به گزارش روابط عمومی ادارهکل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان گلستان، در آستانه برگزاری دومین اردوی باشگاه رویش استعدادهای برتر ادبی نوجوان (قاف) با عضو ادبی کانون پرورش فکری استان کرمانشاه گفت و گویی ترتیب دادیم.
خودتان را معرفی کنید و پیشینهای از خود و فعالیتهایی که داشتید بفرمایید:
من سوگند هستم سوگند میرزایی...از دیار فرهاد و شیرین، سرزمین شیر زنان غیور و مردان مقاوم و سرزمین هشت سال دفاع مقدس...چهار سالیست که در حوزه ادبیات سعی کردهام این علم را تخصصی یاد بگیرم اما چه کنم که ادبیات بس بینهایت است و غایتی نامشخص دارد...نتیجه تلاشهای چندین سالهام منجر شد تا در مسابقات استانی و کشوری از جمله فردوسی، کنگره دفاع مقدس و... حائز رتبه شوم.
کانون را از دیدگاه خود شرح دهید:
این خانه، خانهی ماست کانون مهربانی آواز مرغک آن فریاد شادمانی شعر خدا در اینجا آواز کودکان است ایمان نوجوانان سر فصل داستان است کانون پرورش در جمهوری اسلامی این خانهی امید است بر خانمان سلامی...
قاف از کجا آغاز شد و چطور شکل گرفت و نحوه حضور شما در قاف چگونه بود؟
وقتی که در روزگار قسمت قدم میزدم کارشناس مسئول کرمانشاه همان خانم خوشرو و طبع خوشی که همراه ما شد تا هرچه زودتر به قله نزدیک شویم آثارمان را پس از ارزیابی به قاف معرفی کرد و در نهایت ما عضو کوچیکی از خانواده قاف شدیم.
از قاف بگویید:
قطار کانون برای رویش و پرورش استعدادهای ادبی کشور در زمینه شعر و داستان شروع به حرکت کرده است و حالا این قطار هر روز مسافر یک شهر است تا بهترینها را برای ادبیات کودک و نوجوان کشورش رقم بزند. گلستان و انزلی فرصتی شد همگی سوار بر این قطار به سمت قلههای ادبیات و فرهنگ حرکت کنیم.
فواید و مزایای قاف و چه حاصلی خواهد داشت؟
استمرار در توجه به ادبیات، یادگیری جهانبینی درست،توجه و دقت بیشتر به محیط پیرامون و...
روند اجرای طرح به چه شکل بوده است؟
ارسال ۴ اثر شامل آثار کلاسیک و سپید به استان، برگزیدهشدن در روند استانی، اعلام برگزیدگان به ستاد کشوری و...
اگر نکته و توضیحی دارید بگویید:
از عوامل قاف خواستارم به ما در این دورهها سخت بگیرند و کتابهای زیادی را برای مطالعه به ما معرفی کنند، دنیا سرشار از رسانههای خارجی است، سرت که گرم باشد با کتاب هرگز دچار خودباختگی فرهنگی نمیشویم.
چه خاطرهای از قاف دارید؟
صبح شده بود و هنوز خورشید صورت سرخش را به ما نشان نداده بود ساعتهایمان را که به وقت طلوع آفتاب کوک کرده بودیم، تن خسته خودمان را از رختو خوابهایمان رها کردیم و به آغوش لباسهایمان رفتیم با چشمهای خوابآلود خودمان را به در اتاق آقای حاذق رسانیدم و دیدیم هیچ خبری نیست! با چند تیم هم گروهی دیگر قاف ترانه کانون را پخش کردیم یک صدا خواندیم و دست زدیم تا همه از آغوش تخت خواب دل بکنند و برای دیدن طلوع آفتاب دریا آماده بشوند...میشود گفت این خاطره از بهترین خاطرات بچههای کرمانشاه بود...
و اما حرف پایانی:حرفی نیست جز اینکه از خدای مهربانمان بابت تمامی نور وجودش در زندگیمان تشکر کنم و بگویم نور هستی، ممنونم که هوای ما و اهالی قاف را داری،به امید روز های خوب ادبیات ....به امید موفقیتهای روزافزون.
مصاحبه از : فاطمه ساولزاده، مسوول روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمانشاه