به گزارش روابط عمومی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مازندران- بوی اسپند فضای کانون را دربرگرفته است و هیاهوی دانشآموزان در سالن سینما کانون فضای شادی را به وجود آورده است.
دخترها و پسرهای دورههای مختلف ابتدایی با لباس مدرسه دسته دسته وارد سینما کانون میشوند و برروی صندلیهایی که مربیان مشخص می کنند می نشینند.
چند روزی است که به خاطر برگزاری بیست و ششمین جشنواره بینالمللی قصهگویی مازندران در محل سالن سینما کانون استان، حال و هوای شادی در فضای کانون پیچیده است .
وقتی در کنار دخترها و پسرها قدم برمیداریم هر کدام حالت و رفتار خاصی از خودشان نشان میدهند انگار که حرکتها و بیان قصهگو روی آنان تاثیر گذاشته و حالتهای مختلف احساسی برروی چهرههای آنان نمایان است.
در حاشیه قصه گویی به سراغ یکی از دانش آموزان دختر می رویم تا درباره جشنواره قصه گویی از او بپرسیم.
از قصه یاد گرفتم که باید قدر داشتههایم رابدانم
گلاره اسدی که در کلاس پنجم درس میخواند گفت: قصهها محتوای خوبی داشتند و از قصه آخر یاد گرفتم که باید قدر داشتههای خودم رابدانم و قدر سرزمین آرام خودم را بدانم.
گلاره که چشمانش برق خاصی دارد ادامه داد: بیشتر قصههایی که آرامش بخش است را دوست دارم تا ناراحت کننده، از سن ۴سالگی پدرم یک کتاب قصه با عکس و اسم من درست کرد که از همان زمان عاشق قصه شدم و با گوش دادن به هر قصهای آرامش می گیرم.
پدر و مادرم هر دو برایم قصه میخوانند و بابام بیشتر قصههایی درباره حیوانات برایم تعریف میکند چون از زمان کودکی به حیوانات علاقه دارم اگر خودم بخواهم قصه بگویم قصههای عامیانه و دکلمه می خوانم.
گلاره که از کودکی عاشق آن شرلی و کلاه قرمزی بود، گفت: برنامه کودک این دو شخصیت برایم زیبا و آرامش بخش و مناسب بود.
او درباره قصهگویی در مدرسه این طور توضیح داد:در مدرسه برخی اوقات معلمها برای ما قصههایی درباره حضرت فاطمه «س» و حضرت محمد «ص» می گویند،از داستان حضرت فاطمه«س» بیشتر خوشم آمد چون مادر بود و با فرزندی که در شکم داشت با دشمنان جنگید تا سایر فرزندانش در امان بمانند.
گلاره از بچههای هم سن و سالش خواست تا همیشه عاشق پدر و مادرشان باشند چون آنها خیلی سختی می کشند تا ما در رفاه و آرامش باشیم.
داستانها می توانند مشوق خوبی برای دستیابی به اهداف باشند
سیروان صیادی هم یکی از دانش آموزانی است که برای دیدن و شنیدن قصهها به جشنواره آمده است.
سیروان که در پایه ششم درس میخواند، گفت: قصههای جشنواره را کامل گوش دادم که مفاهیم خاصی داشت و اگر از ابتدا تا پایان گوش میدادیم متوجه مفهوم آن می شدیم
یکی از داستانها درباره جنگ بود که گفت هوشیاری خودمان را بالا ببریم و به حرف پدر و مادر گوش دهیم.
سیروان که قصههای ماجراجویانه را دوست دارد، ادامه داد: این قصهها کمک می کند تا به ادامه داستان گوش کنم چون پدر و مادرم هر دو شاغل هستند وقت ندارند قصه بگویند اما گاهی آنان برایم کتاب میخرند یا اینکه خودم کتاب می خرم و می خوانم.
از او خواستیم تا درباره داستانی که اگر بخواهد برای کودکان دنیا بنویسند صحبت کند که گفت: درباره مردی می نوسیم که آرزوی رسیدن به جایی را داشت و همه به او میگفتند نمیتوانی برسی، اما او تلاش می کند و میرسد؛ این داستان می تواند مشوقی برای کودکان و نوجوانان باشد که بدانند با تلاش خودشان می توانند به چیزی که می خواهند برسند.
او از نویسندگان کتاب های کودک و نوجوان خواست تا برای هر سنی به اندازه درک کودکان و نوجوانان بنویسند چون گاهی برای کودکان ۶ساله داستانهایی مینویسند که از کلماتی استفاده شده که کودک متوجه معنی آن نمی شود.