زندگی کردن تمرین می خواهد

کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، با هدف رشد و پرورش استعدادهای نسل آینده، محیطی مناسب برای خلاقیت، یادگیری و کار گروهی فراهم کرده است. در این گزارش، با اعضای شاخص کانون گفت‌وگو شده و تجربیات آن‌ها از حضور در این نهاد تأثیرگذار به اشتراک گذاشته شده است. هر یک از اعضا داستان منحصربه‌فردی از ورود به کانون، علاقه‌مندی به فعالیت‌های هنری و فرهنگی، و تأثیر این فضا بر رشد فردی‌شان روایت کرده‌اند. برخی از آن‌ها به نقش مربیان و محیط حمایتی کانون در یادگیری مهارت‌های اجتماعی و اخلاقی اشاره کرده‌اند. همچنین، اعضا توضیح داده‌اند که چگونه فعالیت‌های گروهی در زمینه‌هایی مانند کتاب‌خوانی، نمایشنامه‌خوانی، سفالگری و سرود، مسیر آینده آن‌ها را شکل داده است.

بخش دوم

ضحا هوشمند:

کانون؛ جایی برای رشد، دوستی و کشف استعدادها 

لطفا خودت را معرفی کن. چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟

 ضحا هوشمند هستم، ۱۲ سالمه و از زمستان پارسال عضو کانون شدم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
حس هیجان و شادی داشتم. فضای گرم و صمیمی کانون برایم جذاب بود.

محیطی مناسب برای یادگیری مهارت‌های جدید

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟
کانون برای من خاص است، چون کتاب‌های فوق‌العاده‌ای برای خواندن دارد و کلاس‌های آموزشی آن متفاوت و مفید هستند. اینجا محیطی مناسب برای یادگیری مهارت‌های جدید است.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟
در کانون کتاب می‌خوانم، در فعالیت‌های مختلف به مربیان کمک می‌کنم، بازی‌های فکری انجام می‌دهم و در کلاس‌های آموزشی شرکت می‌کنم.

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
از بین تمام فعالیت‌هایی که یاد گرفتم، قصه‌گویی و بازیگری را بیشتر دوست دارم.
قصه‌گویی به من کمک می‌کند تا ارتباط بهتری با دیگران داشته باشم و از داستان‌ها لذت ببرم.
کلاس‌های بازیگری را هم دوست دارم، چون به تئاتر علاقه‌مندم.

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟
بله، هنر بازیگری و قصه‌گویی که در کانون یاد گرفتم، کمک کرد تا در گروه‌های مختلف عضو شوم و در این زمینه‌ها فعالیت کنم.

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟
"مکانی دوست‌داشتنی با فضایی گرم و صمیمی برای پیشرفت و رشد استعدادهایمان"

زندگی کردن تمرین می خواهد

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟
دوست دارم معلم دبستان شوم و معتقدم که فعالیت در کانون، به‌خصوص مهارت‌های ارتباطی و قصه‌گویی، می‌تواند در رسیدن به این هدف به من کمک کند.

اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟
اگر هنوز عضو کانون نشده‌اید، همین الان این کار را انجام دهید!
در کانون نه‌تنها مهارت‌های جدید یاد می‌گیرید، بلکه دوستان خوبی پیدا می‌کنید و از دنیای کتاب‌ها لذت می‌برید.

می‌خواهم خاطره‌ای ماندگار از خودم  بجا بگذارم

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟
دوست دارم شخصیت تأثیرگذار و اصلی داستان باشم، چون می‌خواهم خاطره‌ای ماندگار از خودم برای مخاطب به جا بگذارم.

فرض کن قرار است یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
"دنیای شیرین من"

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
دنیایی پر از زیبایی، صلح و شادی می‌ساختم، جایی که همه در کنار هم با آرامش زندگی کنند.

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
بهترین دوستم کتاب است. شاید جالب باشد، اما هیچ‌چیز به‌اندازه یک کتاب خوب نمی‌تواند برای من مثل یک دوست واقعی باشد.

 فردوس جوان جان:

کانون؛ خانه‌ای برای اندیشه و رشد

لطفا خودت را معرفی کن. چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟
 فردوس جوان‌جان هستم، ۱۶ سالمه و از شش سالگی به‌طور رسمی عضو کانون شدم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
کانون همیشه حس واقعی عشق و امید را در من زنده می‌کند

مادر من مربی کانون بود و از زمانی که به دنیا آمدم، در کانون بزرگ شدم. اولین بار را یادم نیست، اما کانون همیشه حس واقعی عشق و امید را در من زنده می‌کند.

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟
کانونی بودن یک سبک زندگی است. همه چیز کانون برای من خاص و زیباست؛ از کتاب‌ها گرفته تا کلاس‌ها و جشن‌ها. حتی دیدن نام کانون پرورش فکری روی بنرها و تابلوها حس خوبی در من ایجاد می‌کند.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟
کتاب می‌خوانم، قصه‌گویی می‌کنم، داستان می‌نویسم، شاهنامه‌خوانی می‌کنم و نقاشی می‌کشم.

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
داستان‌نویسی، چون من را وارد دنیایی می‌کند که خودم خالق آن هستم. دنیایی که در آن خبری از زشتی‌ها و پلیدی‌ها نیست، یک دنیای زیبا که خودم می‌سازمش.

کتاب خواندن، کلیدی است که هر دری را باز می‌کند

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟
کتاب خواندن، کلیدی است که هر دری را باز می‌کند.
کتاب‌ها باعث رشد و بلوغ فکری من شدند و کانون، مرا عاشق کتاب خواندن کرد. کانون آدم را عاشق می‌کند؛ حالا عاشق دانستن، نوشتن، گفتن و بهتر شدن.

کانون بزرگ و عمیق است، ریشه در قلب بچه‌ها، بزرگ‌ترها و همه کانونی‌ها دارد

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟
کانون را نمی‌توان در یک جمله توصیف کرد.
کانون بزرگ و عمیق است، ریشه در قلب بچه‌ها، بزرگ‌ترها و همه کانونی‌ها دارد. کانون، مادر اندیشه‌ها و خلاقیت‌های بزرگ است. بهترین جا برای درست تربیت شدن، درست بزرگ شدن و درست زندگی کردن.

کانون یک معلم دانا و مهربان است

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟
دوست دارم وکیل شوم.
کانون علاوه بر محیط کودکانه، یک معلم دانا و مهربان است که ذهن مرا باز کرد و کمک کرد خودم را بشناسم.
کانون یادم داد که هیچ‌وقت چشمانم را روی فقر، ظلم و فساد نبندم.
به من یاد داد که قوی باشم، شجاع باشم و از حق مظلومان دفاع کنم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟
کانونی بودن و کانونی شدن یک هنراست.
کانون فقط برای کودکان نیست؛ پرورش فکر، پرورش اندیشه است.
کانون در هر سن و سالی، اندیشه‌ها را رشد می‌دهد و از ما انسانی بهتر، آگاه‌تر و ارزشمندتر می‌سازد.

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟
"شیر کوچولو در قصه قدم یازدهم"،
چون او در نهایت، از قفس خارج شد، حتی اگر فقط یک قدم. این خودش یک پیشرفت بزرگ است، درست مثل خارج شدن از قفسی که گاهی دور ذهن ما ساخته می‌شود.

فرض کن قرار است یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
"حرف‌هایی برای نگفتن"

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
از بین بردن فقر، نابرابری، ظلم و فساد.
ایجاد صلح و امنیت در تمام دنیا.
وقتی هیچ انسانی بر دیگری برتر نباشد، وقتی جنگ و ستمگری از بین برود، آن‌وقت دنیا جای بهتری خواهد شد.

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
شاید کتاب‌ها، شاید کلمات، شاید مربیان و دوستان... اما بهترین دوستی که کانون به من داد، خود "کانون" بود.
کانون همیشه برای من یک دوست واقعی بوده و هست، که پیشرفت و اوج گرفتنم را آرزو دارد.

تبسم محمدی:

کانون؛ خانه‌ای برای صمیمیت و رشد

لطفا خودت را معرفی کن. چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟

 تبسم محمدی هستم، ۱۵ سالمه و از روز تأسیس کانون در سال ۱۴۰۱ عضو آن شدم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟
اولین بار در روز افتتاحیه وارد کانون شدم. حس فوق‌العاده‌ای داشتم، هم برای تأسیس چنین مکانی و هم برای دیدن چهره‌های شاد بچه‌ها و بزرگ‌ترها. این خوشحالی، شادی من را هم دوچندان کرد.

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟
اولین چیزی که من را به کانون علاقه‌مند کرد، صمیمیت خانم غلام‌زاده، مربی کانون بود. همچنین حس دوستی و صمیمیتی که بین اعضا، کارشناسان و همه افراد کانون وجود داشت، اینجا را برایم خاص کرد.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟

کتابخوانی با بچه‌های کوچکتر

قصه‌گویی و شعرخوانی همراه با نقاشی

ساخت کاردستی و تماشای فیلم

بحث و گفت‌وگو درباره موضوعات مختلف

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
قصه‌گویی را بیشتر از همه دوست دارم، چون احساس می‌کنم در آن استعداد دارم. قصه‌ها این امکان را می‌دهند که در دنیاهای مختلفی زندگی کنیم و این برای من جذاب است.

زندگی کردن تمرین می خواهد

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟
بله، خیلی از چیزهایی که در کانون یاد گرفتم، در زندگی روزمره به من کمک کرده است.

کانون، مکانی برای رهایی، جوانه زدن و امیدی دوباره است

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟
"کانون، مکانی برای رهایی، جوانه زدن و امیدی دوباره است."

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟
دوست دارم دندانپزشک شوم.
فعالیت در کانون، به من کمک کرده تا در جمع باشم، از تجربیات دیگران استفاده کنم و بیشتر کتاب بخوانم. این‌ها همه برای رسیدن به هدفم باارزش هستند.

اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟
"هرچه زودتر عضو کانون شوید تا بتوانید از خدمات فوق‌العاده آن استفاده کنید، چون با کانون راحت‌تر می‌توان دنیای اطراف را شناخت."

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟
پسر قصه‌ی "خوشمزه‌ترین کلوچه" را انتخاب می‌کردم.
به خاطر صمیمیتی که بین او و مادرش بود، پرتلاش بودنش، امید داشتنش و خستگی‌ناپذیری‌اش.

فرض کن قرار است یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
"رویایی که به حقیقت پیوست"

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
"برقراری عدالت و از بین رفتن هر نوع تبعیض در دنیا"

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
"کتاب"، چون دوستی پر از محتوا و ارزشمند است.

ثنا صادقی :

کانون؛ خانه‌ی گرم و صمیمی ماست

لطفا خودت را معرفی کن. چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟

 ثنا صادقی جیرفتی هستم، ۱۶ سالمه و از ۶ سالگی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ابوموسی شدم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه احساسی داشتی؟

از همان لحظه‌ی اول احساس صمیمیت بین خودم و بچه‌های دیگر داشتم. فضای کانون خیلی جالب و دوست‌داشتنی بود و باعث شد احساس راحتی کنم.

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟

فضای دلپذیر و صمیمی کانون و مربی‌های فوق‌العاده‌ای که داشت، من را به سمت آن جذب کرد. از آنجایی که از دوران کودکی عضو کانون هستم، خاطرات بچگی و فعالیت‌هایی که در آن داشتم، کانون را برایم خاص و فراموش‌نشدنی کرده است.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟

نقاشی، سفالگری، سرود، تئاتر، قصه‌گویی، کتاب‌خوانی و نوشتن خلاق

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟

سفالگری و نویسندگی را بیشتر از همه دوست دارم، چون حس و حال خاصی در من ایجاد می‌کنند و باعث می‌شوند خلاقیتم را به کار بگیرم و از آن لذت ببرم.

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟

شرکت در محافل کتابی که با بزرگان داشتیم، باعث شد چیزهای زیادی یاد بگیرم و در مسیر زندگی‌ام از آن‌ها استفاده کنم.

کانون، خانه گرم و صمیمی ماست

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟

"کانون، خانه گرم و صمیمی ماست."

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟

دوست دارم در حوزه پزشکی یا حقوق موفق شوم.
فعالیت در کانون به من کمک کرده که فرد اجتماعی‌تری شوم، فن بیان قوی‌تری داشته باشم و برای پیشرفت آماده‌تر باشم.

عضویت در کانون یکی از ماندگارترین و جذاب‌ترین تجربه‌های زندگی

اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟

"عضویت در کانون یکی از ماندگارترین و جذاب‌ترین تجربه‌های زندگی هر فردی است. این تجربه می‌تواند آینده شما را تغییر دهد و در کنار آن، خاطراتی بسازید که همیشه به یاد خواهید داشت. پس حتماً عضو شوید و از این فرصت بی‌نظیر استفاده کنید."

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟

دلقک در کتاب "دلقک" اثر هدا حدادی را انتخاب می‌کردم، چون شخصیتی کمک‌رسان و مهربان داشت.

فرض کن قرار است یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟

"گاهی شیرین، گاهی تلخ"

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟

دوست دارم همه کودکان جهان و پدر و مادرهایشان بتوانند بخندند و شاد باشند و در دنیا بی‌عدالتی وجود نداشته باشد. البته من ایمان دارم که روزی عدالت به طور کامل برقرار خواهد شد و هر کسی به پاداش یا کیفر اعمالش خواهد رسید.

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟

بهترین دوستان من در کانون، کتاب‌ها و نویسندگانشان هستند، چون هر کدام از آن‌ها مرا به دنیای جدیدی می‌برند و چیزهای زیادی به من یاد می‌دهند.

درسا قنبری:

کانون؛ خانه‌ی پر از صمیمیت و آرامش

لطفا خودت را معرفی کن؟ چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟

درسا قنبری هستم، ۱۴ سال دارم و از ۶ سالگی عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شده‌ام.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه حسی داشتی؟

کانون برای من محیطی آرامش‌بخش و پر از حس مثبت بود. از همان ابتدا حس خوبی نسبت به اینجا داشتم و احساس راحتی می‌کردم.

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟

ارتباط خوبی که با مدیران و مربیان کانون، از جمله خانم شهنوازی و خانم آزاد داشتم، باعث شد کانون را دوست داشته باشم. اینجا برای من مثل خانه دومم است و هرگز احساس غریبی نمی‌کنم.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟

امانت کتاب و مطالعه

تصویرگری

نمایش و فیلم

آشنایی با شاعران و نویسندگان

برگزاری کلاس‌های مختلف مانند ورکشاپ عکاسی، داستان‌نویسی، قصه‌گویی و آبرنگ

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟

من داستان‌نویسی را بیشتر از همه دوست دارم، چون در زندگی روزمره خیلی از آن استفاده می‌کنم و علاقه خاصی به آن دارم. همچنین دورهمی‌های پنجشنبه‌ها را خیلی دوست دارم؛ در این روز همه دور هم می‌نشینیم، صبحانه می‌خوریم، کتاب می‌خوانیم و درباره آن‌ها نظر می‌دهیم. این لحظات مثل یک خانواده بودن را برای ما رقم می‌زند.

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟

بله، زمانی که دوره کرونا بود و همه چیز آنلاین شده بود، در کلاس‌های مختلفی مثل محیط زیست شرکت کردم. استاد آقای علی کریمی اطلاعات زیادی درباره محیط زندگی، حیوانات در حال انقراض و اهمیت محیط زیست به من داد که درک من را نسبت به طبیعت و مسئولیت‌هایم بیشتر کرد.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟

"کانون جایی است که تمام حس‌های بد را از ما دور می‌کند و مکانی پر از صمیمیت و آرامش است."

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟

من دوست دارم عکاس شوم. برگزاری کلاس‌های عکاسی در کانون باعث شده علاقه‌ام به این رشته بیشتر شود و انگیزه بیشتری برای رسیدن به هدفم داشته باشم.

در کانون دوستی‌های ماندگاری شکل می‌گیرد

 اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟

"قطعا از این کار پشیمان نخواهید شد! کانون جایی است که چیزهای زیادی به ما یاد می‌دهد و می‌توانیم از آموخته‌هایمان در زندگی روزمره استفاده کنیم. اینجا علاوه بر یادگیری، دوستی‌های ماندگاری هم شکل می‌گیرد."

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟

راوی، چون متن‌ها را به‌سادگی حفظ می‌کنم و می‌توانم روی آن‌ها تسلط داشته باشم.

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟

در بیشتر کافه‌ها، رستوران‌ها و مکان‌های عمومی، کتابخانه‌های بزرگی ایجاد می‌کردم تا مردم در اوقات فراغت بیشتر با کتاب سروکار داشته باشند تا رایانه و فضای مجازی.

زندگی کردن تمرین می خواهد

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟

من آدم اجتماعی هستم و به‌راحتی می‌توانم با دیگران ارتباط برقرار کنم، به همین دلیل دوستان زیادی در کانون دارم. اما حقیقت این است که در کانون، همه ما یک خانواده هستیم و با هم صمیمی هستیم.

زینب رنجبر پازیارتی :

کانون؛ دریچه ای به دنیای خیال و خلاقیت

لطفا خودت را معرفی کن؟ چند سال داری و از چه زمانی عضو کانون شدی؟
 زینب رنجبری پازیارتی هستم، ۹ سال دارم و از کودکی و پیش‌دبستانی عضو کانون هستم. چون مادرم مربی کانون است، همیشه همراه او به کانون می‌رفتم و از همان ابتدا کانون را دوست داشتم.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اولین بار که وارد کانون شدی، چه حسی داشتی؟
از اینکه می‌توانستم خودم در کانون کتاب امانت بگیرم و بخوانم، این تجربه برایم شیرین و لذت‌بخش‌ترین چیز بود.

کانون جایی است که من را به دنیای زیبایی می‌برد

چرا به کانون علاقه‌مند شدی و چه چیزی اینجا را برایت خاص می‌کند؟
کانون جایی است که من را به دنیای زیبایی می‌برد. با خواندن هر کتاب، وارد یک دنیای جالب و شگفت‌انگیز می‌شدم و حس متفاوتی را تجربه می‌کردم.

در کانون چه فعالیت‌هایی انجام می‌دهی؟

  • نقاشی
  • نوشتن خلاق
  • کاردستی
  • نمایش

کدام یک از فعالیت‌هایی که در کانون یاد گرفتی، بیشتر از همه دوست داری؟ چرا؟
بیشتر از همه نقاشی و نوشتن خلاق را دوست دارم، چون نقاشی‌هایم پیشرفت کردند و در داستان‌نویسی موفق‌تر شدم.

آیا تجربه‌ای داری که در کانون یاد گرفته باشی و در زندگی روزمره‌ات به تو کمک کرده باشد؟
بله، نقاشی و نوشتن خلاق. حالا در مدرسه، بهترین نقاشی‌ها را می‌کشم و در مسابقات داستان‌نویسی مختلف شرکت می‌کنم.

اگر بخواهی کانون را در یک جمله توصیف کنی، چه می‌گویی؟
"کانون جایی است که با آرامش می‌توانیم کتاب بخوانیم، در کلاس‌های مختلف شرکت کنیم و استعدادهایی که از آن‌ها خبر نداریم را در خود کشف کنیم."

می‌خواهم بچه‌ها را مثل یک پل، به دنیای کتاب‌ها متصل کنم

دوست داری در آینده چه کاره شوی؟ فکر می‌کنی فعالیت در کانون چقدر به تو در رسیدن به این هدف کمک می‌کند؟
دوست دارم معلم شوم، چون دنیای کتاب‌ها را دوست دارم و می‌خواهم بچه‌ها را مثل یک پل، به دنیای کتاب‌ها متصل کنم.

اگر بخواهی یک پیام برای بچه‌هایی که هنوز عضو کانون نشده‌اند، بفرستی، چه می‌گویی؟
"اینجا بهترین جایی است که می‌توانید با خیال راحت خیال‌پردازی کنید، اطلاعات خود را بالا ببرید و استعدادهایتان را بشناسید. پس کانون را انتخاب کنید!"

اگر می‌توانستی یک شخصیت قصه باشی، چه شخصیتی را انتخاب می‌کردی؟ چرا؟
بجو بجو، چون قصه‌ها را دوست داشت و همیشه در کتاب‌های مختلف سرک می‌کشید.

زندگی کردن تمرین می خواهد

اگر قرار باشد یک کتاب درباره زندگی تو نوشته شود، نام آن چه خواهد بود؟
"زندگی پرخاطره"

اگر بتوانی یک تغییر در دنیا ایجاد کنی، آن تغییر چه خواهد بود؟
کتاب خواندن را مثل نفس کشیدن الزامی می‌کردم.

بهترین دوستی که در کانون پیدا کردی کیست؟ چرا؟
معصومه مفاصا، چون دختری خوش‌رو و خنده‌رو است.

ادامه دارد...

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 14 =