بهعنوان عضو هیاتمدیرهی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و کسی که هم در برنامههای مختلف آن حضور داشته و با مربیان و دیگر بخشهای کانون از نزدیک همکاری دارد، ابتدا در مورد سیاستگذاریهای کلان برای این نهاد در دور جدید فعالیت هیاتمدیره صحبت کنید لطفا. در ترکیب و مشی جدید هیاتمدیره در این چند سال اخیر، چه رویکردی پیش گرفته شده و فعالیت آیندهی کانون به کدام سمت میرود.
- صمیمانه تشکر میکنم از لطف و محبت شما و خدا را شاکر و سپاسگزارم که این مجال در مجموعهی کانون فراهم آمده است تا بتوانیم نقش اندکی ایفا کنیم در جریان یکی از نهادهای عظیم و تاثیرگذار فرهنگی که نیمقرن تجربهی تلاش عاشقانه، خالصانه و هنرمندانه در زندگی چند نسل از ما داشته است. گفت «اگر آفتاب نمیتوانی باشی لااقل کرم شبتابی باش»؛ کانون را «کانون» میدانیم، یعنی نقطهی تمرکز نور و نور یعنی آگاهی، زندگی، روشنایی، زیستن از جنس آن مفهومی که در فرهنگ قرآنی ما حیات طیبه نامیده میشود و قرار است نسل مخاطب کودکونوجوان ما را به زیباییها، لطافتها و ظرافتهای اندیشه و روح برساند. علاوه بر این، در جهتگیری کلی کانون بر دو نکتهی اساسی تکیه شده است؛ نکتهی اول پرورش قدرت تفکر و اندیشه است بهگونهای که اعضا، زایایی فکری داشته باشند و بتوانند با نگاه به هر پدیدهای به کشف تازهای برسند. به زبان خود خدا، پشت پردهها را دریابند، یعنی روی سطح حرکت نکنند. نگاه آدمها یا بر سطح میلغزد و بر همان متوقف میشود و یا اینکه از سطح عبور میکند و به آنسوی مسایل راه مییابد. دعوت قرآن دائما همین است: راهیابی به آنسوی پدیدهها که اسمش تدبر است. تدبر از ریشهی دُبُر است، یعنی پشت و یا عبرت به معنی عبور کردن از سطح و لایههای بیرونی به درون یک موضوع است. این بُعد اول کانون است، یعنی کانون در اندیشهی اندیشهسازی است تا اعضا یاد بگیرند به هرچه مینگرند در آن، چیز دیگری را جستوجو کنند، چیزی که چشمهای عادی ممکن است کشف نکند. این آموزهها را مربیان عزیز کانون به روشهای مختلف برای اعضا مطرح میکنند.
بُعد دومی که در کانون بسیار مهم است و وزنش هرگز کمتر از بخش قبلی نیست یادگیری مهارتها است. ورود به قلمرو مهارتهای گوناگون که ما در زندگی به آن نیاز داریم در کانون بسیار مهم است. بهزبان دیگر این موضوع شناخت گنجینههای پنهان وجود آدم است. خداوند در قرآن به این مساله اشاره دارد که شما زمینهها و استعدادهای مختلف دارید. حضرت علی (ع) هم در نهجالبلاغه اشاره دارند که همهی پیامبران آمدهاند تا دفینههای عقلی انسان را استخراج کنند. این ظرفیتهای پنهان انسانی است که ما بسیاری اوقات حتی تا دم مرگ هم متوجه نمیشویم چه داریم و به کشف گنجینههای پنهان خودمان نمیپردازیم. متاسفانه معادن وجودی ما دستنخورده باقی میماند. پیامبران آمدند تا به انسان بیاموزند تو باید در تکاپوی یافتن پنهانهای خودت باشی! پس بخش اول کشف پنهانهای جهان و تفکر در آن و بخش دوم کشف پنهانهای وجود خویش و بارورسازی آنها است. ما استعدادهای مختلفی داریم، به قول پیغمبر ما معادن طلا و نقرهایم. انسانها معدنهایی مثل طلا و نقرهاند و هنر انسان کشف این معادن وجودی است. کانون فرصتی برای کشف این توانمندیها، استعدادها و مهارتآموزی است. بههمینخاطر است که در کانون حدود 42 فعالیت وجود دارد که اعضا خودشان را با تمرین در این زمینهها پیدا میکنند و در آینده مثلا یک نقاش، خطاط، موسیقیدان یا چهرهی بزرگ ادبی میشوند.
