به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی، فرهاد فلاح معاون فرهنگی کانون کشور در گفتگو با سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب(ایبنا) عنوان کرد: ما نهتنها با الحاق یا ادغام مخالفیم، بلکه معتقدیم باید تمام تلاش خود را بکنیم تا استقلال کانون حفظ و تقویت شود. همه نویسندگان و پژوهشگران حوزه کودک و نوجوان، تصویرگران و حتی موافقان و مخالفان کانون، بر این نکته اجماع دارند که کانون باید هویتش را حفظ کند.
معاون فرهنگی کانون در گفتگویی پیرامون مسائل مهم روز کانون همچون، طرح تقویت نظام آموزش و پرورش، تضعیف یا تقویت کتابخانههای کانون در سراسر کشور، عملکرد کانون در حوزههای کتاب و سینما، سرنوشت مربیان قدیم و جدید کانون، انتقادات فعالان حوزه کودک و نوجوان به مدیریت کانون و… گفتگویی با خبرگزاری کتاب(ایبنا) انجام داد که بخش اول آن را در ادامه میتوانید بخوانید:
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پس از گذراندن بحث ادغام کتابخانههایش با کتابخانههای عمومی کشور، اکنون درگیر ماجرای دیگری شده است. شنیدهها حاکی از این است که قرار است کانون در طرح تقویت نظام آموزش و پرورش کاملاً با مدارس و آموزش و پرورش ادغام شود. لطفاً ابتدا درباره این طرح توضیحی دهید تا بتوانیم راحتتر وارد حاشیههای ایجادشده پیرامون کانون شویم.
البته این را قبول ندارم که کانون درگیر ماجرای جدیدی شده است. ساختارهای کانون بسیار خوب دیده شده و مأموریتهایش کاملاً شفاف است و هر روز در همان مسیر فعالیت دارد. بخشی از این هیاهو مربوط به رسانههاست که باید دید چه کسانی پشت این مسئله هستند و چه نفعی میبرند. در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، بحث ارتقای وضعیت آموزش و پرورش، جایگاه مدرسه و استفاده از ظرفیتهای مردمی بهخوبی دیده شده است. البته طبق اطلاعاتی که من دارم هر گونه تغییری در ساختار آموزش و پرورش و تصمیمهای کلان در این زمینه، برعهده شورای عالی آموزش و پرورش است نه نهاد دیگری. چون بحث تعلیم و تربیت یک موضوع تخصصی است و با یک طرح و لایحه کار درست نمیشود؛ اما ما هم شنیدیم که مرکز پژوهشهای مجلس طرحی با عنوان «تقویت نظام آموزش و پرورش» آماده کرده است.
البته همینجا جای سؤال دارد که چقدر این طرح عقبه پژوهشی و کارشناسی دارد و اگر واقعاً از این عقبه علمی برخوردار است، چرا فعالان حوزه تعلیم و تربیت با آن موافق نیستند؟ ماده هفت این طرح به این اشاره میکند که در مراکز استانها، تمامی بخشهای مختلف آموزش و پرورش مانند دانشگاه فرهنگیان، نوسازی مدارس و کانون پرورش فکری تجمیع شوند و سازمان آموزش و پرورش در هر استان تأسیس شود.
بنابراین براساس این طرحی که مطرح شده، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سطح کلان آن، الحاقی به آموزش و پرورش ندارد و تنها در سطح استانها این تغییر را طراحی کردهاند. بهطور کلی، طرح آنها این است که اداره کل کانون پرورش فکری در هر استان جزئی از سازمان آموزش و پرورش همان استان شود. این موضوع بهوضوح بیانگر آن است که مسئله، الحاق کانون به آموزش و پرورش نیست؛ بلکه الحاق اداره کل کانون پرورش فکری استانها به سازمان آموزش و پرورش در استانهاست. این یک بخش که تا همینجا هم ما روی آن اشکالات زیادی داریم.
