ابتدا بگویم که من نمیتوانم نظر جامعی در این حوزه بدهم و بر اساس تجربهی شخصیام حرف میزنم. چیزی که من دارم میبینم، به واسطهی اینکه مادر دو فرزند هستم، این است که ما در حوزهی اسباببازی با خلاء بزرگی روبهرویم، چه برسد به اسباببازی کودکان با نیازهای خاص.
من یک کودک مبتلا به اختلال آسپرگر دارم. این بچهها نیازهای ویژهای دارند که شاید اسباببازی در ردهی سوم و چهارم اولویت قرار بگیرد. ما اصلا در مورد این اختلال با فقر منبع مواجهیم و غیر از چند منبع انگشتشمار آکادمیک چیز دیگری در این حوزه نمیبینیم. شما به عنوان یک مادر یا پدر نیاز دارید بدانید که وقتی با این موضوع مواجه میشوید اصلا چطور باید با کودکتان رفتار کنید. اختلال آسپرگر که در طیف اوتیسم قرار میگیرد باعث میشود بچهها نتوانند با دیگران به راحتی ارتباط بگیرند و در دنیای درونی خودشان غرق میشوند. این بچهها عموما نمیتوانند در بازیهای گروهی شرکت کنند، بنابراین نیاز دارند اسباببازیهایی داشته باشند تا تعامل با دیگران را از طریق آن یاد بگیرند. بااینحال در این زمینه اصلا چیزی وجود ندارد، حتی منابع آموزشی.
وقتی شما از اسباببازی ناامید میشوید، ممکن است سراغ فضاهای بازی عمومی و پارک بروید. آنجا هم میبینید که این بچهها به خاطر شرایطشان منزوی میشوند و دوباره میخواهند به خانه برگردند. در نتیجه تنها مفر آنها برای خروج از زندان درونیشان وابسته شدن به تلوزیون و بازیهای دیجیتالی (مثل ایکسباکس) است. علاقهی این کودکان به تکرار باعث میشود یک کارتن را ماهها ببینند یا دو سال فقط با یک بازی سرگرم شوند. این تکرار اعصاب پدرومادر را میفرساید. این در حالی است که اگر آنها اسباببازی متناسب با نیازشان داشته باشند برای شناخت بیشتر دنیا، برقراری تعامل اجتماعی و سایر مهارتها کمکشان میکند. این بچهها به اسباببازیهای مخصوصی نیاز دارند تا مفاهیم اساسی زندگی را یاد بگیرند. ما چون اینها را نداریم، خودمان هم اصلا چیزی از رفتار درست با آنها نمیدانیم.
من به عنوان کسی که سالها است در حوزهی خبرنگاری اجتماعی کار میکنم مدام باید دستبهدامن متخصصها شوم که "من نوعی باید با کودکم چه کار کنم؟" متاسفانه آنها هم نمیدانند و غیر از اینکه بگویند دنبال درمان دارویی باش در حوزهی روشهای شناختی و رفتاری کمکی نمیکنند.
جامعهی ما تازه دارد با اختلال اوتیسم آشنا میشود، بنابراین ما با فقر زیادی در این حوزه مواجهیم. اختلال آسپرگر که زیرشاخهی اوتیسم است دیگر اصلا شناختهشده نیست. من به واسطهی کارم ارتباط نزدیک و صمیمانهای با مسوولان سازمانهای مختلف مثل بهزیستی دارم، ولی آنها هم واقعا نمیدانند و نمیشناسند. ما که در رسانه فعالیت میکنیم در خیلی موارد از آنها جلوتریم و در خیلی از موارد آنها از اطلاعاتی که در رسانهها منتشر میشود استفاده میکنند. حدود هشت سال پیش که متوجه شدم کودکم چنین اختلالی دارد در مورد آن در اینترنت سرچ کردم و دیدم بیشتر از چهارپنج منبع به فارسی در مورد آن وجود ندارد. وقتی با دکتر روانپزشک مشورت کردم گفت این اختلال در ایران شناخته شده نیست. بههرحال از هشت سال پیش تا امروز کمی به محتوای موجود در این حوزه اضافه شده است. خود من مقالات متعدد و پیوستهای از روانشناسان در روزنامه کار کردهام، دربارهی روش درست رفتار با بچههای مبتلا به آسپرگر و اوتیسم.
