نورا حقپرست مدیرکل نظارت بر انتشارات کانون طی مصاحبهای اعلام کرده بود هدف از این حرکت فرهنگی، حفظ گنجینه و میراث فرهنگی کانون است. همچنین دسترسی نداشتن فعالان حوزهی ادبیات کودک و نوجوان و اساتید و دانشجویانی که برای موضوعهای درسی خود نیاز به مراجعه به آثار نسل اول تصویرگری کتابهای کودک داشتند و قدردانی از تلاشگران و بنیانگذاران کتاب کودک و نوجوان در کشور از دیگر انگیزههای ما در این طرح بوده است.
در همین راستا در نمایشگاه بینالمللی کتاب امسال، 52 اثر قدیمی از کانون به انتشار رسید و مورد استقبال خانوادهها و علاقهمندان جدی ادبیات قرار گرفت. اما از آن پس، و با استقبال چشمگیر مخاطبان از چندنسل، سیاست کانون به سمت متفاوتی حرکت کرد، تا آنجا که امروز 110 عنوان کتاب تحت عنوان «50 سال مهر و همگامی با کودکان و نوجوانان» به مخاطبان عرضه شده است. این آثار ویرایش زبانی شدهاند و بیشتر آنها از کیفیت تصویری بهتری بهرهمند هستند. به فراخور نیاز هم تغییراتی در صفحهآرایی این آثار رخ داده است.
نکتهی جالب توجه در این مجموعه، انتشار مجدد آثاری است که شاید به مدت چهل سال در بازار کتاب ایران وجود نداشتهاند. از سویی مرور تصاویری که در یک دههی طلایی (46 تا 56) جوایز متعدد تصویرگری را کسب کردهاند برای مخاطب عام و خاص شگفتانگیز است.
اموربینالملل کانون نیز در نمایشگاه فرانکفورت به ارایهی کاتالوگی از این آثار پرداخت و غرفهی انتشارات کانون با تکیه بر این آثار طراحی و ساخته شد، که در مطلب دیگری در همین شمارهی خبرنامه ذکر آن رفت.
حالا با گذشت چندماه از انتشار این آثار و عرضهی آن به مخاطبان، فکر کردیم بد نیست از نظر چند کارشناس بهرهمند شویم؛ نویسندگان و تصویرگران چند نسل بهترین گزینه برای این امر بودند. آنها هم مخاطبان این کتابها بودهاند و هم آشنای نیازهای کودکان در ادبیات.
لازم به ذکر است که انتشار این مجموعه همچنان ادامه دارد.
ادبیات و تصویرگری بومی را فراموش نکنیم
«کتابهای قدیمی کانون به نیاز نسل امروز پاسخ میدهند.» جمالالدین اکرمی صحبتهای خود را با این جمله آغاز میکند. او ادامه میدهد: این آثار تاریخ ادبیات ماست و ممکن است به ما حس نوستالژیکی دست بدهد اما نمیتوانیم منکر معنا ومفهوم و پیام همیشگی این آثار شویم. «تیستوی سبزانگشتی» با پیام صلح و دوستیاش، یا «لک لکها بر بام» و «بچههای راه آهن» با روایت ملموسشان تاثیرات عمیقی بر ما گذاشتند و بر نسل نو هم تاثیر خواهند داشت. به همین دلیل نباید این بازنشر را تجدید چاپ کتابهای قدیمی دانست و نگاهی گذشتهگرا به آن داشت.
او در پاسخ به این سوال که ممکن است این آثار تلنگری به ضعف ادبیات امروز باشد؟ میگوید: تکرار برخی آثار یا چاپ مجدد آنها به معنای درجا زدن نیست، اعتقاد دارم که ادبیات حال و گذشته همواره باید در کنار هم حرکت کنند. بگذارید راحتتر صحبت کنم؛ ادبیات امروز ما معطوف به موضوعاتی همچون سحر و جادو یا فضاهای انتزاعی است؛ در این میان مخاطب نیازمند فضایی جهت تلطیف است و ادبیات واقعگرایانه به او کمک میکند.
این نویسنده که چندی قبل در کانون بندرعباس و میان کودکان حضور داشته است به استقبال مخاطبان از این آثار اشاره دارد: این کتابها در مخاطبشناسی موفق بودهاند. و کسانی هم که تصمیم به تجدید چاپ آنها گرفتهاند این نیاز را خیلی خوب درک کرده بودند.