حالا این موضوع مطرح میشود که آیا این الحاق است یا ادغام؟ این موضوع ممکن است دو عبارت باشد با یک هدف یا دو عبارت باشد با دو هدف مختلف؛ اما مشخص نیست کسی که این طرح را تنظیم کرده، در پشت پرده به این موضوع چه نگاهی دارد و با توجه به این مسئله، چه اتفاق جدید یا چه تحول ویژهای در نتیجه کار نهادها و سازمانها ایجاد میشود. اگر بگوییم الحاق به معنای حفظ کامل هویت خود است اما رئیس سازمان آموزش و پرورش نیز باید ناظر، پاسخگو و کنترلکننده باشد، این موضوع، خود جای تأمل دارد. آنچه ما از محتوای این طرح مشاهده میکنیم، به نظر میرسد در نتیجه آن، ادغام شکل خواهد گرفت. اگرچه از واژه «الحاق» استفاده شده است؛ اما آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد، ادغام خواهد بود؛ یعنی یک رئیس سازمان با بخشهایی که زیر نظر اوست، فعالیت خواهد کرد.
یکی از دلایل این موضوع که از اینطرف و آنطرف میشنویم، این است که نتیجه این طرح، کاهش فشار مالی بر وزارت آموزش و پرورش است. کارها و وظایف آموزش و پرورش به استانها واگذار خواهد شد، منابع مالی هم به استانها منتقل میشود تا اختیارات بیشتری داشته باشند. این آنچیزی است که مدعی هستند. فردی که رئیس سازمان میشود، خود تصمیمگیرنده و مجری خواهد بود و به فعالیت خواهد پرداخت. بهعنوان مثال، میتوانم بگویم که در حال حاضر، وزارت آموزش و پرورش بهصورت مستقل، به تمامی معلمان حقوق پرداخت میکند. اگر به هر دلیلی حقوق معلمان پرداخت نشود، آنها وزارت آموزش و پرورش را مسئول می دانند و از وزارتخانه مطالبه میکنند؛ چرا سنوات ما پرداخت نمیشود و چرا رتبهبندی ما به این شکل انجام شده است.
در این طرح طبق آنچه ادعاشده، تمامی پرداختها به استانها منتقل میشود و دیگر کسی در این زمینه ارتباطی با وزارت آموزش و پرورش نخواهد داشت. به عبارت دیگر، وقتی دولت تصمیم به پرداخت بودجه میگیرد، حقوق را به استانها پرداخت میکند و استانها خود، وظیفه پرداخت حقوق را بر عهده خواهند داشت. بنابراین، پول بهصورت مستقیم از خزانه یا هر نهاد دیگری به استان واریز میشود و استان مسئولیت پرداخت حقوق نیروهای زیرمجموعه خود را بر عهده خواهد داشت.
حال اگر این طرح تصویب شود، بخشهای دیگری مانند نوسازی مدارس، دانشگاه فرهنگیان و خود اداره آموزش و پرورش نیز که دارای بودجه دولتی هستند، تحتتأثیر قرار میگیرند. این بخشها بهدلیل اینکه نیروی کارمند رسمی آموزش و پرورش هستند، دارای ردیف شغلی مشخصی در سازمان استخدامی بوده و حقوق مشخصی دریافت میکنند که دولت برای آنها در نظر گرفته است. لذا دولت، پول را به استان واریز میکند و استان نیز مسئول پرداخت آن خواهد بود؛ اما آیا کانون پرورش فکری دارای ردیف بودجه مشخصی به این شکل است؟ خیر.
کانون پرورش فکری سالانه از دولت کمک مالی دریافت میکند؛ به این معنا که دولت تمامی هزینههای کانون را تأمین نمیکند و فقط اعلام میکند که در سال جاری چه مقدار به کانون کمک خواهد کرد و باقی را خودِ کانون باید تأمین کند. مبلغ آن هم سالیانه در سرفصل های مصوب مجلس مشخص است. در واقع، ساختار کانون شرکتیدولتی است و پولی که دولت به کانون میدهد، از ردیف بودجه حقوق نیست؛ بلکه از ردیف تولید محصولات، مقابله با آسیبهای اجتماعی و موارد شبیه به این تأمین میشود. این مبالغ جمعآوریشده بهعنوان کمک مالی به کانون پرداخت میشود و ما نیز موظف به ارائه گزارش در مورد آن هستیم؛ مثلاً باید فیلمهایی تولید کنیم یا تعداد مشخصی کتاب چاپ کنیم یا تولید اسباببازی داشته باشیم یا جشنواره برگزار کنیم.
- بسیاری از مخالفان و منتقدان میگویند چرا کانون با چنین وضعیتی مواجه است؟
البته بسیاری از چیزهایی که در رسانهها یا بیرون گفته میشود با واقعیتهای میدانی تطبیق ندارد. بیشتر افراد براساس تصورات ذهنی خودشان درباره کانون صحبت میکنند. در این مدت هم ندیدهام که بسیاری از کسانی که درباره کانون انتقاد داشتند یا نکتهای داشتهاند، بیایند از نزدیک و دلسوزانه طرحی بدهند یا راهکاری ارائه کنند یا دغدغهشان را بهصورت شفاف بیان کنند.
