! مناظره‌های این‌شکلی، که دوستان جوان می‌توانند بسیار نمونه برایش پیدا کنند، مثل مناظره‌ی اسکناس کهنه و اسکناس نو، بسیار مناسب هستند برای طنزنویسی.
او تاکید کرد که این دوتا چیز در مناظره، لزوما انسان و حیوان نیست، هرچیزی را می‌توانید کنار هم بگذارید و با هم گفت‌وگو کنند در مورد موضوع‌های انسانی، و در این بین به گوشه‌هایی نادیده‌شده می‌توان اشاره کرد.
در همین حال، او در روز دیگر به بحث سازگاری و ایجاد ناسازگاری در شعر طنز اشاره کرده بود و با ذکر مثال از سیاه‌بازی‌ها، توضیح داده بود که دلقک یا سیاه، وسط گفت‌وگوهای جدی شاه و وزیر، ناگهان یک ناسازگاری درست می‌کند با حرف‌هایش، و فضای طنزآمیز ایجاد می‌کند. باید از تکنیک سازگاری و ناسازگاری که بنیان طنز است استفاده کرد.
او با تاکید بر اینکه سوار موج خواهش و پسند عوام نشوید، چراکه هرچند وقت یک‌بار هم عوض می‌شود و چیز جدیدی را سوژه‌ی خود می‌کند. به نظرم طنزپرداز تابع این موج‌های روز نباید باشد چراکه پسندهای این‌چنینی طنزپرداز را با خود می‌برد. بعداز مدتی می‌بینید که چیزی را خود دوست دارید نمی‌گوید، بلکه چیزی را می‌گویید که دیگران می‌پسندند.
امینی همچنین به جوانان و تازه‌کارها پیشنهاد کرد: کسانی که اهل ادبیات هستند، مجموعه‌ی فنون بلاغت مثل تشبیه و کنایه و مجاز، تناسب و تضاد و ایهام را در شعر طنز به کار می‌برند و گفت ما در شعر عاشقانه، همه‌ی این‌ها را در سازگاری در کنار هم می‌چینیم. اما در شعر طنز، از این مجموعه امکانات استفاده‌ای می‌شود که در شعر غیرطنز رایج نیست.
سرودن شعر عاشقانه با رجزخوانی، و عدم ملاحظه‌ی مقام معشوق، نمونه‌ای است که امینی به عنوان یک تکنیک از آن یاد کرد که هم از عناصر بلاغت استفاده شده، اما ایجاد ناسازگاری کرده و طنزآمیز شده است.
لازم به ذکر است که در بخش پایانی این دو روز، امینی آثار اعضای نوجوان کانون پرورش فکری را خواند و نکاتی را درباره‌ی این آثار عنوان کرد.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 11 =