او در مورد حضور برخی آثار در این فهرست که ممکن است مورد استقبال مخاطبان قرار نگیرند، معتقد است: در انتخاب همیشه دو گرایش مورد توجه است یکی مخاطبشناسانه و دیگری بینش مدیریتی. طبعا در بین این آثار کتابهایی به چشم میخورند که انتخاب ما بزرگسالان است و بنابر سیاست روز و با گرایش خاصی انتخاب شدهاند، اما این اتفاق در حوزهی بزرگسال هم رخ میدهد. اکثر ما کتابهای نظری را دوست نداریم اما باید جلوی انتشار آنها را گرفت؟ طبعا خیر. درواقع تیراژ کتابهای ترجمه و فانتزی برای مخاطب کودک و نوجوان بیشتر است و برخی آثار برای مخاطب خاصتر هستند و باید در اختیار آنها قرار بگیرد.
او بررسی تاریخ ادبیات کودک و نوجوان را با انتشار این مجموعه میسر میخواند: جز کتابهایی همچون مهمانهای ناخوانده، ماهی سیاه کوچولو، بابابرفی و... که هویتی هستند، میتوانیم بگوییم که اکثر آثار رمانهای خارجی بودند. اما بعد از انقلاب تغییرات شگرفی روی داد. رمانهای تالیفی و مجموعه شعرها از این زمان ظهور پیدا کردند و این اتفاق شگرفی بود. بااین حال ما همچنان گرایش به تولید کتابهایی داریم که بیشتر پسند مدیران است. به گمانم راه حل منطقی تولید محتوای مناسب، دعوت از کارشناسان این امر است. نویسندگان و شاعران میتوانند محتوای خلاقانه تولید کنند. بگذارید در همین مجموعه مثالی بزنم. کتاب «کودک، سرباز، دریا» به مسالهی جنگ و صلح میپردازد اما نویسنده با زبان خلاقانه به این امر پرداخته است. به همین دلیل ضروری است خط مشی جدیدی را پیش بگیریم: نگاه کارشناسانه به کتابهای غیرداستانی.
اکرمی که به عنوان پژوهشگر در حوزهی تصویرگری نیز شناخته میشود سخنان خود را با بررسی بُعد تصویری این کتابها پایان میدهد: جز دسترسی پژوهشگرها به این آثار میتوان به گسست گذشته و امروز اشاره کرد که با انتشار این کتابها کمرنگتر میشود. کتابی مثل مهمانهای ناخوانده پر از عناصر بومی است. آرش کمانگیر فرشید مثقالی گذشتهی درخشان تصویرگی ما را یادآوری میکند؛ چنین آثاری تلنگری به پدیدآورندگان است. امروزه ادبیات ما شهری شده، درحالیکه عدهی زیادی از مخاطبان ما در روستاها زندگی میکنند. گرایش به مدرنیسم سبب خواهد شد تا ما مخاطبان را از دست بدهیم.
ارتباط زبانی، نیاز مخاطب امروز
نوید سید علیاکبر، کتابهای قدیمی منتشرشده توسط کانون را بیشتر مناسب پژوهشگران و اهالی ادبیات میداند تا مخاطبان. او با اینکه معتقد است اثر ادبی خوب همیشه ماندگار است، به زبان و فرم بعضی از آثار تجدید چاپ شده اشاره میکند و میگوید: بخشی از این کتابها زبان، فرم و مدل روایی خاصی دارند که برای نسل امروز غریبه است؛ طبیعتا این کتابها برای ما حس خوشایندی دارند و دوست داریم آنها را مجددا مطالعه کنیم. در آن زمان تعداد کتابها کم بود و این آثار خاطرهی خوب کودکی و نوجوانی ما هستند، اما این مساله که آیا کتابها برای کودکان امروز هم مفید هستند یا خیر، قابل بررسی است. باید با کارشناسی بیشتری در این مورد تصمیم گرفت و صحبت کرد.
این نویسندهی داستانهای کودکان تاکید میکند: من نمیدانم که آیا کودک امروز میتواند کتاب «جیم دکمه» یا کتابی مربوط به جنگ آلمان را دوست داشته باشد یا خیر؟ وقتی من انیمیشنهای قدیمی کانون را میبینم جذب میشوم، چون میخواهم یک روند تاریخی را بررسی کنم، اما یک اثر قدیمی با نیاز و فضای کودک امروز منطبق است؟
او مسالهی زبان را در تدوین کتاب مهم دانسته و ادامه میدهد: مخاطب امروز به دنبال آثاری است که سریع روایت میشوند، حادثهمحورند و طنز و ترس زمینهی اصلی آنهاست. حال باید دید او آمادهی همراه شدن با اثری کُند و رئال هست یا خیر؟ به همین دلیل فکر میکنم در ابتدا بایستی مشخص شود که این آثار برای کدام گروه از مخاطبان تجدید چاپ شده است. که اگر مخاطبان آنها اعضای کتابخانههای کانون هستند باید کارشناسانه درمورد ویرایش اساسی این کتابها و ارتباط زبانی آنها با مخاطبان صحبت کرد.
