علیاکبر حلیمی متولد ۱۳۴۱ و کارشناس ارشد هنرهای نمایشی و مدرس هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان در دانشگاه فردوسی و فرهنگیان مشهد است. او که سالها به عنوان کارشناس مسوول هنری در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی خدمت کرد با کولهباری از تجربه و دانش از پایاننامه خود با موضوع «مبانی اقتباس در ادبیات نمایشی کودکان و نوجوانان» دفاع کرد.
او تألیفات زیادی در حوزه قصه و نمایش دارد که از آن جمله میتوان به کتاب کار نمایش خلاق و کتاب کار نمایشنامهخوانی، نمایشنامه «گرگ خیال باف»، «کشتی نوح» و «نهنگ یونس»، مقاله «قصه، بازی نمایش» و «مقاله هنرهای نمایشی و تعلیم و تربیت» اشاره کرد.
در آستانه بیستویکمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون در خدمت آقای علیاکبر حلیمی یکی از داوران جشنواره استانی قصهگویی در استان خراسان رضوی هستیم و یک گفتوگوی صمیمانه با ایشان داریم.
چه شد که به حوزه قصه و قصهگویی علاقهمند شدید؟
بیش از سی سال به عنوان مربی هنری در کانون پرورش فکری خدمت کردهام، و یکی از فعالیتهایی که باید در آن مهارت و تجربه کسب میکردم هنر قصهگویی بود چرا که ادبیات، بخشی از هنر و مکمل سایر فعالیتهای هنری در کانون است و از قصه میتوان به عنوان یک ابزار تربیتی استفاده کرد. بنابراین این نیاز بهانهای شد تا به این هنر علاقهمند شوم و موفق شدم با مطالعاتی که در این زمینه انجام دادم به مرور به عنوان مدرس قصهگویی در آموزشهای ضمن خدمت کانون، دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه فردوسی مشهد فعالیت خود را شروع کردم.
البته این هنر از سالها قبل به صورت غیرآکادمیک در زندگی شخصی من وجود داشت، به عنوان مثال من برای انتقال فرهنگ و مسائل تربیتی از هنر قصهگویی در مواجه با کودکان اطراف خود استفاده میکردم و خیلی خوشحالم که این هنر در مسیر شغلی و زندگی اجتماعی من قرار گرفته است.
تأثیر قصهگویی بر عملکرد تحصیلی کودکان چیست؟
ثابت شدهاست که در آموزش و پرورش جدید، قصهگویی به عنوان یک هنر کهن، میتواند در اختیار معلمان، مربیان و کتابداران قرار گیرد و قطعاً تأثیرات زیادی در آموزش و پرورش جدید به خصوص برای رده سنی کودکان و نوجوانان خواهدداشت.
قصهگویی در حوزههای مختلف تأثیرگذار است؛ مهمترین تأثیر آن در پرورش قوهی تخیل و خلاقیت کودکان میباشد که همین امر میتواند یک بستر مناسب برای رشد تحصیلی دانشآموزان باشد و آنان را به شرایطی نزدیک کند که بتوانند از استعدادهای درونی خود استفاده بیشتری کنند. در واقع معلمی که قصه میگوید، به رشد و پرورش تخیل کودک و تخیل _که نیروی سازندهای برای نوآوری و ابداع است_ کمک میکند.
حوزه بعدی، بحث زبانآموزی و گنجینه لغات و واژگان است. یکی از اهداف مهم آموزش و پرورش جدید به خصوص در دوره ابتدایی، آموزش زبان میباشد. قصهگویی با توجه به پتانسیل خود و اتکایی که به واژهها و در کل زبان دارد، میتواند به خوبی در پرورش تواناییهای زیانی به کودکان کمک کند.
از طرفی با توجه به جاذبهای که قصهها میتوانند برای کودکان داشته باشند، در تقویت مهارت شنیدن و گفتن که مقدمهای برای یادگیری و انتقال مفاهیم است، میتوانند به کودکان ما کمک کنند.
علاوه بر اینها، جنبههای ذوقی، زیباییشناسی و سرگرمکننده قصهها تأثیر زیادی در رشد تحصیلی دارد؛ اینکه دانشآموز با شنیدن یک قصه روحیه خوبی پیدا کند و لذت ببرد - بهخصوص اگر قصه گو معلم او باشد- یک ارتباط سازنده و متقابل خوبی بین آنها برقرار میشود.
همچنین اگر معلمان در فرآیند قصهگویی بتوانند کودکان را تشویق به آفرینش قصه و آفرینش ادبی کنند، مطمئناً نتیجه بسیار خوبی در رشد استعدادهای ادبی کودکان و ایجاد تحول و تنوع در آموزش و پرورش ما خواهد داشت.
