گاهی یک جمله از دهان یک کودک یا حتی دیدن یک نقاشی از او می تواند دنیای آدم بزرگ ها را با همۀ پیچیدگیها بهم بریزد. حتما شما هم مثل من تجربه چنین موقعیتی را داشته اید. یک کودک با همه کوچکی اش اما گاهی آدم را چنان تکان می دهد که انگار کسی بیخ گوشت فریاد می زند: بیدار شو...
کلاس اول دبستان بود که والدینش او را در کانون ثبت نام کردند. به دلیل علاقۀ بسیار زیادش به فعالیتهای هنری بویژه نقاشی، چهار سال به طور پیوسته در کلاسهای نقاشی کانون حضور دارد. نگار جام جم حالا کلاس چهارم است و عضو فعال مرکز شماره 6 کانون پرورش کودکان و نوجوانان استان تهران است. او امسال در رشته نقاشی دومین جشنواره قامت دوست رتبه اول را دریافت کرد.
میپرسم چرا انقدر نقاشی کشیدن را دوست داری؟
- آخر وقتی نقاشی میکشم آرامش می گیرم. البته وقتی حس شادی یا غم هم دارم دوست دارم نقاشی بکشم تا حس خودم را در نقاشی ثبت کنم.
میدانی دیگران هم از دیدن نقاشیهای تو آرامش میگیرند؟
- میخندد
فقط نقاشی کشیدن را دوست داری؟
- نه خوشنویسی و سفالگری هم آموزش دیدم و انجام میدهم، اما نقاشی کشیدن را بیشتر دوست دارم.
چند بار در مسابقات نقاشی شرکت کردهای؟
- این اولین بار بود. من در این چهار سال فقط آموزش نقاشی دیدم و اصلا آماده شرکت در مسابقه نبودم. اما سال 94 با راهنمایی مربیام در مسابقه شرکت کردم.
نگار جان درباره ایده نقاشیات بگو. چطور به فکر نقاشی از غواصان شهید افتادی؟
- تابستان که مربیام خانم فتحیزاده موضوعات مسابقه را برایم خواند، پیشنهاد کرد اگر دوست دارم راجع به موضوع دفاع مقدس فکر کنم . من هم چند وقتی بود که اخبار شهدای غواص را میشنیدم و خیلی فکرم را مشغول کرده بود. در آخر تصمیم گرفتم این موضوع را کار کنم.
از غواصان شهید چقدر میدانی؟
- من از زبان خانوادهام در مورد شهدا خیلی شنیدهام. میدانم دشمن دست آنها را بست و در آب شهید کرد. آنها به خاطر ما شهید شدند. من شهدا را خیلی دوست دارم چون فداکار بودند. روزی که میخواستند آنها را به بهشت زهرا ببرند مدرسه بودم و با اینکه خیلی دوست داشتم بروم اما نشد.
پس خانواده هم در شناخت تو از شهدا و روزهای دفاع مقدس نقش زیادی دارند؟
- بله، پدر بزرگ و دایی و بعضی اقوام ما نظامی هستند و بیشتر در مرزهای ایران خدمت میکنند و خیلی چیزها در مورد فداکاری شهدا در مرزهای ایران برایم گفته اند.
میخواهی در آینده هم نقاشی را ادامه بدهی؟
- بله، دوست دارم نقاش بزرگی بشوم و از کارهای خوب و بد نقاشی کنم تا به مردم بگویم کارهای خوب چقدر زیبا هستند و کارهای بد چقدر زشت.
چه جالب ، یعنی چطور؟
- مثل همین نقاشی غواصان شهید. میخواستم بگویم فداکاری شهدا چقدر برای ما ارزش دارد و کار دشمن که آنها را دست بسته شهید کرد چقدر زشت و بد بود.
فکر میکنی با نقاشی میشود حرفهای مهم زد؟
- بله من میخواهم با نقاشی به آدمهایی که به اطرافشان توجه ندارند بگویم که از خواب بیدار شوند و به اطرافشان توجه کنند.
تو هم خیلی خوب حرف میزنی و هم خیلی هم خوب نقاشی میکنی. میدانی چرا این همه چیزهای خوب در تو وجود دارد؟
- بله من عضو کانون هستم .کانون پر از فرهنگ و ادب است و استعدادهای بچهها را شکوفا می کند.
پس معلوم است کانون را خیلی دوست داری؟
- بله خیلی. من متوجه شدم با هم کلاسی هایم که عضو کانون نیستند خیلی فرق دارم. آنها از خواب خود نمیزنند که به کانون بیایند و کتاب بخوانند اما من همیشه از خواب خودم می زنم تا در کانون چیزهای خوب یاد بگیرم.
کانون هم به داشتن دختر نازنینی مثل تو افتخار می کندو مطمئن هستم در آینده باعث سربلندی خانواده و مربیانت در کانون میشوی.
- ممنونم. میخواستم از خانم فتحی زاده مربی نقاشیام و خانم طالبی هم تشکر کنم که خیلی برایم زحمت کشیدند.
گفتوگو: ساغر لطفی نژاد
این گفتوگو در حاشیۀ جلسه پایان سال 1395 و حضور نگار جام جم و والدینش دراین برنامه به عنوان میهمان صورت پذیرفت . در این برنامه محمود سلیمانی مدیر کل کانون استان ضمن گفتوگوی کوتاه با این عضو هنرمند در مورد تابلوی نقاشی شهدای غواص هدیهای به رسم یادبود به وی اهدا کرد.