حفظ بدنهی فرهنگی کشور
احمد اکبرپور برخی از کتابهای تجدید چاپ شده را از فروشگاه کانون شهر شیراز خریداری و مطالعه کرده است. از این میان به «بابای شب» و «ماجراهای باورنکردنی پروفسور برانتشام» اشاره میکند. او تنوع موضوعی و ادبی این آثار را نکتهی بارز آنها میداند و چنین اتفاق مهمی را با ارزش قلمداد میکند. او میگوید که هر کتاب اعم از تالیفی یا ترجمه بخشی از بدنهی فرهنگی هر کشور است و بایستی این کتابها تجدید چاپ میشدند: چندسال قبل که به گرجستان سفر کرده بودم متوجه شدم موزهای به نام استالین در این کشور وجود دارد. شاید مردم از این شخص متنفر باشند اما تاریخ را نابود نکردهاند. خانهی پدری استالین خراب نشده و آثار و نشانههای او در یک موزه نگهداری میشود. کتاب هم همین حکم را دارد، حتی اگر ترجمه باشد یا قدیمی. چراکه با توجه به نیاز و ساختار هر جامعه در اختیار آنها قرار گرفته است. از طرفی کتاب وابسته به هیچ سیاستی نیست، به همین دلیل باید به کسانی که تصمیم به انتشار کتابهای قدیم کانون گرفتهاند تبریک گفت.
این نویسنده با اشاره به فاخر بودن آثار انتخاب شده گفت: بعضی از این آثار طنز بودند و نیاز جامعه؛ از طرفی آثار جهانی ممکن است به هر شیوهای ترجمه و منتشر شوند، پس چه بهتر بود که کانون خود دست به چاپ مجدد آنها بزند.
او که خود پیشتر مخاطب بسیاری از کتابهای کانون بوده است عنوان کرد که این کتابها علاوه بر ایجاد یک فضای فرهنگی، بیانگر سلیقه و شیوهی تفکر همکاران و مسوولان کانون است که به انتشار بهترین آثار دست زدهاند. او بیان کرد که لازم است این مسیر ادامه پیدا کند و به مناسبتهای دیگری سایر آثار فاخر کانون تجدید چاپ شوند.
با او دربارهی کیفیت ارایهی این کتابها هم صحبت کردیم: قطع آثار جذاب است و کاغذ مناسبی برای آنها نتخاب شده. از طرفی آثار مختلف با ادبیات گستردهای در این مجموعه به چشم میخورد.
اکبرپور با بیان اینکه در دو دههی اخیر گرایش ادبی خاصی در کانون جریان داشته ادامه داد: انتشار این آثار نشان میدهد که فضای کانون دستخوش تغییراتی شده و مقدمات برای انتشار آثار تالیفی متنوع پدید آمده است. گمان میکنم در برخی سالها سختگیریها آنقدر زیاد بوده که جنبهی ادبی برخی آثار کم شده و پرداختن به پیام، ملاک اصلی انتشار کتابها قرار گرفته است. اگر آثار قدیمی مورد توجه نوجوانها قرار گرفتهاند به دلیل تنوعشان بوده است.
او در انتها به نکتهی مهمی اشاره میکند: ایکاش کانون میتوانست کتابهای خود را به بازار واقعی کتاب عرضه کند. برای مثال این آثار فاخر، در شهر بزرگی مثل شیراز، تنها از یک فروشگاه قابل خریداری هستند! اما اگر در دیگر کتابفروشیها نیز عرضه شود تمام کودکان میتوانند از این آثار بهره ببرند.
نقد، نیاز تصویرگری کتاب کودک
کمال طباطبایی مدیرعامل انجمن تصویرگران کتاب کودک دسترسی دانشجویان به گنجینهی تصویری را نیازی دانست که هماینک بخشی از آن رفع شده است: اینکه میراث نوشتاری و تصویری ما که بخشی از تاریخ کشور محسوب میشوند به عنوان منبع در اختیار ما قرار بگیرد اتفاق خوبی است. من به عنوان مربی تصویرگری میتوانم شاگردانم را به این منابع رجوع بدهم و آنها را با نگاه هنرمندان گذشته آشنا کنم. بااین حال در این فضا چند سوال مطرح است.
