این گفتگو با استاد علی خانجانی به بهانه افتتاح انجمن قصهگویی و برگزاری کارگاه قصهگویی استانی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان کرمان انجام میشود.
*جناب آقای خانجانی شما به عنوان کسی که از پایهگذاران قصهگویی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بودید، نظرتان را راجع به ایجاد انجمنهای قصهگویی به ویژه انجمن قصهگویی کانون استان کرمان بیان کنید:
به نام آنکه خود را قصهگو خواند حقایق را لباس از قصه پوشاند
عرض سلام و ادب دارم خدمت خوانندگان مطالبتان. زمانی که جشنوارههای قصهگویی کانون شکل گرفت، همواره به دنبال استفاده از تجربیات و قصهگویی دیگر اقشار جامعه در کنار مربیان کانون بودیم. تا جشنواره نهم قصهگویان فقط مربیان کانون بودند. ابتدا مربیان فرهنگی بودند و بعد ادبی و هنری هم اضافه شدند. هر جشنواره سیاست خاص خودش را داشت. از جشنواره نهم بخش آزاد و خارج از دایره مربیان کانون در قصه گویی و بخش مقاله فعال شد و در باب قصه و فعالیتهای پیرامون قصه به غیر کانونی ها هم توجه شد. این روند ادامه داشت تا اینکه در جشنواره بیستویکم بحث انجمنها پیش کشیده شد. با این هدف که از نگاههای غیر کانونی هم استفاده کنیم. چون به هر حال کانون اگر می خواهد در قصه گویی به طلایه داری ادامه بدهد و راهنمای جامعه باشد باید به فعالیت های برون مرزی توجه داشته باشه و به دیدگاهها و اندیشههای موجود در داخل کشور اکتفا نکند. این میسر نمیشد مگر اینکه ساز و کاری برایش پرداخته شود. انجمنها با این هدف در عرصه قصهگویی و نمایش شکل گرفت. البته در آن دوره معاونت فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آقای زمردیان بانی و طراح اصلی این کار بود. این روند همیشه دغدغه ما بود ولی از جهت ساز و کار اداری باید مسئولین هم حمایت می کردند و اتفاق افتاد. آقای چینیفروشان بحث باشگاههای قصهگویی را مطرح کرده بودند و اینکه مطالبه جامعه هم این بود که اقشاری چون مربیان مهدکودکها و بهزیستی و ... از آموزش قصهگویی بهرهمند شوند. و بحث باشگاه قصهگویی پیش آمد. ولی شکل سازمانی و اداریاش در قالب انجمن شکل گرفت.
*به نظر شما چه کسانی با چه تخصص و رویکردی می توانند به انجمن قصهگویی بپیوندند:
من خوشحالم که می توانیم از اندیشه و تجارب اساتید خارج کانون هم استفاده کنیم. انجمنها بهانه خوبی هستند تا از وجود اساتید دانشگاهی و همکاران پیشکسوت ما که بازنشسته شدهاند استفاده شود.
این مهم در بخش قصهگویی و هم قصهپژوهی میتواند اتفاق بیافتد و در طراحیها و برنامهریزیها میتوانیم از دیدگاههای اعضای انجمن استفاده کنیم و قصهگویی را که بخشی از فرهنگ ماست به طرف مردم ببریم. از این بابت خیلی خوشحالم.
*برای مداومت انجمن قصهگویی بیرون فضای جشنواره چه پیشنهادی دارید:
انجمنها یک حرکت مداوم در طول سال دارند ولی در نزدیکی جشنواره از نظر زمانی کمی تغییر ریتم خواهند داشت، اما در طول سال فعال هستند و آموزش و فعالیتهای قصهپژوهی صورت میگیرد و هر چقدر از جشنواره فاصله داشته باشیم انجمن بهتر کار خواهد کرد.
برای تداوم انجمنها هم باید با حضور افراد علاقهمند انجمن تاسیس کنیم و خود اعضا ریتم جلسات و دیدارها را برنامهریزی کنند و طراحی خودشان را داشته باشند و پایبندی خواهند داشت. اگر خودجوش و با شرایط خود اعضا طراحی شود مداومت خواهد داشت.
*نظرتان در مورد کارگاه قصهگویی کرمان و شیوه برگزاری تازهاش چیست :
من همیشه توصیه کردهام که برای ارتقا سطح کیفی قصهگویی فعالیتهای مختلفی میتوان داشت. از جمله این کاری که کانون استان کرمان اجرا کرد یعنی دادن یک قصه واحد به قصهگوها و قصهگویی آن در جمع.
اگر جشنوارههای استانی در هر فصل با قصههای متفاوت هم داشته باشید بار آموزشی آن به این اندازه نخواهد بود که همه یک قصه را روایت کنند. بار آموزشی این حرکت بسیار بیشتر از این است که افراد با قصه های متفاوت بیایند.
چون دوستان یک قصه را از افراد مختلف با توانمندیها و دیگاهها و طراحیهای مختلف میبینند. از افرادی همگن و همتراز به لحاظ شغلی. پس این قابلیت فردی شخص بوده که قصهگویی متفاوتی داشته است. هم مربیان توانمند در رقابت با هم تازههایی را بروز میدهند و هم مربیان کمتجربه از وجود مربیان باسابقه استفاده میکنند و هر کدام با توانایی منحصر به فردشان قصه را درونی میکنند.