نکته آخر اینکه در شرایط فعلی که رسانهها یک هجوم افراطی به ذهن و چشم کودکان ما پیدا کردهاند، قصهگویی به عنوان یک هنر کهن انسانی میتواند تاثیر سوء رسانهها را تعدیل کند. ارتباط دوسویه قصهگویی میتواند جنبه یکسویه رسانهای که بمباران اطلاعاتی بهسوی بچههاست را تعدیل کند و یک رابطه عاطفی و انسانی خوبی بین کودکان و معلمان و از طرفی کودکان و والدینشان برقرار کند.
لازم به ذکر است که این تأثیرات، تنها در زمینه تحصیلی نیستند، بلکه در زمینه تربیتی نیز میباشد؛ زمانی که کودک چیزی را یاد میگیرد، در تربیت و پرورش فکری، روحی و شخصیت او نیز تأثیرگذار خواهد بود.
به عنوان یک فعال حوزه قصهگویی و آموزشی، جایگاه این هنر در نظام آموزشی را چگونه ارزیابی میکنید؟
علیرغم اینکه طی چهار دهه عمر انقلاب اسلامی، تغییر و تحولات زیادی در زمینه آموزشی پیشآمدهاست، اما متأسفانه قصهگویی در نظام آموزشی موجود ما، جایگاه رسمی کمتری دارد و وضعیت موجود کلاسهای درس ما چندان مطلوب نیست. یعنی از قصهگویی به شکل سازمانیافتهای استفاده نمیشود. هرچند در برخی مراکز آموزشی غیر رسمی، شاهد فعالیت قصهگویی بر اساس توانایی یا ذوق و آگاهی معلمان هستیم، اما به صورت فراگیر، یک شکل سازمانیافته و جدی ندارد. لذا باید شرایطی فراهم شود که معلمان ابتدایی موظف باشند که آموزشهای خود را توأم با فعالیت قصهگویی به انجام رسانند.
آیا برنامههای تلویزیونی و انیمیشنها به ویژه انیمیشنهایی که بر اساس افسانههای کهن تولید میشوند، میتوانند جایگزین مناسبی برای قصهگویی باشند و به همان اهداف نهادینهشده در قصهگویی دست یابند؟
یکی از چالشهای حوزه هنر و ادبیات کودکان، همین رسانهها و سرگرمیهایی است که برای کودکان طراحی و تولید شدهاست. البته این رسانهها تا حدودی توانستهاند کودکان را با ادبیات کهن و اسطورهها و افسانهها آشنا سازند، ولی با توجه به ذات یک سویه بودن این رسانهها که باعث میشود کودکان، صرفاً مصرفکننده این آثار باشند و خود، هیچ نقش تعاملیای در آن ندارند.
قصهگویی ارزش هنرمندانه و خلاقانه بیشتری را دارا میباشد. هنر قصهگویی، علیرغم اینکه هنر ارزانتری است و ارائهی آن نیز آسانتر است، نتیجه بهتری از انیمیشنها خواهد داد؛ چراکه قصهگویی، ارتباطی دوسویه است و کودک با شنیدن قصه، خود میتواند به تولیدکننده بدل شود و تولید فکر کند. یا مثلاً میتواند پس از شنیدن یک قصه، تخیل خود را به صورت نقاشی درآورد و شخصیتهایی که در ذهنش ساختهاست را تصویر کند. اما تولیدات انیمیشنی تخیل کودک را تنبل میکنند و او را مصرفکننده بار میآورند. از طرفی، برخی آثار انیمیشنی نیز متأسفانه تخیل واهی و بیهودهای را در کودکان مثل ترس، اضطراب و توهم ایجاد میکنند. این درحالی است که قصهگویی میتواند پرورش شخصیتی و تخیل سازنده کودک را بهدنبال داشته باشد.
با توجه به این که در آستانه برگزاری بیستویکمین جشنواره بینالمللی قصهگویی کانون قرار گرفتهایم، به نظر شما مهمترین دلیل لزوم برگزاری چنین جشنوارههایی چیست؟
به طور کلی چنین جشنوارههایی فرصتی هستند که هنرمندان، با یکدیگر آشنا شوند، تواناییهای خود را رشد دهند و از تجربیات یکدیگر استفاده کنند و در حقیقت، این جشنوارهها بهانهای شود برای فراگیری و نهادینهشدن این فعالیتها در جامعه.
خوشبختانه کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان طی دهههای اخیر توانستهاست با برگزاری جشنواره قصهگویی، نقش سازنده و مفیدی در ترویج این هنر در سطح جامعه داشته باشد. البته برخی اشکالات هم در جشنواره دیده میشود که نیاز به یک سری اصلاحات دارد.
سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.