این تصویرگر به بررسی طرح «50 سال مهر و همگامی با کودکان و نوجوانان» با تکیه بر تصاویر آنها پرداخته و میگوید: اینکه 100 عنوان کتاب قدیمی منتشر شود زمانی خوب است که بستر لازم برای تولید انواع کتابها در ایران فراهم باشد. از طرفی سوال مهمی مطرح است آیا این آثار صرفا جهت مراجعهی دانشجویان و به عنوان مرجع تصویرگری تجدید چاپ شدهاند؟ اگر این آثار برای بچهها نیز منتشر شده، باید این احتمال را در نظر بگیریم که افق دید آنها تغییر کرده است یا خیر؟
طباطبایی ادامه میدهد: در تمام کشورهای دنیا کتابهای قدیمی تجدید چاپ میشوند اما در کنار آنها اتفاقات نو و بهتری هم رخ میدهد. این بخش است که مساله را چالشبرانگیز میکند. به نظر میرسد سادهانگارانه باشد اگر تصور ما تغذیهی نسل جدید با ارایهی اینگونه آثار باشد.
او در پاسخ به این سوال که انتشار آثار جهانی ایران که در دهههای 40 تا 60 خوش درخشیدهاند سبب حرکتی در تصویرگران نسل جدید خواهد شد یا خیر میگوید: قطعا دریافت جایزه یک بُعد قضیه در تعیین کیفیت یک اثر است. در آن سالها ما نیازمند هویتبخشی به هنر خود بودیم و این جنس از تصویرگری برای ما تازگی داشت. به همین دلیل جوایز سبب شدند تا حرفهی تصویرگری رسمیتر شود. اما درواقع نمیتوان گفت جایزه، تایید خوب بودن یک اثر است. کانون در یک دورهای مانند لابراتوآر عمل کرده است و آثار هم مورد استقبال قرار گرفتهاند. اما این آثار تا چه اندازه با مخاطب ارتباط برقرار کردهاند باید مورد بررسی قرار بگیرد.
او تصویرگری ایران را نیازمند نقد و بررسی دانسته و میافزاید: چه در دهههای گذشته و چه در زمان جال ما فاقد نقد و بررسی دقیق در حوزهی مخاطبشناسی بودهایم. اینکه اثر ما میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و بعد جامعهشناسی آن چیست، همیشه مورد بیتوجهی قرار گرفته است. اگر این ساز و کار به وجود بیاید، ادبیات و تصویر ما برای مخاطب راهگشا خواهد بود. در غیر این صورت تنها میتوان به فکر کسب رتبههای جهانی و اقبال داوران بود و نه مخاطبان.
لیست مطالعاتی مناسب برای خواندن
لاله جعفری با کتابهای زیادی از این مجموعه خاطره دارد: خیلی سال قبل «کودک، سرباز، دریا» را خواندم. وقتی که متوجه تجدید چاپ آن شدم مجدد آن را خریدم. همچنین کتابهای هوگو و ژوزفین، سهگانهی جان کریستوفر و... عاشق همهی این کتابها بودم. با این حال بعد از مطالعهی دوبارهی «کودک، سرباز، دریا» به نکتهی مهمی فکر کردم: مخاطب امروز چهقدر میتواند با این آثار ارتباط برقرار کند؟ پاسخ را باید موردی بررسی کرد. با این حال، در مجموع وجود این کتابها را ضروری میدانم.
این نویسنده با تکیه بر این اقدام کانون به ضرورت وجود لیست مطالعاتی برای کودکان ونوجوانان اشاره داشت: به نظرم لازم است وقتی بچهای به کتابخانه میرود لیستی در اختیار داشته باشد شبیه به همین اتفاقی که در کانون افتاد. کتابهای برتر و جهانی و معتبر انتخاب و عرضه شوند چراکه این نیاز نوجوانان کتابخوان است، بنابر این دیگر ناشران هم باید به این نیاز توجه کنند. سالها از انتشار کتابهای طلایی میگذرد و دیگر ناشران هم آثار مهم و تاثیرگذاری را ارایه کردهاند. تمام این کتابها باید وجود داشته باشند و در صورت لزوم در اختیار مخاطبان قرار بگیرند. چراکه همگی مسیری تاریخی را طی کردهاند و مانند افسانهها که همواره تاثیرگذارند، اینها هم اثربخش خواهند بود، به همین دلیل است که انتشارات کانون اقدام قابل توجهی را صورت داده است.
جعفری که تمرکز او بر حوزهی ادبیات خردسال و کودک است پیشنهادی را مطرح کرد: خوب است که در چنین طرحهایی به حوزهی کودک و خردسال توجه بیشتری کرد. من تعداد محدودی از این آثار تجدید چاپی را دیدهام اما بسیاری از آنها آثار نوجوان هستند. ای کاش توجه کارشناسان به سمت کودک و خردسال هم معطوف میشد، در این سن سلایق فطریتر است و میتوان سلیقهی کودک را راحتتر تطبیق داد. در سالهای دور هم آثار شاخصی در این حوزه وجود داشتند که جای آنها در این فهرست خالی است.