کانون فرصت ورقزدن کتاب وجود را برای انسان فراهم میآورد تا ببیند در این میانه چه دارد و خودش را بخواند. ما باید خودخوانی کنیم و خویشتن را درست بشناسیم. حضرت علی (ع) میفرماید ما همه یک کتاب هستیم؛ متاسفانه کمتر این کتاب وجودمان را برگ میزنیم تا ببینیم در آن چه داریم. الان تمرکز کانون بر همین دو مساله است و این ادامهی راهی است که از پیش هم بوده. از بدو تاسیس کانون، حرکت برای همین موضوع بوده است، هرچند با نوسانهای گوناگون و جزرومدهایی که بهتناسب ورود افراد مختلف اعم از مسوولان تا مربیان به نسبت اشتیاق و تخصصشان داشتهایم. همهی اینها تاثیرگذار بوده، ولی واقعیت این است که تابهحال کانون خاستگاه بسیاری از چهرههای بزرگ بوده است. اگر همین نیمقرن را مرور کنیم و امکانش باشد که شناسنامهی کانون را ورق بزنیم، بسیاری از این چهرهها را میبینیم که پروردگان و محصول کانوناند. بیتردید با این روند اگر کانون، گرما، شور و شعور آمیخته با کار را حفظ کند میتواند آیندهی بزرگی برای خودش و نسلهای در راه رقم بزند.
با توجه به صحبتهایتان، به نظر میرسد در سالهای آینده، روند فعالیت کانون بیشتر به سمت توسعهی کیفی فعالیتها برود. میخواهم بدانم برنامهریزیها مشخصا به کدام سمت است؟ در بُعد کمی، کانون در این پنجاه سال نزدیک به 922 مرکز راه انداخته و حالا خیلیها میپرسند کانون در بخش محتوا و رویکرد میخواهد چهکار کند؟ زمانه عوضشده است، بچهها تغییر کردهاند و خیلی از شرایط دهههای پیش حاکم نیست. کانون در این وضعیت باید به کدام سمت برود؟
- تردیدی نیست که در سیر حرکت هر مجموعهای باید دائما بازنگری و بعد از آن بازآفرینی اتفاق بیفتد. باید نیازها را بشناسیم و ذائقهی نسلی را تشخیص بدهیم. طبیعتا کانون باید ورود تازهای در این زمینهها داشته باشد، حوزههای جدید را بشناسد و راههای نرفته را پیدا کند، مثل بعضی از این حوزههایی که الان وجود دارد؛ و اصلا موجودیت کانون باید بازنگری شود. مثلا فرض کنید کتابخانه که بخش عمدهای از کانون است واقعا نیازمند بازنگری است. امروز تعریف کتاب دارد کمکم عوض میشود، اصلا گاهی اوقات کتاب هویت جدیدی پیدا میکند. هرچه پیشتر میرویم نمیدانیم در آینده چه اتفاقاتی میافتد، پس نیازمند کار در این زمینهایم.
یکی از پیشنهادهایی که در هیاتمدیره هم چندبار مطرح کردم این بود که محصولات کانون نباید فقط تولید بزرگترها برای کودکانونوجوانان باشد. چرا فرصتی فراهم نیاوریم که خود کودکان خلق کنند؟ ما باید این نسل را باور کنیم. کودکان و نوجوانان ما الان در بینشان نویسندگان خوبی دارند. چندسال پیش وقتی قرار شد از تالیف دانشآموزی حمایت شود ما صدها تالیف دانشآموزی داشتیم. من سالهای سال است که دارم با دانشآموزان کار میکنم، قبلا در مجموعهی معاونت پرورشی آموزش و پرورش و در اردوهای دانشآموزی بودم. شعر دانشآموزی ما به شعر شاعران بزرگ طعنه میزد. من وقتی کارهای پژوهشی دانشآموزان را به استادها نشان میدادم نظرشان این بود که بعضی از این کارها در حد رسالهی دکتری است، یعنی میشود به این دانشآموز دکترا داد. ما در بچههای خودمان چنین توانمندیهایی سراغ داریم. یکی از رویکردهای ما در آینده همین است که بهجای اینکه تنها ما برای بچهها بنویسیم، اجازه بدهیم خود بچهها هم خلق کنند. این فرصتآفرینی بسیار مهم است و در حوزههای مختلف هنری صدق میکند. ما باید فرصت بدهیم بچهها در زمینههای مختلف خلق کنند، فیلم بسازند، انیمیشن درست کنند و غیره. بهنظر میرسد موتور این بخش کار روشن شده، ولی هنوز حرکت نکرده است. نیاز به زمان، توان و تومان دارد، یعنی باید بههرحال در این زمینه هزینه کرد. ما باید با برنامه حرکت کنیم، اندیشه و طراحی کنیم.
کار دیگری که میشود کرد این است که خود اعضای کانون نقشهای مدیریتی بهعهده بگیرند؛ مثلا اگر در کتابخانههای کانون حلقههایی درست میشود که پس از مطالعه و کتابخوانی بحث و گفتوگو کنند، مدیریت این جلسات را به خود بچهها بدهیم. باور کنیم که بچهها میتوانند این کار را بکنند. باید اجازه بدهیم مدیریت فرصتهای نقد و گفتوگو به عهدهی خود بچهها باشد. باورمندی به این نسل نکتهی خیلی مهمی است که باید در کانون اتفاق بیفتد تا در آینده مدیریتهای کانون از درون اعضا بهوجود بیاید. بههرحال نسلهای امروز مربیان ما کمکم خواهند رفت، این طبیعت ناگزیر هر مجموعهای است. سی سال بعد این مربی میرود، خب ما حتما باید نیروهای جدید و جوان را جایگزین کنیم. میتوانیم این نیروها را از درون خود کانون پیدا کنیم.
نکتهی مهم دیگری که در هیاتمدیره هم مطرح است و از جهتگیریهای جدی کانون است، نکاتی است که مقام معظم رهبری فرمودهاند: یعنی کانون مبنای حرکتش را بر اساس رهنمودهای رهبر انقلاب تنظیم میکند. ایشان پیشنهادها و راهکارهای روشنی برای کانون مطرح کردهاند که باید در دستور کار کانون قرار بگیرد. طبیعتا کانون باید با مجموعهی اسناد بالادستی خودش هم رابطهای دقیق و منطقی برقرار کند. این امری کاملا طبیعی و روشنی است که در نظام ما چشماندازی وجود دارد، این چشمانداز سال 1404 است که بر اسا آن، ما تا یک دههی دیگر باید به چیزهایی برسیم. طبیعتا باید پرسید سهم کانون در این موضوع کجاست و چیست. پس کانون مستقل تصمیم نمیگیرد و عمل نمیکند، بلکه باید همپای کاروانی که در کشور در حال حرکت به سمت مقصد اعتلا است پیش برود.
بهگمانم یکی دیگر از کارهای خیلی مهم تعامل اعضای کانون با جهان است. ما باید زمینه را برای اینکه اعضای مختلف کانون در حوزههای مختلف هنری با جهان تعامل کنند فراهم بیاوریم. باید روی این مساله خیلی فکر و اندیشه کرد. بچههای ما الان قدرت تولید بالایی دارند، مثلا تولید فیلم. آیا ما نمیتوانیم زمینهی حضور فرزندان عزیزمان و اعضای کانون را در سطح جهانی فراهم کنیم؟ آیا نمیتوانیم در حوزهی انیمیشن، داستان، عروسک و نمایش زمینهی این حضور را محیا کنیم؟ الان ما صرفا در حوزهی نقاشی تکاپوی بینالمللی داریم. معمولا در سالهای گذشته هم در این حوزه نمونههای خیلی موفقی داشتهایم، مثلا بعضی از اعضا در سطح جهانی در اسپانیا و ایتالیا حضور موفقی داشتند. بااینحال این حضور خیلی اندک است، ما استعدادهای زیادی داریم و خیلی بیشتر از اینها میتوانیم فعال باشیم. من گاهی از بعضی از نمایشگاههای جهانی بازدید کرده و میکنم. الان یک هفته بیشتر نیست که از آلمان برگشتهام و بعضی از نمایشگاههایشان را دیدهام. نه اینکه از طرف کانون رفته باشم، برای فعالیت فرهنگی از طرف جای دیگری رفتم، ولی بهسبب انتصاب و اتصالم به کانون سعی کردم بروم و ببینم دیگر کودکان در جهان چه میکنند، به چه میاندیشند و ما چهقدر میتوانیم زمینههای تعامل را فراهم کنیم. بالاخره مشترکات ما با جهان فراوان است، همهی ما بههرحال انسانیم. انسانها در گوشهوکنار جهان احساسات و ذائقهی نزدیکبههم دارند، حتی بسیاری از آرمانها نسبت به هم قابل تطبیق و تقریب است. ما میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم و زمینهی ارتباط اعضایمان با جهان فعالتر باشیم.
