محمدرضا دلیر
این فیلم که برگرفته از رمانی به همین نام نوشته علیاصغر عزتیپاک است که در سال ۱۴۰۲ تولید شده و در چهلودومین دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر به نمایش درآمد. این اثر که محصول مشترک کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و باشگاه فیلم سوره است، نگاه تازهای به موضوعهای جنگ و تاثیرات آن بر نوجوانان دارد.
«باغ کیانوش» باتوجه به فضای تاریخی و جنگیاش، بستری مناسب برای گفتگو میان والدین و نوجوانان درباره زندگی در دوران جنگ فراهم میکند. داستان فیلم به موضوعهایی چون فقدان، شجاعت و پذیرش غم و از دست دادن می پردازد.
«باغ کیانوش» داستان نوجوانان روستایی است که در دل جنگ و زندگی روزمره خود را می گذرانند اما با فرود دو خلبان بعثی در روستا، همه چیز بهم میریزد بهخصوص که هیچکس حرف بچهها را باور نمیکند! این سینمایی سرشار از لحظات طنز است اما میزان خشونت و ترس اثر سبب میشود تا تماشای آن برای نوجوانان زیر ۱۲ سال ممنوع و برای بالای ۱۳ سال به انتخابی حساس تبدیل شود!
اساسیترین عنصر این فیلم (خیال) است که میتوان آن را اساسیترین رکن هر اثر هنری در نظر گرفت. این فیلم به معنای واقعی کلمه (سینما) و متوجه اصلیترین وظیفهاش یعنی سرگرم کردن مخاطب است. ایده مرکزی فیلم بسیار دوست داشتنی، شریف و ملی است. بچههای یک روستا در زمان جنگ تحمیلی بهدنبال شنیدههایشان از مردی به نام کیانوش، از او شخصیتی مرموز ساختهاند که باغ میوهاش به مثابه همان قلعههای سیاه روی قلههای نوک تیز در فیلمهای ترسناک و فانتزی است.
آنها خرده قصههایی مرموز و ترسناک از کیانوش دارند و باغ او را باغ پر رمز و رازی میدانند که حتی (موز) دارد! آنها به طمع خوردن موز وارد باغ کیانوش میشوند و همان جا است که رویا پردازیها و باغ پر رمز و رازشان دود میشود و به هوا میرود! شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد که هنگام تماشای یک سکانس تعقیب و گریز، بهدلیل عدم موفقیت فیلمساز در خلق (جغرافیای سینمایی) بهدنبال آن عدم فهم و حس جغرافیا توسط شما، امکان مشارکت در آن سکانس برایتان فراهم نشده باشد.
این که اساسا چرا شخصیت فرار کننده، یک مسیر خاصی را برای فرار انتخاب میکند و راههای دیگر را رها میکند؟ برگردیم به فیلم باغ کیانوش و اینکه چگونه رضا کشاورزحداد توانسته با خلق جغرافیای سینمایی، این جنبه را به یکی از نقاط قوت اثر خود تبدیل کند. در همان ابتدای فیلم و بدون اتلاف وقت، حادثه محرک رقم میخورد و بچهها راغب میشوند در یک رقابت که با احوالات آنها تناسب دارد، قدم در باغ کیانوش بگذارند.
در این جا بارقههای خلق جغرافیای سینمایی را میتوان دید و هر گروه از بچهها در برنامهریزیشان برای ورود به باغ و خروج موفق از آن، نسبت خود را با جغرافیای باغ معین میکنند و بر این اساس تصمیم میگیرند چگونه وارد باغ شوند. پرداخت متناسب فیلمنامه به هر کدام از این شخصیتهای نوجوان تشخص میدهد و در نتیجه به نظر نمیرسد که هیچکدام اضافی باشند! همین کافی است تا جمع آنها به یک کاراکتر منسجم، دوست داشتنی و فعال تبدیل شود.
فیلمساز گرچه وقت مخاطب را تلف نمیکند و دائما در حال پیش بردن داستان است، اما پرداخت ناکافی به زمینههایی همچون چرایی شگفتانگیزی موز برای شخصیتها و زمینههای رقابت میان آنها و نسبت بچهها با دیگر افراد روستا و حتی خانوادههایشان که عنصر مغفول مانده فیلمنامه است و عدم خلق کاملتر فضای روستایی در دهه شصت، به ایجاد فاصله میان اثر و مخاطب اصلی خود، تاحدودی دامن میزند.
بنظر میرسد فیلمساز میتوانست از جغرافیای فیلم، کار بیشتری بکشد و فیلم را بومیتر کند! باتوجه به اینکه اکثر فیلمهای دفاع مقدس در جنوب اتفاق میافتند، فرصت خوبی بود تا فیلم از تمایز منطقه جغرافیاییاش بهره ببرد و راهی تازه را پیش روی علاقمندان سینمای جنگ باز کند. علاوه بر این ورود خلبان دوم به داستان فیلم، نقطه اوج را دچار دوگانگی کرده در حالیکه فیلمساز میتوانست فیلم را با بسته شدن پرونده خلبان اول، به اتمام برساند، با این وجود، «باغ کیانوش» نشانه خوبی از پیوند ادبیات و سینما در ایران است و گامی مهم در تولید محتوا برای گروه سنی نوجوان به شمار میآید.
منتشر شده در گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری ایسکانیوز