صیانت از ساختار و نهاد کانون وظیفه ماست؛ اما باید از آنهایی که دوست دارند کانون را در اوج ببینند پرسید که واقعاً میدانید دولت چه مقدار پول به کانون پرورش فکری پرداخت میکند؟ اکنون حدود هشت هزار نفر در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به فعالیت هستند. مجموع بودجهای که دولت برای فعالیتهای امسالِ کانون مصوب کرده، حدود ۹۰۰ میلیارد تومان است و حتی به یک همت هم نمیرسد. سال گذشته این مبلغ حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ میلیارد تومان بود. شما میتوانید این اعداد را در ردیف بودجههای مجلس بررسی کنید. این ارقام مصوب است. همه میدانند بین مصوب و تخصیص تفاوت است. خب، هر چه میخواهید در کانون رقم بزنید با این مبلغ است.
درباره این طرح که در مرکز پژوهشها بررسی شده ابتدا باید بگویم که دولت پول حقوق به ما پرداخت نمیکند. اگر این طرح الحاقی به مرحله اجرا درآید، دیگر پولی وجود نخواهد داشت که به آنجا منتقل شود؛ یعنی تصور طراحان این طرح با واقعیت میدانی همخوانی ندارد. کانون، یک ساختار شرکتیدولتی است. این نهاد باید خود به فعالیت بپردازد و درآمد کسب کند تا بتواند امورش را اداره کند. کسی که این طرح را تنظیم کرده است، نمیداند پول حقوقی از طرف دولت برای کانون وجود ندارد که منتقل شود. به عبارت دیگر، شما نیروها را ملحق کردهاید؛ اما هیچ منبع مالی برای آن وجود ندارد.
این نکتهای است که باید به آن توجه کنیم. علاوهبر این، فعالیتهای فرهنگی الزاماً سودآور نیست. تکالیف ما در کانون رسیدگی به منابع محروم است و ایجاد عدالت برای دسترسی بچهها به خدمات فرهنگی است. وقتی شما چنین مأموریتی دارید آیا میتوانید به سود برسید؟ شما باید سرمایهگذاری کنید. سرمایهگذاری در حوزه فرهنگ و کودک و نوجوان هزینه نیست واقعاً؛ سرمایه گذاری است اما الزاماً ممکن است سود اقتصادی به همراه نداشته باشد. نکته دوم، جنس کار کانون پرورش فکری است. مأموریتی که کانون پرورش فکری دارد و مأموریتی که آموزش و پرورش بر عهده دارد، دو امر متفاوت است.
- به نظر میرسد تمرکز بیشتر بر این است که اگر کانون با آموزش و پرورش ادغام شود، ماهیت کار این نهاد تغییر خواهد کرد.
وظیفه آموزش و پرورش، ارائه آموزشهای رسمی است؛ درحالیکه وظیفه کانون پرورش فکری، ارائه آموزشهای غیررسمی و اختیاری است. قدرت شنوایی گوش را نمیتوان با قدرت بینایی چشم مقایسه کرد؛ این دو کاملاً مأموریت اختصاصی خود را دارند. بنابراین، هرگونه الحاق و ادغام منجر به تغییر مأموریتهای کانون و اختلال در ساختار آن خواهد شد و کانون را از مسیر اصلی خود خارج میکند.
نکته دیگری در این زمینه مطرح است؛ اینکه تمام کشورهای جهان هماکنون بهعنوان یک نظریه جذاب آموزشی، بهسمت شخصیسازی آموزش حرکت میکنند. شخصیسازی آموزش به چه معناست؟ ما اکنون صنعتیسازی آموزش را تجربه میکنیم؛ به این معنا که کتابی تولید و اعلام میکنیم که همه دانشآموزان کلاس دوم ابتدایی در سراسر کشور باید آن کتاب را مطالعه کنند. این موضوع شامل تمامی دروس از جمله ریاضی، فارسی و… میشود. در واقع، یک مدل واحد برای همه طراحی شده است و ما میگوییم که صنعتیشدن آموزش به معنای پوشیدن یک لباس مشترک برای همه است؛ اما دنیا بهسمت شخصیسازی آموزش پیش میرود و بیان میکند که باید نیازهای هر کودک را بررسی کنیم و متناسب با آن نیازها، ساختار آموزشی و پرورشی رشد او را فراهم آوریم؛ اما این امر دشوار است. آیا میتوانیم برای ۱۷ میلیون دانشآموز، ساختار شخصیسازی آموزش فراهم کنیم؟ بسیار سخت است.
میخواهم بگویم که ما ۶۰ سال است ساختار شخصیسازی آموزش و پرورش و تربیت را در کانون پرورش فکری داریم و این یک سرمایه بسیار بزرگ برای کشور است. این سرمایه نباید تغییر کند یا ماهیت آن دگرگون شود. بزرگترین کشورهای جهان آرزو دارند ساختار تربیتی و آموزشی مشابه کانون پرورش فکری داشته باشند؛ یعنی اگر به این نقطه برسند، به مرحلهای مترقی دست یافتهاند؛ اما ما میگوییم که باید این ساختار را حذف کنیم! این نیز بخشی از بحث شخصیسازی آموزش است که نکته بسیار مهمی به شمار میآید و باید به آن توجه کنیم.
نکته دیگر این است که تجربه الحاقها و ادغامها در کشور نشان میدهد، این تجربه الزاماً تجربه موفقی نبوده است. سازمان راه و شهرسازی با یکدیگر ادغام شدند و اکنون به این جمعبندی رسیدهاند که باید به خانه اول بازگردند. همچنین، نهادهای دیگر مانند جهاد کشاورزی را نیز با یکدیگر ترکیب کرده و سازمان برنامه و بودجه را هم یک بار حذف کردند و دوباره احیا کردند. بنابراین، تاریخچه این الحاقها و ادغامها نشان میدهد که این کارها دقیق نیست و استدلال منطقی برای آن وجود ندارد.
از سوی دیگر که خیلی هم مهم است هیچ پژوهش، آمار و تحقیقی مبنی بر اثبات دلایل این الحاق از سوی طراحان آن ارائه نشده است. صرفاً یک گزاره برای اجرا پیشنهاد دادهاند. ما میگوییم باید عقبه علمی و پژوهشی ادغام یا الحاق از طرف آنها منتشر شود. آنها چه آمار و اعدادی دارند که براساس آن میگویند اگر این الحاق صورت گیرد، اتفاق مثبتی خواهد افتاد؟ اگر مستندات موجهی ندارند، قطعاً باید این قضیه را کنار بگذارند. ما درخواست داریم که دلایل، پژوهشها و مستندات برای این الحاق که ادعا میشود، از طرف مرکز پژوهشهای مجلس ارائه شود.
جامعه باید قانع شود و چون مدعی در این موضوع آنها هستند، باید دلایل خود را ارائه کنند. ما که مدعی نیستیم و آنها هستند که ادعای الحاق میکنند؛ بنابراین باید دلایل خود را ارائه دهند که چه دلیلی برای این ادغام و الحاق دارند. این نکته نیز حائز اهمیت است. از سوی دیگر القای طرح الحاق کانون هم درست نیست. چنین طرحی در هیچ جای کشور و از سوی هیچ نهادی مطرح نشده است. کل طرح همان طرح تقویت نظام آموزش و پرورش است که در حد یک کلمه در ماده هفت به کانون پرورش فکری اشاره شده است. پس ما هیچ طرحی هم در زمینه الحاق کانون جایی ندیدهایم و وجود ندارد.
- پس شما بهعنوان مسئول کانون با این طرح که منتقدان زیادی هم دارد، مخالف هستید؟
ما نهتنها مخالفیم، بلکه معتقدیم باید تمام تلاش خود را بکنیم تا استقلال کانون حفظ و تقویت شود. همه نویسندگان و پژوهشگران حوزه کودک و نوجوان، تصویرگران و حتی موافقان و مخالفان کانون، بر این نکته اجماع دارند که کانون باید هویتش را حفظ کند. بنابراین، قانونگذار، نماینده مجلس و مرکز پژوهشها باید به عقلای این موضوع، اعتماد و اعتنا کنند. ما حتی یک نفر از میان نویسندگان، تصویرگران، فعالان حوزه کودک و نوجوان و امثال آنها سراغ نداریم که مدافع الحاق یا ادغام باشند.
- از میان مسئولان کانون چطور؟ نکتهای که در نامه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان درباره مسئولان فعلی کانون وجود داشته، مبنی بر این بوده که مسئولان و مدیران فعلی در برابر خواستهها و سلیقه دولت مقاومتی ندارند و هر موضوعی باشد، اجرا میکنند.
نه، اصلاً اینطور نیست. این یک القای کذب است. باز هم باید ببینید چه کسانی پشت این حرفها هستند و چه نفعی دارند. زمانی که فرصت کنم میتوانم درباره جریانشناسی منتقدان کانون در دورههای مختلف مدیرعاملهای گذشته برایتان صحبت کنم. برخی از این منتقدان کلاً در همه دورهها منتقد بودهاند. کار سختی هم نیست؛ بخشی از این اطلاعات در اینترنت وجود دارد. از طرف دیگر افراد دلسوزی هم داریم از نویسندگان، تصویرگران و فعالان حوزه کودک و نوجوان که واقعاً دلسوزانه نظر میدهند، میآیند و پیگیری میکنند؛ حتی در برخی مقاطع کمک میکنند.
وقتی که آقای علامتی، مدیرعامل کانون شدند بحث الحاق کانون به نهاد کتابخانهها مطرح شد و او، مقابل این موضوع ایستاد و جلوی این کار را گرفت. نهتنها مسئولان فعلی کانون، بلکه مسئولان گذشته نیز با این موضوع مخالف بودند. پیشنهاد میکنم حتماً سلسله مصاحبههایی با مدیرعاملهای قبلی کانون انجام دهید. اجماعی قطعی وجود دارد بر اینکه کانون بر اساس قابلیتها، شایستگیها، ساختار و تاریخچهای که دارد، نهتنها باید مسیر خود را طی کند، بلکه باید همه به آن کمک کنند تا استقلال و هویت جدیتری پیدا کند.
ممکن است یک گروه با عملکرد کانون موافق باشند و گروهی دیگر منتقد باشند و بگویند در برخی زمینهها ضعیف شده یا در برخی قوی شده است؛ اما هر دو گروه بر حفظ هویت کانون پرورش فکری، استقلال آن و عدم ادغام و الحاق آن توافق دارند. این اجماع قطعی که مسئله بسیار ارزشمندی هم است، باید دولت و مجلس و طراحان این طرح را به تشکیک اندازد که بهسمت چنین تصمیمی نروند و اگر آن طرح را هم میخواهند تصویب کنند، نام کانون پرورش فکری را از آن خارج کنند. به عبارت دیگر، نهادهای دیگر را باهم ادغام کنند و چند سال تجربه کسب کنند. اگر به این ضرورت رسیدند که بخش دیگری نیز به آنها الحاق شود، در آن زمان تصمیمگیری کنند؛ اما نباید یکباره به کاری وارد شوند که بازنده آن، کودکان و نوجوانان کشور خواهند بود.
باید توجه داشته باشیم که بازنده این قضیه نه وزارت آموزش و پرورش است و نه کانون پرورش فکری؛ بلکه بازنده اصلی این طرح، کودکان و نوجوانان هستند. این نکته بسیار مهمی است. هیچ دلیلی نمیبینم و هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهد این اقدام میتواند مؤثر باشد. البته طرح تأسیس سازمان آموزش و پرورش در هر استان، در سالهای گذشته نیز مطرح بوده است؛ اما ما کاری به آن طرح نداریم. ما میگوییم که کانون را از این بحث مستثنا کنند و وارد بحث کانون نشوند.
ما الحاق کانون به آموزش و پرورش را خلاف سیاست چابکسازی دولت میدانیم. همچنین، این اقدام مخالف سیاست خصوصیسازی دولت است. دولت اکنون بهدنبال حکمرانی است، نه تصدیگری. آنچه که در نتیجه این الحاق اتفاق خواهد افتاد، افزایش تصدیگری در آموزش و پرورش خواهد بود و این، خلاف سیاستهای وزارت آموزش و پرورش و سند تحول آموزش و پرورش است.