در صحبتهایتان به چشمانداز 1404 اشاره کردید، جایگاه کانون در این برنامه چیست؟ وضعیت فعلی کانون را بهطورکلی در حوزهی فرهنگی و هنری و بهطور اخص در حوزهی کودکان چهطور میبینید؟
- اگر واقعبینانه نگاه کنیم، نه خوشبینانه و نه بدبینانه، به گمان من راههای نرفته خیلی بیشتر از راههای رفته است. هنوز کارهای بسیاری مانده و باید فعالیتهای زیادی انجام شود. یکی از ضعفهای جدی ما ضعف ارتباط و اتصال کانون به مجموعههای دیگر است. مجموعههای فرهنگی دیگر باید با کانون پیوستگی داشتهباشند و هر دو طرف از ظرفیتهای هم استفاده کنند. نزدیکترین خویشاوند کانون آموزشوپرورش است، چراکه کانون در مجموعهی آموزشوپرورش قرار دارد. متاسفانه این مساله هنوز دقیق تعریفنشده است. ما نه پیوند مشخصی بین مربیان و معلمان داریم، نه بین مدرسه و کانون؛ و نه حتی مثلا حقوق مربیان کانون مثل آموزشوپرورش دیده میشود. کاستیهایی داریم که خوشبختانه مقداری از آنها جبران شده، ولی هنوز فاصلهها کم نیست. کار یک مربی هرگز کمتر از کار یک معلم نیست. من نه از منظر ارزشی که حتی از منظر کمی میگویم. از نظر کمی زمانی که یک مربی میگذارد و نیازهای پیشین برای مطالعه و آموختنش هرگز کمتر از یک معلم نیست. من در آموزشوپرورش بودهام و هستم، عمر من عمدتا در آموزشوپرورش گذشته است و هنوز هم ارتباط نزدیکی با آن دارم. گاهی از معلمها خواهش میکنم اجازه بدهید من کمی تدریس کنم چون میخواهم فاصله نگیرم و با واقعیت بیگانه نشوم، واقعیت نسلی که امروز مخاطب ما است. اگر کمی دیر بجنبیم میبینیم که خیلی فاصله افتاده است. اصحاب کهف 309 سال خوابیدند که سکهشان از اعتبار افتاد، من بر آنم پس از لحظهای خواب، سکهها اعتباری ندارند. الان اگر 309 دقیقه خوابیدی سکههایت از اعتبار میافتد. ما باید بهشتاب تمام با این نسل همراه شویم. شاید یکی از مسایل مهم دیگری که وجود دارد این است که نسل امروز ما بهشدت با فضاهای مجازی مرتبط است.
آخرین سوال من هم دقیقا در همینباره بود که الان اپلیکیشنها وارد دنیا شدهاند که بخشی از کاربرانشان در دنیا و در ایران کودکاناند. پیشازاین سایتها بود، روزبهروز این ابزارها دارد بیشتر و به ما نزدیکتر میشود. به قولی از کامپیوتری که باید بروی پشت آن بنشینی همهچیز وارد گوشیهای موبایل و نزدیکتر شده است. توقع از جایی مثل کانون این است که در چنین مواردی پیشگام باشد. برای اینکه بخش خصوصی دلیلی نمیبیند روی چیزی که سوددهی آن مشخص نیست سرمایهگذاری و ریسک کند، ولی کانون اتفاقا میتواند این کار را بکند. کانون در این حوزه چه برنامههایی دارد؟
- من ابتدا تحلیلی روانی ارایه بدهم از رویکرد جامعهی خودمان نسبت به پدیدههای نو: ما معمولا زمانی با پدیدههای نو آشتی میکنیم که بچهها دارند با آن خداحافظی میکنند. پدیدهی جدیدی آمده و تازه ما به دستوپازدن میافتیم که پدیدهی قبلی عجب چیزی است! ما یک نگاه ناروا داریم که بهجای اینکه پدیدهها را فرصت ببینیم تهدید میدانیم. هیچکس بزرگراه را به خاطر اینکه یک راننده بد رانندگی کرده و مصدوم شده نمیبندد. ما باید آن خطاکار را از این فضا بیرون بکشیم و بکوشیم این خطا دیگر اتفاق نیفتد، اما این یک جاده است؛ جادهای که میشود از آن استفاده کرد و به مقصد رسید. پدیدههای جدید، فضاهای سایبری و مجازی تهدید نیستند، ما میتوانیم از همین مجال برای اعتلای آموزشمان استفاده کنیم. بهخصوص که اقبال نسل کودکونوجوان ما به این پدیدهها بسیار زیاد است. من وسیلهی نقلیه ندارم و معمولا اتوبوس و قطار سوار میشوم. همیشه میبینم پدرومادرهایی که بچهی سهچهارساله دارند، معمولا یک تبلت همراهشان است و بچه این فاصلهی چندساعته را عمدتا به تبلت مشغول است. ممکن است با بازیها مشغول شود، اما میدانیم که بخشی از اینها هم آرامآرام هویت بچههای ما را میسازند. این وسایل نقشآفریناند. کانون باید به سمت تولید در این زمینهها برود، باید بهجای انفعال، فعال باشیم. منفعلان همیشه شکستخوردگاناند. کسی که به انفعال میافتد مدیریتش را دیگری که فعال است بهعهده میگیرد. آمریکاییها ضربالمثلی دارند که اولین کسی که هفتتیر میکشید هفت گلوله جلوتر است. وقتی شما اولین کسی باشید که میدان را بهدست میگیرید، دیگران را مدیریت میکنید؛ اما اگر صبر کنید ببینید دیگران چه میکنند تا شما چه کنید، میشوید مقلد. در این صورت نقشآفرین نیستی، و دیگران تو را مدیریت میکنند.
