امیدوارم همه ی قصه ها سر شار از مفهوم شادی و امید باشند

اسم قصه گویی که می آید کانون پرورش فکری سراسر وجودش را هیجان و خاطره می گیرد ، در تمام شهر ها و استانها انگار یک موج الکتریکی با ولتاژ یکسان از طریق اتوماسیون های اداری به سراسر ایران در همه گوشه وکنارش( حتی مربیان سیار و مربیان تک نیرو) همزمان تزریق می شود زیرا همه ی ایرانیها دست کم از مادر بزرگها و خاله هایشان قصه ولالایی شنیده اند ودوست دارند در جایگاه مربی همه اعضای مرکز خود را با شیرینی این خاطرات، شیرین کام کنند.

براساس سیاست جدید کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مبنی بر اینکه در سال ۱۴۰۲داوران جشنواره بخش استانی بیست وپنجمین جشنواره قصه گویی خود را ازمربیان زبده و خاک صحنه خورده در زمینه ی قصه گویی انتخاب کرده است و بر حسب تصادف بعضی از داورها در چند استان قرعه ی داوری به نامشان افتاده، رضا حساس یکی از همان خاک خورده های کانون استان کرمانشاه است که سی و یک شب یلدای قصه را به صبح سپید همراه با لبخند کودکان عضو کانون استان کرمانشاه تحویل داده است .او پستهای مختلفی در این سی ویک سال خدمتش در کانون تجربه کرده است .از مشق عشق مربی ادبی همراه با اعضا ولذت بردن از شعر نویسی و شعر خوانی اعضا تا چاپ نخستین مجموعه شعر استانی اعضا به نام شهر باروت و باران تا امروز که کارشناس آموزش وپژوهش استان کرمانشاه است او در چندین جشنواره ی قصه گویی استان کرمانشاه قصه گو بوده است و خاطرات جذابی از ردشدن وقبول شدنش در جشنواره های استان خود دارد و به گفته ی خود داورها را آنچنان به چالش کشیده است که مانده اند او را برای بخش منطقه ایی بپذیرند یانه اما حالا که در بیست و پنجمین جشنواره ی قصه گویی داور است منتظر به چالش کشیدن خود است. او اکنون در سنندج است و سوغاتی او برای این دیار قدمت طاق بستان است و بقچه ایی نان برنجی داغ کرمانشاه تا همراه لبخندش در دامنه ی همیشه سبز آبیدر به کودکان و قصه گویان حاضر در بیست و پنجمین جشنواره ی استانی استان کردستان تقدیم کند . رضا حساس شاعر است و شاعرها را دوست دارد خصوصا شاعر های شهر کرمانشاه را گواهش جشنواره محبت بود که چندی پیش در شهر کرمانشاه برگزارشد و ما زیر سایه ی درخت سروشان چند ساعتی به شنیدن شعر مهمان شدیم هنوز عطر خاطرش در یادمان هست وحالا در سنندج زیر گنبد نیلی حیات مجتمع فرهنگی هنری سنندج همراه با لبخند وعطر قصه در فاصله ی استراحت بین قصه ها با او گفتگو می نشینم.

 ابتدا از او می خواهم تعریفی از قصه گویی ارایه دهدرضا حساس اینگونه باب سخن را باز می کند قصه را نمی توان در این مجال کوتاه تعریف کرد زیرا قصه چند وجهی است و به تعداد آدمهای روی زمین قصه وجود و قبل از ما حافظ این نکته را به شیرینی بیان کرده است :یک قصه بیش نیست قصه ی عشق و این عجب کز هر زبان که می شنویم قند که مکرر است و حالا از این بستر وسیع وچند وجهی در کانون وحتی در همه ی نقاط جهان جنبه تربیتی وهدفمند در امر پیام رسانی وآموزش مفاهیم اولیه ی انسانی وباورهای دینی و آیینی با پیام های خوب و مثبت به کودکان را بر گزیده ایم دلم می خواهد از نگاه او بدان یک مربی چه هنگام باید به خود اعتماد کند و برای بچه ها قصه بگوید ومهمتر از همه در جشنواره شرکت کند ؟ نظر خود را اینگونه بیان می کند که هرکسی کار فرهنگی و ادبی در مراکز را انجام داده باشد می تواند قصه گوی باشد زیرا خواسته یا ناخواسته همزمان هم با پیچیدگیهای دنیای کودکان آشنا می شود هم به واسطه حضور در کتابخانه ودر فضای کتابها وخوانش و چیدن و امانت ومعرفی کتاب به کودکان با کتابهای خوبی آشنا می شود و خود را ابتدا در کتابخانه ی مراکز برای اعضا محک بزند وسپس مربی خود به خود برای جشنواره آماده می شود .من هم در این پروسه قرار گرفتم و خاطره خوب قصه های مادر بزرگ و عمه ام همچنان ماندگار است و من رادر گود چندین جشنواره ی منطقه ایی وداوری چندین جشنواره انداخته است . از او می پرسم کودکان در جشنواره حضور دارند اما همه ی آنها شنونده نیستند تعدادی هم قصه گویی می کنند این بخش از جشنواره وحضور آنها را چگونه ارزیابی می کنید؟ خوب اعتماد ما بر این است که یک کودک آنچه را در قالب یک پیام دستوری یا پند و اندرز نمی تواند بپذیرد امادر قالب قصه راحت تر می پذیرد چه برسد به اینکه خودش هم بخواهد قصه بگوید حتی می توانیم از این مورد به قصه درمانی هم تاکید کنیم و مسائل دوران نوجوانیشان را در قالب قصه ایی که خودشان انتخاب می کنند بر طرف کنند زیرا خداوند خلقت انسان ،زندگی، مرگ ومسائل آن را در قالب قصه بیان کرده است من هنوز هم قصه های خاله نشیبا راکه از رادیو می شنیدم در ذهن دارم بیشتر از پسر پنج ساله ام از قصه ها لذت می برم .

آیا پیشنهادی برای بهتر شدن جشنواره ندارید ؟ نفسی می کشد، کمی تامل می کند وگوید در نشست کشوری داوران قصه گویی هم این پیشنهاد را داده ام و امیدوارم به آن عمل کنند چقدر خوب می شد اگر در حشنواره ی کشوری دوارانی مسلط به زبان های محلی هم در حشنواره حضور داشته باشند زیرا بسیاری از ملاک های امتیاز دهی با توجه به مفهوم ودرک داوران از قصه داده می شود و آشنایی داور با آداب ورسوم و زبان و اقلیم جغرافیایی آن منطقه بهتر صورت می پذیرد و پیشنهاد دیگری که دارم این است که بین قصه گوهایی که تجربه اولی هستند با قصه گو هایی که بیش از چندین بار در جشنواره قصه گفته اند متفاوت باشد این یک دلگرمی برای قصه اولی هاست. در پایان دست همه ی کسانیکه دغدغه ی قصه گویی را دارند می بوسم و آرزو دارم جشنواره ها لبخند رضایتی بر لبان کودکان خوب سرزمینمان بیاورند و پر از مفهوم شادی و امید باشند
 به قلم هاجر صفابخش مربی ادبی مجتمع سنندج

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =