به گزارش اداره کل روابط عمومی و امور بینالملل کانون، به بهانه آغاز سی و پنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، این بار به سراغ عباسعلی سپاهییونسی، شاعر کودک و نوجوان رفتیم و با او درباره وضعیت ادبیات کودک و نوجوان و همچنین چگونگی رسیدن به سوژههایش سخن گفتیم. او که کتابهایی چون صبح و سیب، دوچرخه فکر میکند به ما دوتا، نه نخ شدم نه خرس، راه رفتن زیر باران، یاد لبخندهایتان هستم، خسته نباشی خدا جان، شب که میشه کلاغا، آنی مانی و ... را در کارنامه خود دارد.
وضعیت حوزه ادبیات و کتاب کودک در یک سال گذشته را چهطور ارزیابی میکنید؟ (ضعفها و قوتها)
- برای اینکه وضعیت ادبیات کودک و نوجوان در سال گذشته را بررسی کنیم نیاز به این داریم که تمام اتفاقهای این حوزه را رصد کرده باشیم. مثلا بخش عمدهای از کتابها را خوانده باشیم. با این حال میتوانم بگویم ادبیات کودک و نوجوان ما در سالی که گذشت با اتفاق خاصی که آن اتفاق بتواند بر آینده و حال اینگونه ادبی تاثیر جدی داشته باشد، مواجه نبوده است. مثل هر سال تعدادی کتاب به زبانهای دیگر ترجمه شده است که البته تعداد آنها فراوان نیست. قاعدتا باید این را یک اتفاق خوب بدانیم اما در همین مورد هم میتوان بحث کرد که آیا این آثار بهترینهای ادبیات کودک و نوجوان بودهاند که برای ترجمه انتخاب شدهاند؟ و یا میتوانیم این پرسش را مطرح کنیم که این آثار در آن سوی مرزها چه قدر خوانده شدهاند؟ جسته و گریخته جشنوارههایی برگزار شده است که میتوان در بین آنها به جشنواره کتاب سلام بعد از چند سال تعطیلی آن اشاره کرد، برگزاری این جشنواره اتفاق فرخندهای بود و در کنار آن برگزاری دوره شعر و قصه قاصدک ولی این جا هم یک اما وجود دارد و آن این است که همه این اتفاقها زمانی میتواند تاثیرگذار باشد که استمرار در آن دیده شود چون در این سالها کم نداشتیم جشنوارههای خوب و اتفاقهایی که میتوانستند منبع و منشا تغییرها باشند، اما چون استمرار نداشتهاند نتیجه لازم را دریافت نکردهایم.
وضعیت نشر کتاب کودک در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان از نظر شما چگونه است؟
- برای خود من که ۲ مجموعه شعر نوجوان در کانون چاپ رساندهام کانون هنوز یکی از ستونهای نشر در ایران است، هر چند اگر بدون تعارف خواسته باشیم حرف بزنیم از سالهای اوج خود فاصله گرفته است. کانون همچنان میتواند از این جهت تاثیرگذار باشد که با بخش عمدهای از مخاطبان کودک و نوجوان در دور افتادهترین نقاط کشورمان در ارتباط است یعنی برای بنده به عنوان شاعر، چاپ کتاب در کانون از این جهت اولویت دارد که مطمئن هستم کتابم به دست تعداد قابل ملاحظهای از مخاطبان کودکان و نوجوان میرسد. بعد از خوانده شدن کتابها توسط مخاطبان در کانون، برنامه دیدار صاحبان آثار با آنها از نقاط مثبت چاپ کتاب در کانون است که در کار دیگر ناشران وجود ندارد و یا اگر هست به این فراوانی نیست؛ اما از طرفی اگر خواسته باشند چاپ کتابهای خودم را مثال بزنم کتاب اول بنده با اینکه در بازار نیست اما به چاپ دوم نرسیده است و این برای کانون میتواند ضعف باشد، چون مثل کتابهای بنده کتابهای فراوانی هستند که باید تجدید چاپ شوند، اما این اتفاق برای آنها نیفتاده است.
خود شما هنگام نگارش یک اثر چطور سوژهیابی میکنید و به ایده مورد نظر برای نوشتن میرسید؟
- اطراف ما پر از سوژههای ریز و درشتیست که اگر ذهن و نگاهمان را فعال کنیم میتوانیم به راحتی به آنها برسیم. نگاه متفاوت به پدیدههای معمول جهان که دیگران از کنار آنها به راحتی میگذرند میتواند تبدیل به شعر و یا داستان برای شاعر و نویسنده شود. من سوژههای شعرهایم را از همین زندگی روزمره، همین اتفاقهایی که هر روز شاید دیگران از کنار آنها بیتفاوت میگذرند میگیرم. به طور مثال در یک روز پاییزی از پارک کوچکی رد میشدم که چشمم افتاد به نیمکتی خالی در لحظه از ذهنم گذشت که:
یک نیمکت خالی خالی
یک فرصت خوب نشستن
یک عالمه حرف نگفته
پاییز باشد با تو و من
به این شکل یکی از شعرهای نوجوانم متولد شد. برای تولد هیچ کدام از شعرهای من اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده است، فقط کمی دقیقتر اطرافم را دیدم و بیتامل از کنار لحظات جاری زندگی نگذشتم.
ایا تابحال شده بازخوردهای جالبی از خوانندگان آثارتان دریافت کرده باشید؟
- بله این تجربه را بارها داشتهام بهویژهً در برنامههایی که کانون و در قالب برنامه دو پنجره برگزار کرده است که دیدار شاعران و نویسندگان با مخاطبان آثار خود هستند. غیر از این به طور مثال وقتی اولین کتاب نوجوانم با عنوان «صبح و سیب» از نشر قو به چاپ رسید، بعد از مدتی نامهای از آذربایجان دریافت کردم که آن را نوجوانی نوشته بود و در آن نامه ابراز لطف فراوانی کرده بود و این ابراز لطف آن هم از طرف خواننده نوجوان برایم خیلی ارزشمند بود وهست. در کل به واسطه فعالیتم در فضای مجازی از این دست آشناییها و برخوردها کم ندیدام و از این بابت خدا را شاکرم.
پیشنهاد شما برای گسترش فرهنگ مطالعه و ترغیب و علاقهمندکردن کودکان و نوجوانان به مطالعه چیست؟
- برای اینکه بتوانیم کودکان و نوجوانان علاقهمند به کتاب داشته باشیم، باید این اتفاق بیش از هر جایی در خانواده رخ بدهد. به نظرم برای کتابخوان کردن بچهها باید پدر و مادر اولین الگوی آنها باشند. وقتی فرزند یک خانواده از کودکی ببیند که پدر و مادرش با کتاب انس دارند، کتاب در دست دارند و کتاب میخوانند، خودآگاه از آنها الگو میگیرد این تفسیر همان جملهای است که کودکان ما آن چیزی که میخواهیم نمیشوند آن چیزی که هستیم میشوند، البته همیشه و در هر چیزی استثنا هم وجود دارد؛ یعنی میتواند کودکی در خانواده رشد کند که پدر و مادر اهل کتاب نیستند و حتی با سواد هم نیستند، اما کودک به واسطه قرار گرفتن در یک محیط مناسب خارج از خانه، مثل مدرسه به کتاب علاقهمند شود. تاثیر یک معلم اهل کتاب، گاهی بیشتر از یک پدر و مادر میتواند باشد تا دانشآموزش را به کتاب علاقهمند کند. گفتن از کتابهای خوب در رسانههای مختلف میتواند راهکار دیگری برای کتاب خواندن بچهها باشد. برگزاری اتفاقاتی همچون جام باشگاهای کتابخوانی و مسابقات کتابخوانی به شکلهای دیگر راه دیگریست برای رسیدن کودکان و نوجوانان به کتاب. یکی از مواردی که از آن غفلت کردهایم ارتباط دادن دانشآموزان در مدرسه با شاعران، نویسندگان، تصویرگران و مترجمان است. در این سالها گاهی به مدارس دعوت شدهام اما این دعوت شدن به واسطه یک معلم اهل کتاب و علاقهمند به مطالعه بوده است نه اینکه سیستم آموزش و پرورش پشت این اتفاقهای خوب باشد.
