به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان تهران، مهتاب شهیدی مربی مسئول مرکز فرهنگی هنری شماره 9 تهران سالهاست در حوزه قصه و قصهگویی فعال بوده و در این میان موفقیتهایی نیز داشته است. وی برگزیده چندین جشنواره استانی و بینالمللی قصهگویی ازجمله موفقیت در هجدهمین جشنوارهی بینالمللی قصهگویی کانون سال 94 را در کارنامه خود داشته است و همچنین داوری دور استانی جشنواره قصهگویی کانون تهران و استان قزوین در سالهای 96 و 97 داشته است.
او در گفتگو با فرناز میری در رابطه با شرایط بازنویسی قصهها توسط قصهگویان از تجربیات 20 ساله خود در حوزه قصهگویی میگوید؛ وقتی قصهگو بخواهد قصههای قدیمی را بازنویسی کند باید یکسری شرایط داشته باشد و آنها را رعایت کند تا قصهها برای بچهها دلنشینتر باشند.
به گفتهی این قصهگو، قصههای قدیمی مانند مهمانهای ناخوانده، کدو قلقله زن، خاله سوسکه یا شنگول و منگول از قصههایی هستند که بارها و بارها شنیده شده و قابلیت بازنویسی کردن رادارند.
او تأکید کرد: اما قصههایی که اصلاً شنیده نشدهاند بحث دیگری است و نمیتوانیم آنها را بازنویسی کنیم. مانند خیلی از قصههای مثنوی یا کلیلهودمنه که بچهها چندان آنها را نشنیده و نمیشناسند.
شهیدی با اشاره به اینکه بازنویسی و بهروزرسانی قصههایی که بچهها پیشتر شنیدهاند خیلی هم برای آنها جالب و جذاب است، گفت: برای مثال همان شنگول و منگولی که بارها قصهاش را شنیدهاند وقتی میبینند حالا بهروز شده و مانند خودشان از فنآوری استفاده میکند، برایشان خیلی جذاب است.
او در ادامه دربارهی شرایط دیگر بازنویسی قصهها توضیح داد: در بازنویسی قصهها حتماً قصهگو باید برای بازنویسی از کسی که تخصص بازنویسی کردن متون را دارد کمک بگیرد. یعنی بازنویسی باید بر اساس تخصص نویسندگی و بازنویسی متون پیش برود. اگر هر کس بخواهد بدون هیچ تخصصی به بازنویسی قصهها دست بزند بدتر قصهها را خراب میکند. بنابراین باید کسی که میخواهد قصهای را بازنویسی کند حتماً تخصص نوشتن و البته تخصص بازنویسی متون را داشته باشد.
این قصهگو ادامه داد: خیلی مهم است که گرهی داستان به هم نخورد و درعینحال در پایان نتیجهگیری خود قصه را داشته باشیم. یعنی حق نداریم پایان قصه و سمتوسوی آن را دستکاری کنیم و بهنوعی که میخواهیم تغییر بدهیم.
به گفتهی او برای مثال در قصهی کدو قلقله زن شاید بشود تاحدی فنآوری را در قصه بهکار گرفت که پیرزن با مترو به خانهی دخترش برود اما درنهایت باید با خطرهایی که در راه و در قصهی اصلی وجود دارد، مواجهه شود. اگر کل قصه را تغییر دهیم، با قصهی جدیدی روبهرو میشویم که بازنویسی آن قصه نیست. پایان و نتیجهای که قصه دارد و هدفش آموزش آن بوده باید در بازنویسی و بهروز کردن قصه حفظ شود.
برای مثال شهیدی خود قصهی «موش و شتر» مثنوی را بازنویسی کرده است. اما در پایان این قصهی بازنویسی شده موش به همان نتیجهای که باید میرسید، رسید.
او در بخش دیگری از صحبتهایش تأکید کرد: قصهگو برای بازنویسی قصه باید نیاز مخاطبش را بشناسد. اینکه مخاطب در چه سن و جنسی است و از منِ قصهگو چه میخواهد تا آن نیازها را در قصه بیاوریم خیلی مهم است تا بیشتر از قصه لذت ببرد.
برگزیدهی هجدهمین دورهی جشنوارهی قصهگویی اظهار داشت: در بعضی از قصهها بهطورکلی حق بازنویسی آن را نداریم. برای مثال در آیین بزرگداشت یکی از برگان مانند مهدی آذریزدی یا معرفی کتاب «کلیلهودمنه» چون هدف معرفی آن شخص یا کتاب است باید همان قصه را بدون بازنویسی بگوییم.
او ادامه داد: از سوی دیگر مواد یا فنآوری را میتوان در قصه استفاده کرد و در بهروزرسانی به کاربرد که با قصه همخوانی داشته باشد و باید قصهگو بداند در کجا از این المانها استفاده میکند.
شهیدی در پایان تأکید کرد: نکتهی مهم اما این است که قصهگو باید با فنون قصهگویی آشنایی داشته باشد تا اجرای قصهی او به دل مخاطب بنشیند. ما نمیتوانیم کودکان را فریب بدهیم و آنها را دستکم بگیریم. بچهها خیلی داناتر و دقیقتر از ما هستند و در بازنویسی قصهها باید خیلی دقت کنیم.