همزمان با برگزاری مرحله استانی بیست و پنجمین جشنواره قصهگویی در استان مازندران، حسین کاظمی، مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهرستان محمودآباد و برگزیده مرحله استانی این جشنواره در خصوص جشنواره قصهگویی به گفتگو پرداخت.
وی ضمن معرفی خود اظهار داشت: ۲۰ سال قلم به دستم و می نویسم. در زمینهی ادبیات داستانی و شعر فعالیت دارم و علاقمند به این حوزه هستم. از سال ۹۸ با قصه گویی آشنا شدم و نگاهم متفاوت شد. در جشنواره های متعدد قصهگویی شرکت کردم و در سال ۹۸ رتبه نخست بخش آیینی سنتی جشنواره را کسب نمودم.
اکنون مربی کانون هستم و به عنوان دبیر انجمن شعر محمودآباد فعالیت مینمایم.
وی با ابراز علاقه به کار قصه و قصهگویی افزود: مهرماه هر سال، بیصبرانه منتظر جشنواره قصهگویی هستم و در واقع به هیچ هنری به اندازه قصهگویی علاقمند نیستم.
او ادامه میدهد: اگر تا پایان عمرم با این بخش آشنا نمی شدم نمیدانستم یک قصهگو و نقال هستم.
این قصهگو در خصوص تاثیر قصه و هنر قصه گویی در افراد به ویژه از سوی والدین برای فرزندان معتقد است:
قصه ها بی شک و بی تردید چراغ راه زندگی هستند که قصه گو با بکارگیری متن، بیان و زبان بدن تاثیر خوبی در ذهن شنونده بر جای میگذارد برای همین، بسیاری از موارد زندگی من نیز متاثر از قصه مادر بزرگم است.
امروز به واسطه حضور پررنگ فضای مجازی و رسانههای متعدد در این حوزه، حضور قصهگویان هم در این عرصه پررنگ شده و البته تاثیر گذاری بیشتری نیز داشته است.
کاظمی در ادامه به پادکست قصهگویی اشاره کرد و گفت: یکی از بخشهای جشنواره، پادکست قصهگویی است که علاقمندان خاص خود را داشته و در فضای مجازی میتواند موثر عمل نماید.
مربی کانون پرروش فکری محمودآباد که قصه « شال و مشت حسن» وی در جشنواره بین المللی قصه گویی سال ۹۸ رتبه اول کشور را کسب نمود اضافه داشت: وقتی همچنان این قصه را روایت میکنم؛ تاثیرگذار بوده و برای مخاطبان جذاب است.
کاظمی از عنصر خیال نیز به عنوان یک وجه مهم در قصهگویی یاد کرد و گفت: بچهها به وفور از عنصر خیال در داستانها و قصههایشان استفاده مینمایند، در حالی که در قصههای بزرگترها کمتر از خیال بهره میبرند.
او بر نقش تربیتی قصه و اثر گذاری غیر مستقیم نیز تاکید کرد و افزود: اگر از دریچه خیال به ذهن بچه وارد شویم، قطعا تاثیر بیشتری میتوانیم در ذهن مخاطب داشته باشیم . وقتی در قصه شغال و کلاغ، این دو شخصیت داستان با هم صحبت میکنند؛ بچهها باور دارند که این دو حیوان با هم حرف میزنند و هیچ چیز باعث نمیشود که این باور تغییر کند.
او مبتنی بر این موارد افزود: من معتقدم باید همقدم و هم سن بچهها شویم تا با تخیلاتشان ارتباط بر قرار کنیم و از این روش برای تربیت و آموزش استفاده درست کنیم.
کاظمی که خود قصه نویس است و متن برخی از قصههایش را مینگارد در بخش دیگری از این مصاحبه گفته است: در جریان قصه گویی و قصه نوشتن باید به نیاز بچهها هم توجه داشت.
او در خصوص سطح امسال جشنواره معتقد است: در سال ۸۹ که با قصه شال و مشت حسن در جشنواره شرکت کردم، سطح قصه گویی بسیار بالا بود. قصه های خوبی شنیدم و درس گرفتم. اما امسال سطح اجراها به اندازهی گذشته نبود. اما در عین حال در این جشنواره نقالیهایی دیدم و شنیدم که قابل توجه بودند.
حسین کاظمی که با قصه «رستم و تهمینه» و زبان مازندرانی در مرحله استانی بیست و پنجمین جشنواره قصهگویی در استان مازندران نقالی کرد، در پایان صحبتهایش به تولید ۴ قصه اشاره کرد و بیان داشت: شال و مشت حسن، پیربابا، اسری اسنی(داستان اشک)، شاخه های جوان از این قصهها هستند و در حال حاضر مشغول برگردان شاهنامه حضرت فردوسی به زبان ماندرانی هستم و امیدوارم بتوانم در راستای حفظ و توسعه فرهنگ و زبان مازندرانی حرکت موثری داشته باشم.