حمیدرضا حسینعلی که پیش از این در بسیاری از نمایشهای کودک ایفای نقش کرده و خوش درخشیده اینبار نیز در مقام نویسنده و کارگردان موضوعی بکر و جذاب را برای ارتباط با مخاطبان خود انتخاب کرده و آن، حفاظت از زمین، محیط زیست، صرفهجویی در انرژی (بهویژه آب) و همزیستی مسالمتآمیز با حیوانات است. در طول ۴۰ دقیقه نمایش، کارگردان تلاش کرده است تا موضوعهای مهمی را - که همواره در تمام دوران زندگی بشریت مطرح بوده - را با خلق لحظاتی پربار و تاثیرگذار بهتصویر بکشد.
بهوضوح قابل درک است که شیوهی زیست بچهها به تجربههای کودکی، نگاهشان به دنیای اطراف و اتفاقهای روزمره در سنین خردسالی بسنده میشود و حال، کارگردان به گفته خودش ترجیح میدهد با هدف جهتدهی به ذهن کودک، نوع جهانبینی و نگرش او را در آینده در راستای مسئولیتپذیری و نگهداری از مادرمان زمین، بهبود ببخشد.
او در این زمینه کاملا موفق عمل میکند و با خلق تصاویری تاثیرگذار و ماندگار به عمق ضمیر ناخوداگاه کودک نفوذ میکند به این امید که همین کودک در بزرگسالی با توجه و تفکر بیشتری با دنیای اطرافش در تعامل باشد.
کارگردان میکوشد با نشاندادن چند صحنه از واقعیتهای تلخ روزمره - که البته با چاشنی طنز و بازیهای کمدی کودکانهپسند تلفیق شده بود – دغدغههای ارزشمندی را مطرح کند و تفاوت دنیای صد رنگ با دنیایی سیاه و بدون رنگ را به کودک نشان دهد تا او بتواند در آینده برای بهدستآوردن دنیایی زیباتر تلاش کند.
نمایش دنیای صد رنگ با خلق لحظههای بهیاد ماندنی و زیبا گویی دانهای در ذهن کودک میکارد، به امید رویش آگاهی و احساس مسئولیت در قبال آینده کره زمین.
مفاهیمی همچون دوستی، دوری از جنگ و ستایش صلح، مراقبت از طبیعت و حیوانات، صرفهجویی در مصرف انرژی و آب و در نهایت مهرورزی به مادرمان زمین، مرز زمان و مکان ندارد و این یکی از امتیازهای این نمایش است که آن را به یک تئاتر بینالمللی تبدیل کرده است.
و اما میرسیم به یکی از ویژگیهای منحصر بهفرد این نمایش و آن حضور پر رنگ بهناز مهدیخواه بهعنوان طراح عروسک، طراح لباس و دکورعروسکی و بازیگر است. این اجراگر باسابقه تئاترعروسکی که اخیرا با نمایش دنیای خیالانگیز من سبک و گونه جدیدی از تئاتر عروسکی خلاق را ارائه داده و با موفقیتهای چشمگیری در سطح بینالمللی مطرح شده بار دیگر با طراحی عروسکهای خلاقش مخاطب را شگفتزده میکند. او تلاش میکند ذهن و تخیل مخاطب کودک را در صحنه با تصویرسازی فانتزی و خلاق و نامتعارف به چالش بکشد بهگونهای که نتوان از آن، لحظهای غافل شد. بهناز مهدیخواه همیشه در کارهایش با ایدهای خلاقانه و نگاهی نو شکل جدیدی از طراحی و ساخت عروسک را به مخاطبش ارائه میدهد و این باعث میشود مخاطب کودک بهقدری جذب این عروسکها شود که بعد از بیرون آمدن از سالن نمایش به این فکر کند که زودتر به خانه برود و از هر چیزی که دم دستش است عروسک بسازد و با ذوق و هیجان آن را اجرا کند.
