حسن دولت آبادی متولد شانزدهم تیرماه سال ۱۳۳۵ در ساری است که فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۵۰ به عنوان بازیگر آغاز کرده است. او علاوه بر نویسندگی و بازیگری، تالیف و انتشار بیش از ۵۶ عنوان کتاب در حوزه تئاتر، قصه، روانشناسی را در کارنامه خود دارد و در انتشار ده کتاب و بیش از ۵۰ مقاله در نشریات معتبر نیز مشارکت داشته است.
حسن دولتآبادی که سردبیری و نویسندگی چند نشریه را بر عهده دارد، علاوه بر تدریس بازیگری تئاتر و نمایش نامه نویسی در مراکز دانشگاهی وهنری، داوری، نظارت و سخنرانی در زمینه تئاتر در جشنواره های مختلف کشوری را بر عهده داشته و توانسته بیش از ۶۰ نمایش را به عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر تولید کند.
اولین قصهای که شنیدید را به یاد دارید؟ قصه را از زبان چه کسی شنیدید؟
مادربزرگ پدری من قصههای شیرین و شنیدنی زیادی برای من گفت. اسم اولین قصه را به یاد ندارم ولی رابطه عاطفی خاصی با مادربزرگ و قصههایش برقرار کرده بودم و شاید شخصیت امروز من برگرفته از بعضی قصههای دیروز او بود.
چرا کودکها به قصه علاقه دارند و در مقابل، بزرگترها از گفتن قصه لذت میبرند؟
کنجکاوی یک خصلت ذاتی برای بشر است و قصه پاسخگوی حس کنجکاوی بشری است. در قصهها برای ما قهرمان و ضدقهرمان کسانی هستند که ما میخواهیم مثل آنها باشیم و یا در مقابل آنها باشیم. کودکها با قهرمان قصه همزاد پنداری میکند و در مقابل رفتارهای ضدقهرمان ایستادگی و موضعگیری میکند. هر آدمی یک قصه زندگی دارد که از بدو تولد شروع میشود و به مرگ ختم میشود. شنیدن قصه، یا خواندن رمان و دیدن نمایشنامه فرصتی برای کودکان ما ایجاد میکند که در تجارب دیگران مشارکت داشته باشد و این برای بزرگترها نیز صدق میکند.
قصه فقط عنصر سرگرمکننده نیست بلکه قصه برای این است که حرفها گفته شود و جاذبه داستانی برای این است که مخاطب با علاقهمندی بیشتر پای قصه ما بنشیند و بیشترین تأثیر را بپذیرد. قصه به کودکان مشارکت، حس زیباشناسی و آموزش علوم را میآموزد. ما بزرگترها با گفتن قصهای که اعداد در آن دخیل هستند آموزش اعداد و ریاضی را به فرزندانمان میدهیم. یکی دیگر از کارکردهای قصه، آموزش روابط اجتماعی است. ما بزرگترها با قصه میتوانیم فرصتی برای کسب آموزش محیطی ایجاد کنیم و با گفتن قصهای که هدف و تم آن نکوهش دروغگویی است موضعگیری علیه دروغ و دروغگو را به صورت غیرمستقیم به فرزندانمان می آموزیم. در واقع قصه، کودک را برای داشتن یک زندگی سالم آماده میکند و فرصت خودنمایاندن اصولی را به او میدهد و مانع از آن میشود که او در بزرگسالی به دنبال خودنماییهای کاذب برود.
آیا قصه بر باورهای دینی کودکها نیز میتواند اثرگذار باشد؟
صد درصد. دین در واقع تأکید بر ارزشها و نکوهش ضد ارزشها است. به اعتقاد من دین از زندگی طبیعی و ذات پاک بشر جدا نیست. ما میتوانیم چه در قالب داستان دینی و چه در قالب داستان غیر دینی، هنجارها و ناهنجاریها را به او بیاموزیم. مثلا راستگویی آموزش دینی است ولی به صورت غیرمستقیم از طریق قصه به کودکها آموزش داده میشود. هر گاه ما در قالب داستانی، ارزشی را به کسی آموزش دهیم در واقع تلاش کردهایم او را دینمدار کنیم.