بحث مالکیت قصه شاید در جشنوارههای معمول نتواند خودش را نشان دهد ولی وقتی یک قصه به یک جمع مشخص داده میشود، این کار فضا برای مال خود کردن قصه را به وجود میآورد. ویژگیهایی چون نگاه، حافظه، انعطاف بدنی، ساختوساز یک کاردستی، نواختن ساز و هر توانایی برای اجرا و بیان قصه و رقابت با دیگران جایگاه متمایزی را برای قصهگو به وجود میآورد.
اگر این نوع جشنوارهها و حرکتها جدیتر گرفته شود و استانها مثلا پنج ژانر قصه ایجاد کنند. مثل فرهنگ ملل یا ادبیات شفاهی یا فانتزی یا حماسی و از هر ژانر یک نفر به جشنواره منطقهای معرفی شود کار حتی خیلی جدی تر انجام خواهد شد.
اما در استان کرمان این حرکت آغازین به صورت آموزشی اجرا شد و من هم افتخار این را داشتم که از نزدیک شاهد این کار باشم. اما بعد از این حتی جشنواره قصهگویی شما میتواند به این شکل برگزار شود. ولی به جهت اینکه دوستان دستشان برای انتخاب قصه باز باشد میشود ۱۰ یا ۱۵ قصه معرفی شود و قصهگوها تلاش بیشتری برای بروز توانمندیهای خودشان داشته باشند.
*استاد قصهگو چه وقت می تواند صاحب سبک شود:
قصهگو اگر توانمندیهای خودش را به درستی شناسایی کرده باشد و راه استفاده از آنها را هم آموخته باشد و در بازخوردهایی که از مخاطبین خودش میگیرد بفهمد که در روایت چه نوع قصههایی موفقتر است، طبیعتا سبک خودش را پیدا میکند. البته اینها لازمهاش برنامهریزی است. یعنی باید برای خودش طراحی داشته باشد که من میخواهم برای نوجوان ها قصه بگویم یا قصه مذهبی یا طنز بگویم و بعد بررسی کند که در رویارویی با کدام گروه سنی و در گفتن قصههای ادبیات شفاهی یا حماسی و فانتزی مهارت بیشتری دارم. وقتی از زبان بومی و محلی استفاده میکنم بازخوردهای مثبت و ماثرتری میگیرم یا زمانی که با زبان معیار قصه میگویم و بعد شروع کند به طراحی گفتار یا جمله آغازین یا طراحی تکه کلامهای منحصر به فرد. من در جشنواره شما دیدم که قصهگویی وقتی میخواست تایید حرکت خودش را از مخاطب بگیرد یک حرکت منحصر به فرد رو به مخاطب انجام میداد و برای من تازگی داشت و وقتی پرسیدم که این حرکت از کجا آمده، پاسخ داد ابتکار خودم بوده است و این میتواند کمکم سبک این قصهگو شود و در هر اجرا تکرار شود. تشویقها و بازخوردها و داوریها میتواند کمک کند تا قصهگو صاحب سبک شود. این برای جشنوارههاست البته. برای کتابخانه یک مربی باید بتواند انواع قصهها برای سلیقههای و خواستههای بچهها بگوید.
*آینده قصه و قصهگویی را در کانون پرورش فکری چطور میبینید:
من امیدوارم کانون این حرکتی را که شروع کرده بتواند به انجام خوبی برساند. یعنی تولیت و مسند استادی و طلایهداری را که شروع کرده بتواند ادامه دهد. این کار راه و روش دارد. در حال حاضر یک علاقهمندی در کل کشور ایجاد شده و سازمانهای مختلف در این زمینه در حال فعالیت هستند و جشنواره برگزار میکنند. به اعتقاد من کانون نباید اینها را به عنوان رقیب و کسی که با سرمایهگذاری بیشتر و شکل و شمایل با شکوهتر برگزار میکند نگاه کند. این نگرانی زمانی احساس میشود که کانون موضع و مسندی که باید داشته باشیم را فراموش کند. اگر کانون نگاه مادرانه و پدرانه به این انجمنها و تشکلها مربوط به قصهگویی داشته باشد و به آنها حتی سهمیه بدهد بهتر میتواند راهبری و راهنمایی کند و نگرانی از بابت رقیب نداشته باشد.
یک وظیفه هم مدیران ارشد فرهنگی جامعه باید داشته باشند، وقتی فضایی برای فعالیت بیستودو سه سال ایجاد میکنند باید دست کانون را برای طراحی پودمانهای آموزشی در دانشگاههای علمیوکاربردی و ... باز بگذارند و رشته قصه گویی را علمی پیش بگیرید و اجازه دهند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در این عرصه حرفهای تازه و نو را بزند و به دیگران تجربیات خودش را منتقل کند.
چون قصهگویی از فعالیتهای اصلی کانون است و حق مطلب این است که بگذارند کانون این جشنواره را پیش ببرد و مدیران ارشد فرهنگی ما کمک کنند به پیشنهادهای کانون و از این حیث نگرانی را از کانون دور کنند. این طور آینده خیلی روشن است.
ما خودمان هم باید از لاک محدودیتهایی که برای خودمان ایجاد میکنیم خارج بشویم و بروز شویم و کارشناسان ما قصهگویی دنیا را ببینند و فقط به شکل سنتی ۲۰ سال پیش عمل نکنند. به قصهگویی مدرن توجه داشته باشیم و قصهگویان را با شیوه تازهای روبرو کنیم. مثلا همین کارگاههای کرمان را در طول سال میتوانیم داشته باشیم. با ابزار تکنولوژی یا جشنواره با استفاده از اریگامی و ... کم کم مربیان ما جرات میکنند که سراغ بخشهای مختلف بروند.