خدانکند روزی بیاید که قصه نگویم

در هشتمین تابستان زندگیش پا به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بردسیر گذاشت و از علاقه‌اش به کتاب‌ها گفت. در کنار مربیان مهربان کانون قصه شنید و کتاب‌خواند. بزرگتر که شد در همه‌ی فعالیت‌ها حضور پرشوری داشت، از نمایش‌نامه نویسی گرفته تا عروسک‌گردانی و اجرای نمایش‌های عروسکی... اکنون با گذشت سالها در کسوتی دیگر هر روز راهی مرکز کانون می‌شود تا دریچه‌ای نو رو به کودکان و نوجوانانی که چشم‌انتظارش هستند بگشاید. فائزه خسروی مربی فرهنگی مرکز فرهنگی هنری کانون شماره یک بردسیر که قصه‌های دوران کودکیش را با جان و دل شنیده، اکنون با عشق برای بچه‌های شهرش قصه‌می‌گوید.

این مربی کانون با قصه‌ی " مربای شیرین" برگرفته از کتاب " مربای شیرین" هوشنگ مرادی کرمانی توانست رتبه‌ی سوم بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی در بخش ملی را کسب کند.

آنچه‌ می‌خوانید گفتگوی کوتاهی است با این قصه‌گو:

گفتگو از: نجمه‌خاتون خداترس

از علاقه تان به قصه گویی بگویید؟

اساس آفرینش بر قصه است . اولین قصه‌گو خداوند و اولین شخصیتهای قصه آدم و حوا. زمانی گفتن قصه موثر است که قصه‌گو به آن قصه و کار و هنر خودش عشق بورزد. با شخصیتهای قصه‌اش زندگی کند و در خیالش تمامی فضاهای داستان را مجسم کند.

  • از چه منابعی  برای انتخاب قصه‌ها استفاده می کنید؟

در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان معتقدیم که ادبیات شفاهی ،فولکلور و متون کهن منابع بسیار غنی و ارزشمندی هستند که نباید از آنها غافل شد.با استفاده از این منابع می‌توان ارزش‌های فرهنگی ،اعتقادی،بومی، محلی و ملی‌مان را به کودکان ونوجوانان عزیز کشورمان برای ساخت آینده‌ای روشن انتقال داد.

  • علت انتخاب قصه مربای شیرین چه بوده است؟

موضوع بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی قصه‌گویی "قصه زندگی من " بود و من در میان قصه‌هایی که خواندم قصه جلال و شیشه مربای آلبالویش به دلم نشست چون قصه شیطنت بیشتر پسربچه‌هاست. پسر بچه‌ای که با یک اتفاق ساده و کوچک همه را درگیر ماجراهای شیرین و بامزه‌ای می‌کند. بچه‌ها با جلال قصه‌ی من و قصه مربای شیرین آقای هوشنگ مرادی کرمانی همزادپنداری کردند ، با جلال خندیدند،با جلال سر شیشه را پیچاندند، با جلال معرکه راه انداختند و با جلال تشویق کردند . من خوشحالم از اینکه قصه‌ای انتخاب کردم که با آداب و رسوم و گویش شیرین کودکان و نوجوانان شهرم سنخیت دارد.

  • به نظر شما قصه‌گویی می‌تواند راهی برای حفظ و احیای گویش‌های محلی باشد؟

گویش و لهجه هر قصه‌گو در ترویج فرهنگ و سنت آن دیار تاثیر مثبتی دارد به نظر من .

  • فکر میکنید این قصه چه تاثیری بر مخاطب داشته است؟

ما قصه‌گویی می کنیم تا جهان را درک کنیم عقاید ،آرزوها و امیدهایمان را در قصه بیان می‌کنیم.قصه بازگویی تجربه‌های مشترک انسان‌هاست برای خوب‌تر زندگی کردن. با هر قصه‌ای  زندگی‌های متفاوتی را تجربه می ‌کنیم.هیجان و در عین حال سادگی  قصه مربای شیرین،  این قصه را برای تمام کودکان و نوجوانانی که شنونده قصه‌ام شدند دلچسب کرد. شخصیت اصلی این قصه،جلال، خود کودکی است پر جنب و جوش و جست و جوگر و این خصلت در بیشتر بچه‌ها وجود دارد که جلال را در جمع خود پذیرفته و متوجه شدند که یک سهل انگاری کوچک می تواند آرامش  جامعه‌ای را برهم بزند.

  • با توجه به برگزاری جشنواره قصه‌گویی کنگره شهدا استان کرمان به نظر شما قصه و قصه گویی چه تاثیری میتواند بر اشاعه فرهنگ ایثار و شهادت داشته باشد؟

از آنجایی که قصه و قصه‌گویی در فطرت انسان نهادینه شده و هر پیامی را می توان با زبان قصه شیرین‌تر و ملموس‌تر بیان کرد و از طرفی زندگی همه انسانها خود یک قصه است زندگی شهدا نیز از این امر مستثنی نیست. دِینی که شهدا بر گردن همه ما دارند ایجاب می کند با ایجاد فضایی دلنشین، فرصتهایی را به وجود بیاوریم و با زبانی شیرین و دلچسب قصه دلاوری‌ها وشجاعت و شهامت‌شان را در دفاع از ارزشهای اسلامی و ملی برای قشر کودک و نوجوان‌مان نقل کنیم و در ماندگاری یاد و خاطره‌ی شهدای گرانقدرمان قدم هرچند کوچکی برداریم.امید که قدردان ارزش های اسلامی و شهدای عزیزمان باشیم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 4 =