مهدیخواه در این نمایش با تلفیق طراحی عروسک، صحنه و لباس، فرم جدیدی از فضاسازی عروسکی را ارایه میدهد. او وقتی با تنپوشی از لولههای آب و فاضلاب وارد صحنه میشود و دو عروسک موشی را - که در لولههای فاضلاب جاسازی شده است – عروسکگردانی میکند به معنای واقعی کلمه یک فضای کاملا فانتزی را خلق و لذت بصری تماشاگر را دو چندان میکند، یا وقتی با تنپوش در جنگل ظاهر میشود و به نوبت عروسکهای کلاغ، زرافه و فیل را در یک قاب زنده میکند گویی با تصاویر جذاب انیمیشینی مواجه هستیم و تصویرسازی سوم زمانیست که فضای جنگل را با درختان متعدد در قالب لباسش میبینیم و دو عروسکی که در این فضا شخصیتپردازی شده و ایفای نقش میکنند، دامن میچرخد و فضای جنگل تبدیل به کارخانه میشود، تعویض دکور کاملا ماهرانه و به سادهترین شکل اجرا شده و چشمنواز است.
یکی از متفاوتترین و خلاقانهترین عروسکهای این نمایش هم عروسک سگ در صحنه جنگ است. در طراحی این شخصیت تنها به کله سگی که زبانش از دهان بیرون افتاده و مدام در حال لیسزدن است بسنده شده. بازیهای فانتزی و شیرینِ شخصیت سگ با سرباز لب مرز(حمیدرضا حسینعلی) به قدر جذاب طراحی شده که تلخی و زهرفضای جنگ را خنثی میکند و این یک کارگردانی هوشمندانه تلقی میشود.
بهناز مهدیخواه همچنین بهعنوان بازیگر در این نمایش، بسیار قدرتمند، پر انرژی و مثل همیشه تاثیرگذار ظاهر میشود، بهقول خودش «او بازیگر نقشهای سخت است» توانمندی مضاعف برای بازی در چند نقش و عروسکگردانی همزمان چند عروسک از ویژگیهای منحصر بهفرد اوست. بازیهای خوش ریتم، متنوع و حرفهای هر دو اجراگر در این نمایش قابل ستایش است.
موسیقی این نمایش نیز در راستای فضاسازی و انتقال مفاهیم مورد نظر کارگردان موفق عمل کرده است، آرش سلگی در حیطهی ساخت موسیقی برای کودک و نوجوان سابقهای درخشان و دیرینه دارد، او در این نمایش نیز با حفظ تنوع در ریتم و فضای موسیقایی به خوبی با مضمون نمایش یکی شده و با اپیزودهای نمایش همگام میشود.
طراحی صحنه با طراحی دکور عروسکی همخوانی دارد، اما ای کاش از فضای آکواریوم که از اول تا آخر در صحنه حضور دارد استفاده کاربردی بیشتری میشد. انتظار میرفت آب آکواریوم در صحنههایی که اسراف میشد کم شود و وقتی در آخر باران میآید دوباره پر آب شود.
طراحی نور در جاهایی به کمک فضاسازی صحنه میآمد و تغییر نورهای اصلی به آبی و قرمز در خدمت کار بود. استفاده از نور چشمکزن در قسمت جنگ نیز هیجان مضاعفی را به تماشاگر انتقال میداد.
در آخر، موفقیتهای گروه اجرایی نمایش دنیای صد رنگ در جشنوارههای داخلی مانند جشنواره عروسکی یونیما مبارک و جشنواره تئاتر کودک و نوجوان مانند: نمایشنامه برگزیده، بازیگری برگزیده زن و... نشان میدهد قدمهای بعدی این گروه موفق اجراهای مستمر دیگریست در هر جایی که مخاطب کودک انتظار آن را میکشد.
امید که گروه اجرایی پر تلاش و پرتوان نمایش دنیای صد رنگ برای کودکان سرزمینمان ایران بمانند و بمانند...
یادداشت از فریبا زرقلمی