- در برخی انتقادهای اخیر و حاشیههایی که ایجاد شد، پیشنهاد شده که کانون باید بهطور کلی از زیر نظر آموزش و پرورش خارج شود. شما بهعنوان مسئول کانون، چه نظری در اینباره دارید؟ بهطور کلی، آیا این پیشنهاد، استاندارد و تخصصی است؟
پیشتر، کانون یک دوره زیر نظر وزارت آموزش عالی و سپس زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بوده و در حال حاضر مرتبط به وزارت آموزش و پرورش شده است. دلیل انتقال کانون به وزارت آموزش و پرورش، تسهیل دسترسی کانون به مخاطبان خود، یعنی کودکان و نوجوانان، بود. این تسهیل در دورهای که کانون زیر نظر وزارت ارشاد بوده، محقق نمیشد. ما اکنون از نظر ساختاری زیر نظر آموزش و پرورش هستیم؛ اما استقلال داریم. به عبارت دیگر، کانون سعی میکند بهطور مستقل اما هماهنگ عمل کند. این یک راهبرد مناسب است.
درباره اینکه کانون در چه سطحی مدیریت شود، دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد. این سخن جدیدی نیست. سالهاست که این مباحث و دیدگاههای مختلف مطرح شده و هر کسی که اخیراً در این زمینه صحبت کرده، سخن جدیدی ارائه نداده است. چند دیدگاه وجود دارد: یکی اینکه کانون زیر نظر رئیسجمهور باشد و رئیس کانون، معاون رئیسجمهور در حوزه کودک و نوجوان شود؛ این طرح در گذشته نیز مطرح شده است. برخی نیز پیشنهاد کردهاند که کانون پرورش فکری به یک نهاد عمومی غیردولتی تبدیل و به این شکل اداره شود. از سوی دیگر، بحث الحاق کانون نیز مطرح شده است که واقعاً یکی از مضحکترین و ضعیفترین نگاهها به کانون است و در واقع، تمامی سرمایه را مضمحل میکند. این موضوع مانند این است که عسل را در سرکه بریزید یا سرکه را روی عسل؛ در این حالت هیچیک از این دو قابل استفاده نخواهد بود.
ما اکنون درباره اینکه کانون به چه شکلی اداره شود، هیچ موضعی نداریم. این موضوع باید توسط بزرگان حاکمیتی کشور اتخاذ و درباره آن نتیجهگیری شود؛ اما چند نکته وجود دارد: اولاً باید در کشور زمینه توجه به حوزه کودک و نوجوان افزایش یابد؛ این مطالبه ماست. ارزیابی من بهعنوان معاون فرهنگی کانون پرورش فکری این است که در حوزه قانونگذاری، بودجهگذاری و برنامهریزی کشور، توجه برجستهای به حوزه کودک و نوجوان داشته باشیم. عمده توجه ما به این حوزه، خلاصه میشود به آموزشهای رسمی آموزش و پرورش. بنابراین، در پاسخی که رئیس دفتر رئیسجمهور به نامه انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ارائه داده است مبنی بر اینکه مسائل بررسی و برای آن چارهاندیشی شود، این استراتژی باید دنبال شود که توجه به حوزه کودک و نوجوان در کشور در بالاترین سطح قرار بگیرد. این، مهمترین کار است.
در برخی از کشورها وزارتخانهای برای کودک و نوجوان وجود دارد و در برخی دیگر وزارتخانهای برای زن و خانواده؛ ما برای جنگلداری و حفظ منابع طبیعی سازمانهایی داریم، سازمانی برای حفظ نباتات و سازمانی برای شیلات هم داریم؛ اما برای کودک و نوجوان به معنای عام، هیچ نهاد کلانی وجود ندارد و تنها آموزش و پرورش دارد این بار را به دوش می کشد. وزارت آموزش و پرورش مسئول آموزشهای رسمی کودکان و نوجوانان است و همینطور مسائل پرورشی آنها. غیر از این نهاد، چه نهاد کلانی در کشور برای حمایت از بچهها وجود دارد که ساماندهی اوقات فراغت آنها را انجام دهد و در حوزه یارانهها به فکر آنها باشد و به نیازها و آسیبهای آنان بپردازد؟ اکنون چه کسی در کشور پاسخگوی آسیبهای اجتماعی حوزه کودک و نوجوان است؟ چه کسی مسئول سرگرمی این افراد است؟ مسئول پوشاک کودکان و نوجوانان چه کسی است؟ در حوزه شهرسازی، خدمات شهری، پارکها و فضاهای تفریحی برای کودکان و نوجوانان، چه کسی متصدی است؟ آیا شاخصهایی برای سنجش همخوانی این پارکها و فضاها با زیستبوم کودک و نوجوان وجود دارد؟
