«عقل صورتی یا مدادی که فقط مشق نمینوشت» را مهدی فرشیدیسپهر کارگردانی کرده. هنرمندی که پیش از این نیز آثارش مورد استقبال و توجه فراوان قرار گرفته است.
دیدار ما پیش از شروع نمایش شکل میگیرد. بر روی صحنه و زمانی که بازیگران نشستهاند تا نقدها را بشنوند. کارگردان دفتری دارد قطور که نکاتی را دربارهی بازی صبح نوشته است. گروه این روزها هم برای دانشآموزان اجرا دارد و هم عصرها. بچههایی که با والدینشان به پارک لاله میآیند ممکن است کوچکتر هم باشند اما با این حال این نمایش به نیاز چند نسل از مخاطبان پاسخ میدهد.
بعضی از بازیگرها که کوچکترند ولو شدهاند بر روی صحنه. مابقی بر روی صندلی نشستهاند و به وقتش از دیگری نقد میکنند. حرفها که تمام میشود وقت اجرای نمایش است. کارگردان وارد ورودی میشود و از مخاطبان دعوت میکند تا به سالن نمایش بیایند. اولین سورپرایز گروه برای آنها که اهل تئاتر یا مشتری تئاتر کانوناند، مواجهشان با سالنی کاملاَ متفاوت است. گروه نمایشی تمام دکور سالن را تغییر داده است. بعد از مدتها صندلیها جابجا شدهاند و جای سن پیشین را گرفتهاند. حالا مخاطبان برای رسیدن به جایگاه مجبورند از وسط صحنه عبور کنند و همین موضوع لبخندی را بر صورت آنها میآورد. مخاطبان دیگر اما از این جدی گرفته شدن لذت میبرند، مخصوصا که کوچک باشند و اولین تجربههایشان از تئاتر را پشت سر بگذارند. اما این تغییر، زمانی معنای واقعیاش را مییابد که در طول نمایش با باز شدن چند در کوچک روی صحنه نور خورشید به سالن میتابد.
نمایش گاهی به موازات در دو قابی روایت میشود که کنار هم چیده شدهاند؛ یکی خانه است با نشانههایی از دههی شصت و نود و تضادی که بر زندگی اغلب ما حاکم شده است. دیگری دکوری متحرک است که نقش مدرسه را بر عهده دارد. در همان چند دقیقهی نخست است که مخاطب متوجه میشود با خیل بازیگران طرف است و اولین جرقه برای منتقدان زده میشود که کارگردان چطور میتواند تا پایان اثری که مخاطبان متفاوت دارد به مدیریت 25 نفر بر روی صحنه بپردازد؟
کارگردان همچنان برای مخاطبان قابل رویت است. او حالا در اتاق فرمان نشسته است و پیش از آن ما را از چیزی مطلع کرده است: راوی داستان من هستم، اما اگر پسری عاشق هنر را میشناسید که وقت شناس باشد و بتواند هر روز در دو شیفت کار کند و راوی ما باشد حتما او را به ما معرفی کنید.
بعدتر سوالهایم را از او با شگفتی خودم از مدیریت این تعداد بازیگری مطرح میکنم. میگوید: «من کسانی را انتخاب کردم که کارمند مآب نبودند. بودن آنها صرفا در صحنه و سن نیست بلکه درکی از جامعه گردانی دارند، به همین دلیل بینظمیهای جاری که طبعا مورد سوال شماست در آنها دیده نمیشود. آنها برای شهرت نیامدهاند.»
بعد ادامه میدهد: «نظم حاکم بر گروه ما حاصل امر کردن نیست. حاصل میل و درک گروه به جامعه گردانی است؛ همانطور که پیشتر هم گفتم. پس باید بگویم انتخاب آنها بر اساس این بوده که پی شهرت نباشند و خود تولید کننده باشند. همین امر سبب شده تا در کنار هم بتواند از پس یک کار گروهی بر بیایند.»