تولیدکنندگان خارجی حتی میتوانند نقشهای فریبندهای ایجاد کنند که فکر کنید اصل بازی این است، درحالیکه به یک مسالهی حاشیهای مشغول هستید. ما باید خیلی سریع وارد این عرصه شویم. اگر امروز میتوانیم آموزش این نسل را با بهرهگیری از همین امکانات و ظرفیتهای ارزنده که تلفیق هنر و آموزشاند پیش ببریم چرا نکنیم؟ اگر ما نتوانیم از این ظرفیتها استفاده کنیم عقب میمانیم. چرا کلاسهای امروز ما جاذبه ندارد؟ بخشیاش ریشه در همین مساله دارد: ما هنوز با همان تختهسیاه و گچ آموزش میدهیم، حالا اگر کمی پیشرفت کردهایم با یک وایتبرد کار میکنیم. میشود از این ظرفیتهای جدید که از تصویر، موسیقی و همهی امکانات سود میبرند تا به القای یک مفهوم بپردازند، استفاده کنیم. ما حتی میتوانیم آموزههای دینیمان را با بهرهگیری از همینها پیش ببریم. همین چند سال پیش بود که مقالهای فرانسوی میخواندم که نوشته بود زمانی که پدیدههای جدید آمدند همه میگفتند دیگر دین مُرد، اینها دین را به حاشیه میبرند؛ اما الان بیشترین سایتهای فعالی که میبینید سایتهای دینیاند. بچههای مذهبی با عشق، علاقه، ذوق و هنر سایتها و وبلاگهایی فعال کردهاند و در این فضاها کار میکنند. ما باید کمی سریعتر حرکت کنیم. دیر میجنبیم و زمانی با برخی از این پدیدههای آشتی میکنیم که بچههای ما دارند از آنها قهر میکنند و جدا میشوند.
خیلی ممنون. اگر صحبت پایانیای هم دارید بفرمایید.
- ممنون و سپاسگزارم از لطف شما. ما در کانون نیاز داریم برای پیشبرد اهداف در حوزههای مختلف کار دایم عرصههای مشورتی را با اندیشهوران و صاحبنظران فعال کنیم. اگر ریشهی واژهی مشورت از شور باشد، شور به معنی بیرون کشیدن عسل از کندو است. ما باید از ذهنها عسل استخراج کنیم، حتی اگر کسی یک نکته داشته باشد. این است که کانون باید رابطهاش را با صاحبنظران و اندیشهوران قویتر کند. هنرمندانی که بیرون کانوناند و گاهی به هر دلیلی آزردهخاطر شدهاند، به آنها کمتوجهی شده است، اینها سرمایههای این مملکتاند، ما باید از همهی این سرمایهها برای پیشبرد اهدافمان کمک بگیریم. در کنار همهی اینها نظر کودکانونوجوانان را دستکم نگیریم. آنها میتوانند راهبران بزرگی برای تحقق آرمانهای ما باشند. اصولا تربیت و آموزش خیابانی یکسویه نیست، یک خیابان دوطرفه است. ما فقط یاد نمیدهیم، گاهی بیش از آنکه یاد بدهیم یاد میگیریم. ما باید دایم خودمان را تصحیح کنیم، روشهایمان، حرکتمان، نگرشمان را و بچههای این نسل میتوانند یاریگر ما در یافتن نگرشهای نو و بدیع باشند.
گفتوگو از علیاکبر امینی منتشر شده در ماهنامهی 30 آذر 1394