به گزارش روابط عمومی کانون پرورش کودکان و نوجوانان خراسان جنوبی؛ نازنین زهرا آیروم نوجوان قصهگو و نقال عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فردوس، با شور و شوق با کلامی پخته و پر احساس، از دنیایی می گوید که در آن قصهها پلی میان دل ها می سازند.
به گفته وی حس خوب اجرای قصهگویی و ارتباط با کودکان را هیچ وقت برایم تکراری نیست، این تجربیات و برخورد خوب مربیان کانون دلیل این شد که تا برای شرکت مجدد و هر ساله در جشنواره قصه گویی تلاش کنم.
پدر و مادرم هر شب قبل خواب برام قصه و کتاب میخواندند
ابتدا خودتان را معرفی کنید و بفرمایید از چه زمانی وارد دنیای قصهگویی شدهاید؟
من نازنینزهرا آیرم هستم، اهل شهر فردوس، جایی که بوی قصه از کوچههایش به مشام میرسد. حدود چهار سال است که بهصورت حرفهای قصه میگویم و نزدیک به شش سال است در نقالی فعالیت دارم. پدر و مادرم از همان دوران کودکی، هر شب پیش از خواب برایم کتاب و قصه میخواندند. در دو سالگی یکی از کتابها را از حفظ میخواندم و همان زمان خانوادهام استعداد مرا کشف کردند. از پنج سالگی در برنامهها و جشنها قصه میگفتم و اجرای من برایم شبیه جادویی شیرین بود که هر بار دوباره تکرار میشد.
چه عاملی باعث شد به قصهگویی علاقهمند شوید؟
پدر و مادرم نخستین کسانی بودند که شوق شنیدن و گفتن قصه را در دل من کاشتند. بعدتر، وقتی وارد مدرسه و کانون پرورش فکری شدم، معلمان و مربیانم با مهربانی و تشویقهایشان این علاقه را در من پررنگتر کردند. در سیزدهسالگی برای اولینبار در جشنواره قصهگویی کانون شرکت کردم و رتبهی اول استانی را به دست آوردم. آن تجربه برایم دنیایی از شور و اعتماد به نفس بود. هنوز هم حس هیجانانگیز آن اجرا و برق نگاه کودکانی که گوش میدادند را فراموش نکردهام.
تا کنون در چند جشنواره شرکت کردهاید و چه تجربههایی به دست آوردهاید؟
تا امروز دو بار در جشنواره قصهگویی کانون شرکت کردهام و پیش از آن هم در جشنوارهها و مسابقات دیگری حضور داشتهام و موفق به کسب مقام شدم. هر جشنواره برایم پنجرهای تازه بوده است به دنیای خیال و تجربه. آشنایی با قصهگویان دیگر، شنیدن روایتهای متفاوت و دیدن نگاههای تازه، به من آموخت که قصهگویی یعنی یاد گرفتن بیپایان.
فضای جشنواره قصهگویی در سالهای اخیر را چگونه میبینید؟
به نظرم جشنواره در سالهای اخیر بسیار پویاتر، بزرگتر و حرفهایتر شده است. حضور نسل جوان با نگاههای خلاق و تازه باعث شده اجراها رنگ و بوی متفاوتی پیدا کنند و قصهها جان دوباره بگیرند.
تأثیر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بر رشد هنری شما چگونه بوده است؟
کانون پرورش فکری برای من فقط یک نهاد فرهنگی نیست، خانهی دوم من است. در آنجا یاد گرفتم چطور با اعتمادبهنفس روی صحنه بایستم، چطور با مخاطب ارتباط بگیرم و چطور احساساتم را از دل قصه به دل شنونده برسانم. مربیان کانون با راهنماییها و صبوریشان باعث شدند مسیر قصهگویی را جدیتر دنبال کنم و با دنیای تئاتر نیز آشنا شوم؛ دنیایی که امروز بخشی از زندگی من است.
کدام کتابها یا نویسندگان بیشترین تأثیر را بر شما داشتهاند؟
شاهنامه همیشه برایم منبع الهام بوده است؛ هم در نقالی و هم در قصهگویی. علاوه بر آن، کتابهایی مانند هزار و یک شب و قصههای مادربزرگه نگاهم را به جهان قصه شکل دادند. از منابع ارزشمند کانون و افسانههای ایرانی هم بهره میبرم و گاهی قصهها را با نگاهی تازه بازآفرینی میکنم تا برای نسل امروز جذابتر شوند.
در قصهگویی بیشتر به چه موضوعاتی علاقه دارید؟
به قصههای افسانهای و بومیـمحلی علاقهی ویژهای دارم. این قصهها پر از رنگ، صدا و احساساند و پیامهایی عمیق در دل خود دارند. وقتی قصهای از دل مردم و فرهنگ سرزمینم میگویم، حس میکنم ریشههایم را لمس میکنم.
به نظر شما جشنواره قصهگویی چه نقشی در زنده نگه داشتن فرهنگ قصه دارد؟
جشنواره برای من فرصتی بزرگ برای رشد، یادگیری و افزایش اعتمادبهنفس بود. آموختم چگونه با مخاطب، بهویژه کودکان، ارتباطی صمیمی برقرار کنم. به باور من، جشنواره قصهگویی نهتنها هنری را زنده نگه میدارد، بلکه فرهنگ روایت و اصالت ایرانی را دوباره در دل نسل جدید بیدار میکند.
به قصهگویانی که تازه وارد این مسیر شدهاند چه توصیهای دارید؟
به آنها میگویم از دلشان قصه بگویند، صادق باشند و از هیچ اجرایی نترسند. هر اجرا فرصتی تازه است برای درخشش. زیاد تمرین کنند و به صدای درونشان گوش دهند. اگر بخواهم در یک جمله بگویم: جشنواره قصهگویی برای من جادوییترین سفر میان واژهها و دلهای آدمهاست.