به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان بوشهر، در آستانه ی برگزاری سی و پنجمین دوره نمایشگاه بین المللی کتاب تهران پای صحبت اعضا نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان بوشهر نشستیم.
-لطفاً خودت را برای بچّهها بیشتر معرّفی کن.
سلام به همگی من کیانا حقشناس هستم ۱۶ سالمه و از ۷ سالگی عضو کانون بودم و یه جورایی با کانون بزرگ شدم.
-از چه زمانی متوجّه شدی که به دنیای نویسندگی وارد شده ای؟
زمانی متوجه شدم می تونم تو نویسندگی حرفی برای گفتن داشته باشم که از طرف اطرافیان و دوستان و معلم ها خیلی در جهت نوشتههام تشویق می شدم و این باعث شد دلم بخواد این استعداد رو پرورش بدم تا بتونم نوشته های بهتر و قشنگ تری داشته باشم.
-چرا این قدر به نویسندگی و مطالعه علاقهمند هستی؟
نویسندگی به دور از هر معنا و مفهومی که بقیه از اون توی ذهنشون دارن یه راه برای آوردن احساسات و افکار خود نویسنده روی کاغذ جوری که برای بقیه قابل درک بشه و از طرفی اینکه بتونی دنیای خیالی و ذهنی خودت رو با نوشته ها به بقیه نشون بدی قطعا برای هر کسی می تونه جذاب باشه و برعکس مطالعه کرد دروازه ورود تو به دنیای یک نویسنده دیگه و جدا شدن از دنیای مادی حتی برای مدتی کوتاهه و بهت این فرصت رو میده که جای شخصیت هایی که شاید هیچ وقت وجود خارجی نداشته باشن زندگی و با احساساتشون عجین بشی.
-درآینده میخواهی چه حرفه یا شغلی داشته باشی؟
دوست دارم در آینده شغل دندونپزشکی رو انتخاب کنم اما به دور از هر شغلی که در آینده انتخاب می کنم قطعا نوشتن همیشه بخشی از زندگی من می مونه.
-در تعطیلات تابستانی معمولا مشغول چه فعّالیّتهایی هستی؟
مطالعه کردن نوشتن و سفر کردن قطعا همیشه سه انتخاب اول من برای تعطیلات هستند.
-در نقّاشی هم موفّقیّتی به دست آوردی؟
فکر میکنم در نقاشی هم استعداد دارم با توجه به مسابقاتی که در اون ها شرکت کردم و البته علاقهای که به این رشته دارم گرچه که هنوز خیلی با جایگاهی که خودم رو یک فرد موفق در رشته نقاشی بدونم فاصله دارم و جا برای پیشرفت بسیار هست.
-آیا نویسندهها هم آرزو دارند؟
بله قطعا که نویسنده ها هم مثل بقیه مردم آرزو دارند و برای رسیدن بهشون تلاش می کنند صرفا شاید چون کاغذ رو مخاطب اول تمام حرف هاشون میدونند کمتر از دیگران از رویاهاشون صحبت کنن.
-بزرگترین آرزویت چیست؟
بزرگترین آرزوی من اینه که بتونم نقشی در خوشحالی و تسلی دادن به بقیه داشته باشم و بتونم به افراد کمک کنم چون همدلی کردن و خوشحال کردن دیگران چیزیه که قبل از هرکسی خودِ من رو خوشحال می کنه.
-نوشتههای کدام نویسندهها را بیشتر قبول داری؟
سخته که بخوام اسم یک نویسنده خاص رو بیارم اما قطعا نویسنده هایی که با نوشتههاشون احساسات تو رو بیدار می کنن و باعث میشن تو به جای شخصیت تمام صحنه ها رو لمس کنی؛ با اون ها ناراحت یا خوشحال شی و البته نوشته های به دور از کلیشه و روزمرگی خستهکننده رو دارن نویسنده های مورد علاقه من و احتمالا همه هستند.
-بیشتر چه نوع کتابهایی نظرت رو جلب می کنند؟
کتاب هایی که تا پایان داستان سوالاتی برای خواننده باقی بذاره که به جواب احتیاج دارن و یک رمز و رازی در خودشون دارن برای من خیلی جذابن و همین باعث میشه ژانر جنایی مورد علاقه من باشه.
-برای بچّههایی که علاقهمند هستند نویسنده شوند، امّا نمیدانند چطور شروع کنند چه پیشنهادی داری؟
از نوشتن،اشتباه کردن یا بد نوشتن نترسید و فقط شروع کنید احتمالا اولین نوشته شما اصلا خوب نباشه شاید حتی دومین هم نباشه اما مهم اینه که شروع کنید و با کلمات دوست باشید تا به مرور زمان بتونید نوشته های بهتری بنویسد.
-وقتهایی که شعر/داستان نمینویسی، معمولاً مشغول چه کاری میشوی؟
خواندن نوشته های بقیه.
-یکی از خاطرات جالبت را از دنیای نوشتن برای ما تعریف میکنی؟
هفت سالم و توی کانون یک کلاس نویسندگی برگزار می شد که خیلی دلم می خواست شرکت کنم اما خیلی کوچکتر از بقیه کسایی بودم که توی کلاس شرکت می کردن و املا خیلی از کلمات رو نمیدونستم و به تبع نوشته و داستان های خوبی هم نداشتم تا اینکه یکی از کسایی که تو کلاس بود به بقیه پیشنهاد داد یه امتحان املا ازم بگیرن و اگه خوب بود منم برم سرکلاسشون بقیه هم قبول کردند؛ بعد همون شخص کنارم ایستاد و املا تک تک کلماتی که ازم می خواستن بنویسم رو بهم تقلب رسوند تا منم بتونم تو کلاس شرکت کنم؛ منم خوشحال از اینکه امتحان املا رو پاس شدم توی کلاس شرکت کردم.