ما در کشور حدود ۲۴ میلیون کودک و نوجوان داریم؛ یعنی حداقل حدود ۲۵ درصد از مخاطبان جامعه ما را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند؛ اما چه نهادی مسئول مدیریت حوزه کودک در کشور است؟ ما چنین نهادی را در کشور سراغ نداریم. تقاضای نخست این است که باید میزان توجهمان در ساختارهای حاکمیتی به حوزه کودک و نوجوان ارتقا یابد. با این ساختار کنونی، ما به جایی نخواهیم رسید. نکته این است که کودکان به لحاظ شخصیتی، سنی و حقوقی توان پیگیری نیازها و حقوق خود را ندارند. اولاً، آنها آگاهی کافی ندارند و ثانیاً، به لحاظ اقتضائات جسمی و سنی، توانایی پیگیری مطالبات خود را ندارند. مطالبات آنها وجاهت قانونی ندارد؛ زیرا به سن قانونی و شرعی نرسیدهاند تا بتوانند مطالبهای رسمی از جامعه داشته باشند. اگر اجحافی به حقوقشان صورت گیرد، کسی مدافع حقوق آنها نیست. در کشور ما قوانینی مربوط به نوجوانان وجود دارد و نهادهایی مانند مرجع ملی حقوق کودک فعالیت میکنند؛ اما این قوانین بیشتر در حوزه جرائم و آسیبهای بچهها طراحی شدهاند. مطالبه ما این است که این موضوعات را برجسته کنیم.
اخیراً خانه کتاب آماری منتشر کرده است که بهوضوح نشان میدهد درصد میزان استفاده از یارانهها در کشور چقدر است. طبق این گزارش، ۶۰ درصد یارانه کتاب در کشور در بخش دوران جوانی هزینه میشود؛ یعنی افرادی که در دانشگاهها تحصیل میکنند. همچنین سهم کودک و نوجوان از یارانه کتاب در کل کشور، تنها یک درصد است. از مجموع یارانهای که برای کتاب پرداخت میشود، طبق گزارش رسمی ارائهشده، تنها یک درصد آن به کتابهای کودک و نوجوان اختصاص مییابد و ۶۰ درصد آن مرتبط با دوره جوانی است.
بنابراین، مطالبه ما این است که اگر قرار است برای حوزه کودک و نوجوان اتفاقی رقم بخورد، باید برای تصمیمسازی و نهادسازی اقدام کنیم و بحث کودک و نوجوان را به یک موضوع برجسته تبدیل کنیم. این مسائل در حال حاضر با الحاق و الصاق محقق نمیشوند. اکنون بحث ما این نیست که این کانون تحت نظر کدام نهاد باشد؛ بلکه ما میگوییم اهتمامتان را بیشتر کنید. در نظام بودجهریزی و برنامهریزی سالیانه، باید به حوزه کودک و نوجوان توجه بیشتری شود.
شما یا منتقدان میگویید کانون افت کرده است؛ باید بگویم که کانون مگر چقدر دریافت مالی دارد که بتواند افت یا رشد داشته باشد؟ براساس بودجه رسمی مجلس، مبلغ مصوب ما ۹۰۰ میلیارد تومان است. شما میتوانید ۹۰۰ میلیارد تومان را بر ۲۴ میلیون دانشآموز ایرانی تقسیم کنید. سهم هر دانشآموز ایرانی از بودجه کانون پرورش فکری چقدر خواهد بود؟ قطعاً این هزینه پاسخ نمیدهد. شما با ۹۰۰ میلیارد تومان، چه مقدار میتوانید فیلم بسازید؟ چه مقدار میتوانید کتاب تولید کنید؟ چقدر میتوانید فعالیتهای فرهنگی در سطح میدانی داشته باشید؟
ما هزار و ۴۰ مرکز فعال در سراسر کشور داریم. همچنین، حدود ۴۰ هکتار کتابخانه داریم. این به آن معناست که اگر بخواهیم تنها ایزوگام این مراکز را هر چند سال یکبار تعویض کنیم، ممکن است کل این بودجه کفاف این هزینه را ندهد. ما کتاب میخواهیم، تجهیزات میخواهیم، وسایل بازی نیاز داریم، هزینه مربیان را داریم، بهروزرسانی تجهیزات کتاب و وسایل مربی را داریم و بحث دیجیتالسازی و فناوری روز نیز باید در نظر گرفته شود.