نظر شما در رابطه با کتاب الکترونیکی و صوتی و تاثیر آن در افزایش میزان مطالعه کودکان و نوجوانان چیست؟
- برای من همچنان کتاب در شکل کاغذی آن جذابیت بیشتری دارد، چون لمس کاغذ کتاب برای من بخشی از ماجرای دلچسب کتاب خواندن است. چیزی که آن را در کتابهای الکترونیک نیافتهام. اما این هم گونهای از کتاب در دنیای مدرن است و طرفداران خودش را دارد که شاعر فرموده است
متاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی این گروهی آن پسندند
برای شخص خودم لذتی که از کتاب کاغذی بردم در کتابهای الکترونیک وجود نداشته است، اما خیلیها هم هستند که این نوع از مطالعه را دوست دارند و مهم این است که کتاب بخوانیم چه در شکل کاغذی آن و چه در شکل الکترونیک.
آینده کتاب کودک در ایران را چگونه میبینید و پیشنهاد شما برای بالابردن کیفیت آثار منتشر شده چیست؟
- خوشبختانه در سالهای اخیر ناشرانی وارد عرصه چاپ کتاب شدند که کتابهای شیک و آبرومندی را به دست مخاطبان خود میرسانند، هرچند همچنان در عرصه چاپ غلبه با کتابهای ترجمه است و این هم البته دلایل خود را دارد. نویسندگان خارجی در نوشتن آثار خودشان دست بازتری دارند چیزهایی که برای فرهنگ ما شاید پذیرفتنی نباشد در آثار آنها دیده میشود که مورد پسند نوجوانان و کودکان قرار میگیرد. همچنان در کشور ما کتابها در 3 شکل ضعیف متوسط و قوی به چاپ میرسند؛ به نظرم این پروسه همچنان ادامه خواهد داشت چون هر سه نوع کتاب مشتری خودش را دارد. از کتابهای بیکیفیتی که قیمت پایینی دارند و به علت شناخت نداشتن خریدار از کتاب خوب خرید میشوند تا کتابهایی که برای چاپ آنها هزینه شده است، قیمتشان بالا رفته است و از سویی مشتری خودشان را نیز دارند. هرچند در این میان نباید از خاطر برد که مشکلات اقتصادی این سالها بر سرانه مطالعه تاثیر گذاشته است. وقتی کتاب گران باشد کمتر خریده میشود و این یعنی تهدید اقتصاد چاپ و نشر. به نظر میرسد دولت برای برطرف کردن این مشکل برنامهای ندارد و باید منتظر گذشت زمان بود و اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد.
در یک سال گذشته اثر جدیدی ارائه کردهاید که به چاپ رسیده باشد؟
- آخرین کتاب بنده که در کانون به چاپ رسید مجموعه «دوچرخه فکر میکند به ما دوتا» بود و بعد از آن کتابی در این انتشارات ندارم. البته امیدوارم کتاب «نه نخ شدم نه خرس» که مجموعه شعر نوجوان بنده در کانون است تجدید چاپ شده و به دست مخاطبانش برسد. آثارچاپ نشده بنده شامل یک مجموعه شعر کودک و2مجموعه شعر نوجوان است که یکی از 2مجموعه نوجوان طنز است که در ادبیات نوجوان ما و در بخش شعر کمتر به آن پرداخته شده است. با این حال پروسه چاپ کتاب آنقدر زمانبر است که آدم رغبت سپردن آثار جدیدش به ناشر را ندارد.