قصه را در یک جمله تعریف کنید.
تاکنون به تعریف یک جملهای فکر نکرده بودم ولی میشود گفت: در قصه «A» بر علیه «B» قیام میکند تا به نتیجه «C» برسد. در قصه در هر قالب داستانی این بافت وجود دارد یعنی دو نیرو بر سر یک موضوع درگیر هستند و در نهایت به یک نتیجه مطلوب میرسند.
قصه و داستان چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟
تفاوتهای زیادی وجود دارد ولی اجازه بدهید من به یکی از مهمترین این تفاوتها اشاره کنم. داستان نویسنده مشخص دارد. به عنوان مثال کتاب «کلیدر» نوشته آقای «محمود دولتآبادی» از نویسندگان نامآشنای خراسان رضوی است اما قصهای مثل «چوپان دروغگو» نویسنده معلومی ندارد. همه قصهها دارای یک ساختار هستند و آن ساختار داستانی است.
از طرفی داستان متعلق به یک نویسنده خاص است اما قصه به وجدان آگاه بشر مربوط است. قصهای که نسل به نسل منتقل میشود و هر بار بخشی از آن حذف و یا افزوده میشود را نمیدانیم اولین بار چه کسی گفته و طراحی کرده است.
برای انتخاب قصه برای گروه سنی کودکان به چه جنبههایی باید توجه کنیم؟
در انتخاب قصه، شناخت مخاطب بسیار بسیار مهم است. باید در انتخاب قصه به این نکته توجه داشته باشیم که هر چه سن افراد کمتر باشد، دایره واژگان او محدودتر است.
نکته بعدی انتخاب موضوع مناسب برای رده سنی خاص است همچنین ساختار قصه باید مناسب شرایط ذهنی کودکان باشد به عنوان مثال فلشبکهای مکرر در قصه و داستان و رها کردن واقعه زمان حاضر و پرداختن به حوادث گذشته داستان، باعث خستگی کودک میشود.
جشنواره قصهگویی کانون را چطور دیدید؟
من کانون را خیلی دوست دارم و به نظر من تنها کانون است که شایستگی ساختن ایران عزیزمان را دارد. در فعالیتهای کانون چیزی به کودک تحمیل نمیشود و او آزاد است و حق انتخاب دارد مربیان کانون با عشق کار میکنند و خدا را ناظر بر اعمال خود میدانند و معتقدم باید در میادین شهر تندیسی از مربیان کانون نصب شود تا الگویی باشد برای دیگران.
جشنواره قصهگویی کانون یک جشنواره ارزشمند است که البته نوآوری در آن ضرورت دارد. مربیان کانون باید به روز باشند و با شناسایی ضرورتهای روز اجتماعی و مشکلات و مسائل فرهنگی جامعهمان به دنبال قصههای اثرگذار باشند. در انتخاب قصههای فولکلوریک هم دقت کنند و بدانند ما پشتوانه قوی در فرهنگ داریم ولی نباید نسبت به آن شیفته شویم و گاهی نیاز است حتی افسانههای غنی ما بازنگری شوند.
و کلام آخر
به نظر میرسد در رابطه با جشنواره قصهگویی کانون باید به نکاتی اشاره کنم. اول اینکه به فرآیند محوربودن جشنواره تاکید شود. که البته جشنواره قصهگویی کانون این ویژگی را دارد و قصه محصول تلاشهای انجام شده در کتابخانهها است.
دوم اینکه به خود یادآوری کنیم که ما برای دریافت جایزه قصه نمیگوییم بلکه قصه میگوییم تا کودکهای مملکت خود را بسازیم و برگزاری این جشنوارهها فرصتی است برای اینکه افراد تواناییهای خود را بشناسند، نقاط قوت و ضعف خود را دریابند و با دیدن قصهگویی سایر مربیان، از تجربیات آنان بهرهمند شوند.