به گزارش روابط عمومی ادارهکل کانون سیستان و بلوچستان، کانون پرورش فکری، خانهای است برای رشد و شکوفایی استعدادهای کودکان و نوجوانان ایران. کسانی که با عشق و تعهد در این مجموعه فعالیت میکنند، نه تنها آموزگار و مربیاند، بلکه پشتیبان، دوست و راهنمای کودکان و نوجوانان در مسیر زندگیشان هستند.
علی لشکری، یکی از این پیشکسوتان است که از روزهای ابتدایی شکلگیری کانون، با دغدغه و علاقه به میدان آمده و سالها دست در دست نسلهای مختلف کودکان، نقشآفرینی کرده است. در این گفتوگو، او از روزهای اول، خاطرات شیرین و سختیهای راه، و همچنین چشماندازش برای آینده کانون میگوید.
لطفاً از آغاز آشناییتان با کانون برایمان بگویید. چه شد که وارد این مسیر شدید؟
بله، شکر خدا، تیرماه سال ۱۳۵۹ بود که حاج آقای امیریپور(مدیر وقت کانون استان) – که با ایشان آشنایی داشتم – به من پیشنهاد کردند که به عنوان مربی فرهنگی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بپیوندم. با این حال، چون همیشه علاقهی خاصی به کتاب و کار فرهنگی داشتم، با کمال میل پذیرفتم.
روز سهشنبه، اول مرداد ۱۳۵۹، به محل خدمت یعنی مرکز شماره سه زاهدان مراجعه کردم که آن زمان در منطقهی شیرآباد (مجدیه فعلی) قرار داشت. هنگام ورود به مرکز، چون علاقه زیادی به کتاب داشتم، شروع کردم به مرتب کردن قفسهها.
مربی بودن برای من قداست خاصی داشت و همین باعث شد با اشتیاق به کانون بیایم. خانم پروانه موسوی، مربی مسئول مرکز، گفتند صبحها برای کار به مرکز بیایم. بسیار خوشحال شدم و اینگونه، قدم در راهی گذاشتم که مسیر زندگیام را شکل داد.
خاطرهای از نخستین روزهای کاریتان در کانون دارید؟
بله، یک خاطرهی جالب و بهیادماندنی از همان روزهای ابتدایی دارم. نوجوانی به مرکز آمد و پرسید: شما مربی پسران هستید؟ گفتم: بله. گفت: چند تا سؤال دارم.
سؤالهایش عمدتاً سیاسی بودند، متناسب با فضای آن زمان. سعی کردم با حوصله و درک شرایط، پاسخهای قانعکنندهای به او بدهم. بعدها این نوجوان تبدیل به یکی از دوستان نزدیک من شد.
در طول سالهای خدمت، چه مهارتهایی در ارتباط با کودکان و نوجوانان به دست آوردید؟
در طول خدمتم، تجربهی کار با پاکترین قشر جامعه یعنی کودکان و نوجوانان، برایم فرصتی بینظیر بود. این ارتباط باعث شد مهارتهای زیادی کسب کنم؛ از جمله شناخت روحیات آنها، درک نیازهای عاطفی و ذهنیشان و توانایی مدیریت فضای گفتوگو.
کار با کتاب و برگزاری بحثهای آزاد، از جمله فعالیتهایی بود که به آن علاقه داشتم و در آن مهارت پیدا کردم. یاد گرفتم که هر کودک یا نوجوان دنیای مخصوص به خودش را دارد و باید با زبان او وارد دنیایش شد.
بهنظر شما یک مربی فرهنگی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
به عقیده من، یک مربی باید خودش الگو و عامل باشد به آنچه انجام میدهد. یعنی فقط گفتار نباشد، بلکه رفتار هم مؤید آن باشد.
مربی باید ظاهری آراسته و رفتاری صادقانه داشته باشد. با اعضا دوست باشد و بتواند اعتماد آنها را جلب کند. مهمتر از همه، عاشق کارش باشد. مربی باید به کار با کودکان و نوجوانان علاقه داشته باشد و به مخاطبان خود عشق بورزد. خوشاخلاقی، صبر و سعهی صدر نیز از ویژگیهای ضروری یک مربی موفق است.