من فکر میکنم برای برطرف کردن کمبودهای این حوزه لازم است هم خود سازمان بهزیستی، هم دیگر نهادهای فعال در زمینههای مرتبط و هم کسانی که برای کودکونوجوان فعالیت میکنند به کودکان با نیازهای ویژه توجه بیشتری داشته باشند. مسالهی مهم این است که تعداد این کودکان در ایران کم نیست، اگر ما آنها را در سطح جامعه نمیبینیم به این دلیل است که بستری برای حضورشان فراهم نیست. نه تنها لازم است این نهادها اسباببازی و سرگرمیهایی برای کودکان با نیازهای خاص تولید کنند، بلکه باید آنها را در همهی زمینههای اجتماعی ببینند. این موضوع خیلی دردناک است، کودکانی که اختلالی دارند جامعهپذیریشان کم است و از طرف دیگر هم جامعه روی خوشی به آنها نشان نمیدهد. در فقدان نهادهای حمایتی اگر آنها از اسباببازیهای سن خودشان هم محروم باشند اوضاع را برایشان سختتر میکند. معمولا گلکوچیک در کوچه از سادهترین بازیهایی است که بچهها بازی میکنند، ولی بچههای اوتیسم به خاطر شرایطشان حتی از این بازی ساده هم محرومند؛ نه فضای مناسب بازی آنها فراهم است و نه دیگران با آن ها تعامل مثبتی دارند. بهطور کلی فضاهای بازی بچهها کم است، اما شرایط کودکان با نیازهای ویژه در همان فضاهای محدود هم در نظر گرفته نمیشود.
من نمیدانم چرا این شرایط سخت برای بچههای خاص در جامعه وجود دارد. شاید این نیازها از طرف من نوعی که مادر یک بچهی مبتلا به آسپرگرم هیچ وقت بیان نشده است تا دیگران هم متوجه شوند، ولی بچههای معلول جسمی حرکتی وضعیتشان با بچهی من خیلی فرق میکند. این مسایل باید حتما از طرف نهادهایی مثل شهرداری که فضاها عمومی را میسازد یا نهاد مسوولی مثل بهزیستی در نظر گرفته شود. بهزیستی باید اینها را با شهرداری درمیان بگذارد تا نیاز بچههای ویژه در طراحی و ساخت فضاهای عمومی دیده شود. الان اگر یک کودک معلول را به فضاهای عمومی بازی کودکان ببرید، چطور میتواند از آن استفاده کند؟ هیچجور اسباببازی، هیچ تاب و سرسرهای که آنها بتوانند استفاده کنند وجود ندارد. من نمیدانم کشورهای دیگر لحاظ علمی برای تامین نیاز کودکان با نیازهای خاص چه کارهایی کردهاند، اما مطمئنم که چنین چیزهایی هست و ما در ایران نسبت به آن بیتوجهایم. اصلا یک بیتوجهی عمومی نسبت به رعایت حقوق معلولان در ایران وجود دارد. این مختص کودکان نیست، بزرگسالان هم دچار انواع محرومیتها هستند. حالا این شرایط برای بچهها به لحاظ نیازهای عاطفی و آموزشیای که دارند سختتر است.
کد خبر: 258548
تاریخ انتشار: ۲۱ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۳
- چاپ
رحتمی، روزنامهنگاری است که دغدغههایش در زمینههای اجتماعی از جمله مسایل کودکان، همواره در روزنامههای محل کارش بازتاب داشته است. او در گفتوگویی کوتاه، دربارهی وضعیت اسباببازیهای کودکان با نیازهای خاص سخن گفته است.