بعد از نمایش کارگردان از بچههای حاضر در سالن سوال میپرسد. «عقل صورتی یعنی چه؟»
حالا وقتش است که بچهها آنچه را که در نمایش دیدهاند با خود مرور کنند. داستان از این قرار است که پسر داستان در عالم خودش به سر میبرد تا آنکه طی یک خواب شیوهی تفکر او به دست خوش تغییر میشود، در همین حین مربی پرورشی مدرسه به او مدادی جادویی هدیه میدهد. مدادی که قادر است آرزوهای هر کسی را برآورده کند. فرشیدیسپهر میگوید: «داستان ما در دفاع از نسلی از بچههاست که در حال انقراضاند. این بچهها به جای بازو کلفت کردن و پز دادن به درون عالم نگاه میکنند و چون طرفداری ندارند در حال انقراضاند. باید بگویم این روزها از این دست بچهها در هر شهری 10 تا وجود دارد. به خاطر همین ما این نمایش را جهت خروش علیه این انقراض ساختهایم. نگاهمان چه بود؟ اینکه هر اتفاقی در ایران رسانه دارد جز این مساله!»
و بعد دربارهی ریسک ساخت این نمایش صحبت میکند: «بله، این ریسک است و البته شغل هنرمند این است که ریسک کند. اما میدانید من مطمئن بودم بچهها این نمایش را نگاه میکنند؛ با آنکه اثری آهنگین نیست نمیتوانم نمایشمان را صرفا اجتماعی یا حتی اثری جدی بدانم. بیشتر میتوانم عنوان تئاتر مگو را برایش به کار ببرم.»
«عقل صورتی یا مدادی که فقط مشق نمینوشت» بیش از یک ساعت مخاطب را با خود همراه میکند. از آواز و موسیقی بهره برده است. گره داستانی دارد و تعلیق. از درگیری استفاده میکند و یک داستان کامل محسوب میشود. اما داستان آن از کجا آمده؟
- خب من طی این سالها از داستانهای موجود بهره نبردهام. سعی کردهام داستانها را از اتفاقهای واقعی انتخاب کنم و بعد در طی ساخت آن را دچار تغییراتی کنم و اثری پخته را تحویل بدهم. اغلب پای درددل والدین مینشینم یا در خیابان سوژهها را جدی میگیرم.
- و دربارهی گروه بگویید؛ بعضی از آنها برای اولین بار است که حضور در سن را تجربه میکنند. آنها را چطور انتخاب کردید؟
- بله. نیمی از گروه برای اولین بار است که پا روی صحنه گذاشتهاند. من هم مثل بقیه آزمون میگیرم. اما با کمی تفاوت. ساعت پنج صبح قرار میگذارم با شاگردانم. یا در جای دوری از شهر. امتحان فیزیکی داریم. و تمام اینها با یک هدف. انتخاب من بر اساس غیرت نسبت به هنر و نه شهرت و انسان- زمانی است که صرف میشود.
این گروه هم 90 روز است که با من کار میکنند و پیشرفت داشتند. اولویت من غیرتمندی نسبت به هنر و تلاش است. این گروه هم به ادعای خود نسبت به هنر وفادار ماندند.
اما بخشی از صحبتهای ما معطوف میشود به مشکلات پیش روی این نمایش و دیگر آثار مشابه. مهدی فرشیدیسپهر، تئاتر کودک را نیازمند اتفاقی مهم میداند. جدی گرفته شدن تئاتر کودک از سوی هنرمندان و پیشکسوتان مهم است. متاسفم که همین الان هنوز تصور بسیاری از افراد از نمایش همان شهر موشهاست. سالهای متمادی است که اساتید هیچ اثر کودکی را ندیدهاند و البته راه حل این مساله هم نمیتواند به تنهایی دست خود ما باشد.»
سعید ابک، مهرداد باقری، شراره طیار، فهیمه باروتچی، مریم علوی، الهام ایروانی، امیرحسین انصافی، میلاد محمدی، هانا صراف، محمدرضا اصغری، آبتین دابا، ایلیا فرمانی، محمدحسین موسوی، ونوس شمس، مریم منصوری بخشی از بازیگران این نمایشاند. قرار است اکران این اثر تا میانه خرداد ادامه داشته باشد.
گزارش از تهمینه حدادی
اگر این روزها سری به مرکز تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بزنید با نمایش متفاوتی در حوزهی کودک و نوجوان روبرو میشوید که نظر منتقدان و بینندگان زیادی را به خود جلب کرده است. اثری غیر اقتباسی که تعدد بازیگران، روایت موازی اما قابل فهم آن برای کودکان و مفاهیم عمیقش ذهن مخاطبان بزرگسال را معطوف به مدیریت درست یک اثر هنری میکند؛ مدیریتی که سبب شده که با کمترین هزینه صحنهای کاربردی و درخشان خلق شود تا تک تک بازیگران پیشکسوت و تازه کار حاضر در صحنه بر روی آن خوش بدرخشند.