اگر بخواهید یکی از خاطرات شیرین دوران خدمتتان را تعریف کنید، کدام را انتخاب میکنید؟
خاطرات زیادی دارم، ولی یکی از شیرینترینهایشان مربوط به سالهای حدود ۱۳۶۴ در مرکز شماره سه است. یکی از روزهای گرم تابستان متوجه شدم کلید قفل دوچرخهام نیست!
از اعضای حاضر پرسیدم که آیا آن را دیدهاند که بچهها با خنده و شیطنت گفتند: تا برایمان بستنی نخرید، کلید پیدا نمیشود! من هم با لبخند رفتم و برایشان بستنی خریدم. بعد از خوردن بستنی، کلید را با خنده پس دادند. این لحظههای ساده، اما پر از صمیمیت، همیشه در ذهنم زندهاند.
وضعیت آموزش مربیان در آن زمان چگونه بود؟ به نظر شما چه تغییری باید ایجاد شود؟
در آن زمان، آموزش اولیه خاصی وجود نداشت. بیشتر افراد بدون گذراندن دورههای تخصصی وارد کار میشدند و در عمل یاد میگرفتند. به نظر من، امروز نیاز داریم که آموزشها تخصصیتر و متناسب با نیازهای روز باشد. مربیان باید با روانشناسی کودک و نوجوان، مهارتهای ارتباطی، مدیریت رفتار، و شیوههای نوین آموزش آشنا باشند.
برای کسانی که تازه وارد کانون میشوند، چه توصیهای دارید؟
توصیهام این است که قبل از ورود، با فضای کاری کانون آشنا شوند. مطالعهی جزوهها و منابع آموزشی کانون، شناخت عمیق از روحیات کودک و نوجوان، و استفاده از تجربیات پیشکسوتان، بسیار مهم است.
همچنین، صداقت با اعضا و همکاران، توجه به مشکلات دیگران، و همراهی با تیم، از اصولی است که باید رعایت شود. این شغل صرفاً یک وظیفهی اداری نیست؛ بلکه یک رسالت فرهنگی است.
اکنون که سالها از خدمت شما گذشته، چه احساسی نسبت به دوران کاری خود در کانون دارید؟
از بودن در کانون، همواره احساس شادمانی و شکرگزاری دارم. هرگز از انتخاب این مسیر پشیمان نیستم. با وجود تفاوتهای حقوقی و امکانات بین کانون و برخی نهادهای دیگر، اما عشق و رضایتی که در این مسیر بهدست آوردم، با هیچ چیز قابل مقایسه نیست.
به نظر شما آیندهی کانون را چگونه میتوان بهتر ساخت؟
اگر کانون بتواند برنامهریزیهای خود را بر اساس نیازهای روز کودکان و نوجوانان انجام دهد و همزمان مشکلاتی مانند مسئلهی مسکن برای کارکنان را هم تا حدی حل کند، قطعاً آیندهی روشنتری خواهد داشت. توجه به ایجاد انگیزه در کارکنان، اهمیت دادن به بازنشستگان، و بهروز بودن برنامهها میتواند کانون را پویا و مؤثر نگه دارد.
اگر بخواهید کانون را در یک جمله تعریف کنید، چه میگویید؟
کانون خانهی دوم اعضاست؛ جایی که در آن، انواع استعدادهای کودک و نوجوان شکوفا میشود و پرورش پیدا میکند.
و در پایان، اگر پیامی برای همکاران و نسل جدید مربیان دارید، با ما در میان بگذارید.
فقط میخواهم بگویم: قدر این فرصت را بدانید. کار در کانون فقط یک شغل نیست، بلکه یک راه است برای ساختن آیندهی انسانها. از شما هم تشکر میکنم که بنده را فراموش نکردید. برایتان آرزوی موفقیت دارم.
گفتنی است لشکری با عنوان مربی فرهنگی، فعالیت خود را در کانون آغاز کرد و پس از آن با کارشناسی فرهنگی این راه را ادامه داد و پایان دوران خدمت عاشقانهاش در کانون، معاونت فرهنگی، پستی بود که در آن سمت به کودکان و نوجوانان سیستان و بلوچستانی خدمت کرد.