- بودجهای که پارسال کانون دریافت کرده ۶۰۰ میلیارد تومان بوده است. چقدر کانون هزینه کرده است؟
هزینهها بهمراتب بالاست. این را معاونت توسعه کانون باید اعلام کند؛ اما شما مطمئن باشید کانون به این بودجه بسنده نمیکند و سعی میکند با درآمدزایی و ارتقای بهرهوری، تأثیرگذاری کلان داشته باشد. ما اکنون با سازمانها و نهادها مشارکت داریم، با نهادهای مردمی هم همینطور. این، ضریب نفوذ کانون را بیشتر میکند و در نتیجه، امکان تحقق مأموریتهای کانون تسهیل میشود.
- یکی دیگر از انتقاداتی که به کانون وارد شده است، بحث سیاستها، سلیقهها و بهنوعی فعالیتهای سیاسی در کانون است. در اینباره چه توضیحی دارید؟
برخی افراد میگویند کانون محل فعالیتهای سیاسی است و با الحاق میتوان مانع از فعالیتهای سلیقهای، حزبی و سیاسی شد. این محاسبه باطلی است. اگر بهدنبال جلوگیری از انجام چنین فعالیتهایی هستیم، باید مراقبت دقیق نهادهای نظارتی بر کانون را تقویت کنیم؛ یعنی نهادهایی که بر کانون نظارت میکنند، باید صیانت از کانون را بر عهده داشته باشند. بالاخره کانون طبق اساسنامه وظایفی دارد و صیانت از این وظایف نیز به عهده نهادهای نظارتی است تا بررسی کنند که آیا کانون در این چهارچوب پیش رفته است یا خیر.
کانون، هیئت امنایی دارد و هیئتمدیرهای که گزارشها را بررسی و سنجش میکنند و براساس آن، تحلیل میکنند که آیا کانون در مسیر خود پیش رفته است یا خیر. خیلی خوب است با اعضای هیأتمدیره کانون هم مصاحبه کنید. این افراد که همه جزئیات کانون را مطلع هستند، از افراد سرشناس هستند. چرا آنها چنین قضاوتی ندارند و به خلاف این قضاوتها، مدافع هم هستند؟ چون رشد و تحولات را از نزدیک مشاهده میکنند. صرف اینکه اتهامی مطرح کنیم مبنی بر اینکه اقداماتی در اینجا انجام میشود که با سلیقه فلان شخص یا اشخاص سازگاری ندارد، کار درستی نیست. اتفاقاً برعکس، برخی از این افراد که منتقد این موضوع هستند، کانون را در زمان فعالیتشان به محل فعالیتهای سیاسی تبدیل کرده بودند. بیانیههایی علیه نظام جمع کرده و دیگران را به امضای بیانیه تشویق کردند. این وقایع در دوره مدیریت خود آنها اتفاق افتاده است. بنابراین اگر قرار است کسی پاسخگو باشد، آنهایی که اکنون، کانون را به این موضوع متهم میکنند، باید مؤاخذه شوند.
این نکات در تاریخ ثبت شده و هر کسی میتواند به رسانهها مراجعه کند. از سوی دیگر اگر کانون وارد بازیهای سیاسی شده بود، امروز نمیتوانست خروجی فرهنگی داشته باشد. خروجی فرهنگی کانون امروز روی پردههای سینماها، در کتابفروشیها، در قالب کانونیاران در سطح کشور، در جذب مربیان جدید، در تبدیل وضعیت مربیان پارهوقت، در احیای جشنوارههای تعطیلشده و در انتشار سه میلیون جلد کتاب در یک سال کاملاً مشهود است و هیچکس با کار سیاسی نمیتواند به این دستاورد فرهنگی دست پیدا کند.
لذا آنچه مسلم است، کانون محل فعالیتهای حوزه کودک و نوجوان است. ما باید آن چیزی را فراهم کنیم که موجب رشد کودکان میشود. قطعاً کانون محل فعالیت حزبی و سیاسی نیست. کانون برای بچههاست و باید در این زمینه مراقبت داشته باشیم. این ادعاها را نیز قبول نداریم و هر کسی میتواند از مراجع رسمی پیگیری کند و گزارش دهد؛ مراجع رسمی نظارت دارند، دیوان محاسبات و سازمان بازرسی نیز نظارت میکنند. اینطور نیست که صرفاً با حاشیهسازی رسانهای بتوانند به مطامع خود برسند. مردم هم فهیم هستند و مسائل را بهخوبی رصد میکنند.
ادامه دارد…
لینک مصاحبه در سایت خبرگزاری ایبنا: