آفرین پنهانی
در این زمینه بارها هر فرد دغدغهمند در این حوزه با زیباترین جملهها یا توصیههای فرهنگی در این حوزه مواجهه یا آشنا شده و با آن برخورد کرده است.
از سخن بزرگان و همهی اهالی تفکراندیشی که بگذریم، در راستای اثربخشی کتاب یا طرح تازهی «۱۴ روز ۱۴ کتاب» که از سوی معاون فرهنگی و مجموعهی معاونت فرهنگی کانون برای روزهای تعطیل کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شد شاید در نگاه اول یک طرح کتابخوانی به ذهن متبادر شود اما حرکت تازه و تأثیر آن بر مخاطبان کانون، کاری تازه و در نوع خود تفکر و تأمل برانگیز است چون ما به عنوان مربی و خانوادهی کانون نگاهمان، عملکرد و دغدغههایمان، برنامهریزی و برنامهسازیمان اگر چه در همان راستا و همان دغدغهمندی بزرگان و دغدغهمندان یعنی مطالعه و کتابخوانی اما ازجنس دیگری است. اهدافمان متفاوت است. نوع برخوردمان با کتاب و انتقال فرهنگ مطالعه از جنس متفاوتیست چون جنس مخاطبمان متفاوت است.
آنان کودکان و نوجوانانی هستند که بخش مهمی از خمیرمایهی وجودیشان در دستهای ما شکل میگیرد. از ما به عنوان یک الگوی رفتاری تأثیر میگیرند. اهداف متعالی کانون به صورت کلی و جزیی در روان و ذهن آنها نهادینه شده و مسیریابی درست و هدایتبخشی هدفمندانهای که در جانِ کلام یک مربی، در گفتمان و رفتار مربیان، در حظ وافری که از زبان بدن و حرکتهای چهرهی یک مربی به ناخودآگاه دیده میشود، به همان میزان در ضمیر وجودی مخاطبش جان میگیرد و راه درست زیستن، خوب فکر کردن را به آنها میآموزد. لذت بردن، نگرش، رفتار و گفتار آنها را تحت شعاع خودش قرار میدهد. این جا تفاوتها خود را نشان میدهند و جنس مربی، جنس مخاطب، جنس خانوادهی کانون و تأثیرشگرف آن در یک چشمانداز چندساله نه تنها در جامعه به فعلیت رسیده و نمود عینی مییابد که در زندگی فردی و گفتار و رفتار بچهها به عینه مشهود است. این همان نکته طلایی و سعادت خانوادهی کانون است که آن را از همهی مکانها و نهادها متمایز و منحصربفرد و یگانه میکند.
هیجانانگیز، شوقآفرین و سوالبرانگیز برای بچهها
طرح چهارده کتاب در چهارده روز یکی از طرحهای هیجانی و بهنوعی شوقآفرینی تازه برای بچهها و سؤالبرانگیز برای والدین بود. سؤال برانگیز از این منظر که خیلی از والدین تا آن لحظه باورشان نمیشد که فرزندشان بتواند طی روزهای تعطیلات عید، کتاب را نیز در سبد برنامههای تفریحی خود بگنجاند. یا در آنها تمرین حوصله و تمرکز ایجاد شود تا ۱۴ روز پشت سرهم مطالعهی مفید را داشته باشد. توجیه والدین، خود دیدنی و شنیدنی بود. در خیلی موارد برایشان جالب به نظر میآمد و این حس در آنها ایجاد شد که این یک محک جالب، یک تجربهی تازه، یک فضای متفاوت برای افراد خانواده است.
بعد از این که اشتیاق در والدین و بچه ها ایجاد شد تلاش شد در کنار کتاب مناسب سنی کودکان، دو کتاب رمان برای والدین و دورهمیهایشان گنجانده شود تا در آفریدن لحظات غور و تأملاندیشی بچهها، والدین نیز مشارکت داشته باشند. مادران و پدران بدانند کانون برای فرزندانشان چه کتابهایی منتشر میکند، برای بزرگ فکر کردن بچهها دست به چه کارهایی بکری میزند یا چه قدر کانون متعلق به بچهها و بچهها برای کانون مهم هستند. از طرفی این طرح موجب میشد والدین با دنیای کودک و نوجوان بیشتر آشنا شوند. گاهی خود را جای بچهها بگذراند و از دریچهی نگاه آنها به دنیا نگاه کنند.
باید یک کار دیگر انجام میشد. تمرین نوجوانی برای همراهی با نوجوانان و والدین. این که بایدخود را جایگزین بچهها و والدینشان میکردم. خود نیز چهارده کتاب را برای چهارده روز انتخاب و در برنامه روزانه خود میگنجاندم. با این کار به نوعی با هدف تعیین زمان(این که در خوشبینانهترین حالت هر عضو کانون بهویژه نوجوان در چه بازه زمانی یا چندساعت وقت لازم دارد تا یک کتاب یا یک رمان را بخواند)، از خواندن هر کتاب بهویژه رمانها و داستانهای بلند یا کتابهای علمی بهنسبت ضخیم، چه قدر فرصت ذهنی برای بچهها ایجاد میشود که بعد از خواندن هر کتاب در فضای آن قرار گیرد. با شخصیتهایش همزادپنداری کند. در روایت آن قدم بزند. او را به تأملاندیشی و تفکراندیشی وادارد. یا هوش علمی، آنها را قلقلک میدهد. و در نهایت به چه میزان، عادت به مطالعه را در او تقویت میکند.
والدین پابهپای بچهها کتاب خواندند
شاید این یک قیاس معالفارق به نظر برسد چون شرایط هر فرد در خانواده متفاوت است. ممکن است شرایطی که من به عنوان مربی داشتم والدین بچهها نداشته باشند یا خود بچهها در شرایط فکری و زندگی منِ مربی نباشند. یا برعکس. اما اینجا، زمان را معیار قرار دادم. فارغ از کی و چه وقت. یعنی اگر من ساعت مطالعه را شب یا قبل از ظهر برای خود برنامهریزی کرده بودم هیچ چیز مانع آن نمیشد که یک عضو هم عصر یا صبح را در نظر بگیرد. در این همراهی، مهم چه ساعتی باشد نبود، چه فرصتی ایجاد شود مهم بود. لذا هر فرد با هر شرایطی که برای خود طراحی کند آزاد و مختار است بهشرطی که به خواندن یک کتاب مصمم باشد. در انتخاب کتاب سعی کردم ۱۰ کتاب از کتابهای کانون با همان تنوع موضوعی و حجم که برای بچهها مناسب دیده میشد و ۴ کتاب از کتابخانه شخصی خود که مدتها فرصت نشده بود با تمرکز بیشتری آنها را بخوانم؛ انتخاب کنم. کار بهنسبت زمانبَر و در عین حال شیرینی بود اما باید در ذهن خود، پا به پای بچهها پیش میرفتم بیآنکه به آنها چیزی گفته باشم. هدف بیشتر جایگزینی نوجوانان بود و این که این طرح چقدر آنها را مصمم میکند که با تعهد و اهتمام پیش روند. والدینی بودند که آنها را واداشته بودیم که بخوانند و بچهها را همراهی کنند. محک و میزانی بود برای یک کار پژوهشی برای کانون که در برنامههای پیشِ رو چگونه میتواند برنامهریزی و برنامهسازی کند.
یک قیاس دیگر که جای تأمل بیشتری داشت نوع کتاب و گروه سنی بچهها بود. با توجه به نگاه پژوهش محوری که در نظر گرفته شد به نکاتی دست یافتم که هم برای خودم جالب بود و هم احساس کردم با اشتراک گذاشتن آن بتوانیم برای برنامههای آینده، برنامهریزی متفاوتتری داشته باشیم. آنچه بهعنوان برآورد و برونداد نتایجی که گرفتم، شاید با سایر دوستان متفاوت باشد اما بیان کردنش خالی از لطف نیست:
_ در این طرح کودکان در بحث زمانی که اختصاص به مطالعه دادهاند با مشکلی مواجه نمیشدند چون حجم کتابهای مناسب آنها به اندازهای بود که در نهایت یک - یا خیلی زمان میبُرد - دو ساعت لازم بود که روزی یک کتاب را بخوانند. اما برای نوجوانان قدری متفاوت بود. حجم کتابهای آنها بیشتر و نیاز به تمرکز بیشتری داشت. یک کتاب بالای دویست صفحه را شاید منِ مربی میتوانستم، چون عادت به مطالعه داشتم یا خود را ملزم به خواندنش میدانستم - اما نوجوان ممکن است سرخورده شود وقتی نتواند کتاب را در یک بیست و چهار ساعت به پایان برساند. خواندن یک رمان دستکم برای یک نوجوان به ۵ یا ۶ ساعت زمان نیاز دارد. تازه بستگی به تندخوانی یا نوع خوانش او نیز دارد. ممکن است برای یک نوجوان تندخوان این زمان در نظر گرفته شود اما برای یک کتابخوان معمولی بیش از این زمان میبرد تا یک رمان یا یک کتاب ضخیم علمی با طیب خاطر مطالعه شود. درک شود و لذت خواندن به خوانندهاش دست دهد. به همین منظور باید برای خواندن یک کتاب بالای دویست صفحه زمان بیشتری اختصاص یابد تا عضو بتواند در یک روز، یکی از آنها را مطالعه کند.
_ بحث دیگری که ذهنم را به خود مشغول کرد محتوای کتابها و سلیقه بچههاست. باید با توجه به روحیه بچهها، علاقهمندی و نیازهای روحی روانی آنها در انتخاب کتاب هدایت میشدند، این نیز قدری کار را سخت کرده بود. خیلی از نوجوانان علاقه زیادی به ژانر ترس، طنز و کتابهای ترجمه یا کتابهای علمی داشتند و دارند. این نوع کارها تعدادشان بهاندازه نیاز بچهها در کتابخانه موجود نیست. (البته تلاش شد که در بین ۱۴ کتاب یکی از گونههای مورد علاقه بچهها گنجانده شود اما باز تعداد کتابهای یادشده در هر مرکز، کمتر از نیاز بچههاست.)
نقش مربی در موفقیت طرح
_ در این طرح لازمهی موفقیت یک بسته هدفمند این بود که مربی نقشآفرینی کند. در انتخاب کتاب، بچهها را یاری و توجیه کند. تنوع موضوع و محتوا ایجاد کند. در این بسته، مجموعهای از کتابهای شعر، داستان، رمان، کتاب علمی، کتاب دینی مذهبی، باید گنجانده میشد. اگر چه تلاش شد این اتفاق بیفتد اما باز با کمبود کتاب شعر، کتاب علمی بهروزشده و مناسب نیاز بچهها، کتابهای دینی و مذهبی، کتابهای ترجمه در مراکز مواجهه هستیم.
_در این طرح به حجم کتابها باید توجه ویژه میشد یعنی تنوع حجم کتاب نیز در نظر گرفته میشد که یک نوجوان یک روز که کتاب حجیمتری را در برنامه روزانهاش داشت اگر در یک روز تمام نمیشد روز بعدش آن را تمام کند و در پایان همان روز کتاب شعری را بخواند یا یک کتابی که مهارتهای دستی یا هنری آنها را تقویت کند که در تلطیف روحی وی اثربخش باشد و حس خوبی برای خواندن کتاب ضخیمتر به او دست دهد. باز در اینجا با کمبود شعر نوجوان و کتابهای مهارتآموزی مواجهه میشویم.
کتابهای مظلوم؛ دستی بهنوازش نگاهی به مهر
_این طرح موجب شد که کتابهای کمخواننده در سبد مطالعه ۱۴ روزه بچهها قرار بگیرد. این از شگردهای یک مربی میتوانست باشد که ضمن معرفی کتابهای کمخواننده و قرار گرفتن در سبد چهاردهگانه مطالعاتی قدر و منزلتی از جنس مهربانی و توجه به کتابهای موجود در کتابخانه را در نظر بگیرد. این طرح فرصت خوبی برای خواندن کتابهای مظلوم در کتابخانه بود که بچهها اغلب از محتوای آن بیخبر و مربی رغبت چندانی به معرفی آنها نداشته است. خوشحالترین شخصیت کتابها در این طرح همان کتابهای مظلومی بود که سالها چشم انتظار کشیدن دستی به نوازش و نگاهی به مهر داشتند.
_ ماه مبارک رمضان خیر و برکتش شامل حال این طرح نیز شد. این طرح بیشترین روزهایش در روزهای نیمه سوم ماه مبارک رمضان قرار داشت و فرصت خوبی برای مطالعه والدین و بچهها شد که اوقاتشان را با کتاب سپری کنند. این بازه زمانی فرصت مغتنمی برای اجراییشدن طرح بود.
_ بهنظر میرسد اگر عضوی نتوانسته همه ۱۴ کتاب را بخواند فرصتی چند روزه برایش به عنوان پاداش کتابخوانی در نظر گرفته شود تا آنها را بخواند. سعی شود کتابی نخوانده برگشت نخورد تا هم بچهها به مسئولیتی که به آنها داده شده، پایبندی بیشتری پیدا کنند هم حسرت نخواندن در دل و ذهن بچه ها نماند.
_ پیشنهاد میشود در طرحهای این چنینی که میتواند تکانهای مثبت برای تحقق فضای مطالعه برای خانوادهها و فرزندانشان ایجاد کند در تابستان با سازوکارهای خاص تابستانی و مشارکت والدین بهصورت همگانی و شکل و شمایل جذابتر برای مراکز برنامهریزی شود.
در پایان ضمن سپاس از بانیان این طرح، از خدای رحمان و رحیم در سال تازه و پیش رو برای خانوادهی پر مهر و خردمند کانون در سراسر ایران زمین بهترینها را آرزو دارم.