به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان یزد، در آستانهی برگزاری بیست و دومین جشنوارهی قصهگویی در یزد، با مدیر کل صدا و سیمای مرکز یزد، دربارهی ترویج فرهنگ قصه و قصهگویی گفتگویی انجام دادیم.
به نظر جنابعالی، رسانه چگونه میتواند به ترویج قصهگویی کمک کند؟
قصهگویی خودش یک رسانه است اما برای افزایش سطح تماس آن به رسانهی دیگری احتیاج است. ما همیشه رسانههایی داشتیم و داریم مثل منبر، کلاس، نقالی، چایخانه و ... که رسانههای کلاسیک ما هستند. در واقع در سنت کلاسیک ما تمام هنرها خودشان رسانه بودند؛ مثلا معماری ما فقط هنر معماری نیست بلکه رسانهای برای رساندن پیام و یا انتقال احساسات است. قصهگویی هم یک رسانه معتبر، قوی و تاثیرگذار هست که اگر رسانههای دیگر با آن همراه شوند؛ میتواند، سطح تماس بیشتری داشته باشد. این که در کیفیت اثرگذاری چه تاثیری دارد، بحث دیگری است. رسانههای کلاسیک زمانی که با رسانههای مدرن همراه میشوند کیفیت اثر گذاری آنها کمتر میشود. حتی در تئاتر و موسیقی. یکی از دلایلی که در این خصوص میتوان به آن اشاره کرد، این است که از لحاظ هنری هنوز ما آداب همراه کردن رسانههای کلاسیک و مدرن را نمیدانیم؛ مثلا هنوز نمیدانیم یک سخنرانی مذهبی را چگونه ضبط کنیم که اثرگذاری خودش را داشته باشد یا مثلا مناسک عاشورا، آداب زیارت رفتن و ... را چطور انعکاس دهیم تا تاثیرگذار باشد.
امروزه ما در حال گذار از یک فرم قصهگویی به فرم دیگری هستیم. قصهگویی در کانون پرورش فکری به صورت صحنهای برگزار میشد، سال گذشته با همراهی صدا و سیما مردم از مدیوم تلویزیون قصه را دیدند، اما کانون تجربه قصهگویی محیطی (قصهگویی در اماکن سنتی و تفریحی) را نیز دارد. به نظر جنابعالی کدامیک از این سه شکل میتواند، ارتباط بیشتری با مخاطبش برقرار کند؟
فکر میکنم قصهگویی محیطی اثر گذارتر است. در بحث رسانه این موضوع مطرح است که پیام در چه بافتی ارایه شود در میزان تاثیرگذاری آن موثرتر است. مثلا یک سخرانی مذهبی ممکن است در یک خانه، مسجد و یا حسینه یک سخرانی داشته باشد اما تاثیر گذاری آن متفاوت است. زیرا محیط و عناصر دیگر آن، جزیی از این پیام می شوند. در واقع محیط خارج از پیام نیست. مثلا در قصهگویی محیطی، قصهگویی در یک خانهی سنتی هم بخشی از پیام هست. در نتیجه تاثیرگذاری خودش را دارد و به اعتقاد من، قصهگویی محیطی ابتکار خوب بسیار تاثیرگذاری است. هر چند که این مدل در تمام دنیا نیز به عنوان روایت تاریخی وجود دارد. مثلا زمانی که به بازدید یک مکان تاریخی میروید دستگاههایی وجود دارد که میتوانید با قرار گرفتن در هر نقطهای از آن مکان، داستان و روایت مخصوص به آن را بشنوید.
یکی از فعالیتهای عمده در کانون فعالیت مذهبی است، همانطور که میدانید، رسانهای مثل قصهگویی خیلی میتواند در زمینهی نشر تفکرات دینی تاثیرگذار باشد. به نظر شما، انتقال این تفکرات به کودک و نوجوان مستقیما با داستانهایی از پیامبران و امامان روایت شود بهتر است یا داستانهایی که محتوا و فرهنگ غنی دینی را به صورت غیرمستقیم منتقل میکند؟
اول باید به این موضوع اشاره کنم که ما در ادبیاتمان واژههای جدیدی داریم که حدود صد و پنجاه سال قدمت دارد اما بیش از اینکه بتوانیم از ظرفیت این واژهها و تعبیر آنها استفاده کنیم آنها تبدیل به تهدید شدهاند. از جمله این واژهها، واژهی "فرهنگ" است. پیش از آن در نگرش ما، واژهی "فرهنگ" به معنای رایج امروز نداشتیم و مشکل از جایی شروع میشود که با این سوال مواجه میشویم که رابطه ی دین با فرهنگ چیست؟
و این یک نگاه حداقلی است که از طرف دیگر مرزها آمده است. از همان جایی که فرهنگ را برای ما تعریف کردهاند. گفته شده است، فرهنگ یکسری اجزا دارد مانند پوشش، کنشهای اجتماعی، علایق، نگرشها و اندیشهها و بخشی از آن هم دین است مثلا نگرشهای دینی.
نگاه ما در نهادهای تصمیمگیری فرهنگی نیز به همین شکل است. اما این نگاه برای ما نیست ولی جا افتاده است. نگاه دیگر این است که دین جزء فرهنگ نیست. بلکه روح فرهنگ است. اساسا دین به واسطهی فرهنگ تظاهر پیدا می کند. یعنی نشست دین در ذهن ما به وسیلهی فرهنگ صورت میگیرد. مثلا دین میگوید، برای امام حسین عزاداری داشته باشید اما تظاهرش در قالب فرهنگ هست. مردم ایران یک جور عزاداری میکنند. پاکستان بر اساس فرهنگ خودشان و اروپا هم بر اساس نگرش فرهنگی خودشان، عزاداری میکنند. حتی در کشور ما، در شهرهای مختلف شیوهی عزاداری مردم، متفاوت است.
بنابراین بنده معتقدم شما هر زمان در کانون پرورش فکری کودکان و کار فرهنگی انجام دهید، کار دینی کردهاید پس تفکیکی وجود ندارد. به نظرم حتی عنوان معماری دینی و غیر دینی اشتباه است. زیرا حتی میتوان گفت؛ کوچههای ما معماری دینی دارد. نمیشود اینها را از یکدیگر جدا کرد. در داستان و نمایش هم نمیتوانیم، بگوییم داستان دینی و غیر دینی. کما اینکه، مثلا فردوسی در اثر فاخر خود شاهنامه، فکر دینی را ترویج میدهد و بر این اساس، عنصر غالب در شاهنامه توحید است. اشعار حافظ و سعدی و ... هم همینطور است. به این نکته توجه کنید، مثلا ما میگوییم؛ فلان روز یوم الله است، مگر بقیهی روزها روز خدا نیست؟ همه ی روزها روز خداست اما بعضی از روزها یک برجستگی دارد. در مورد داستان هم به همین شکل است. برخی داستانها برجستگی بیشتری دارد و گرنه همهی داستانها ترویج معنویت و دین است. با این حال مشخص است که باید داستان خاص دینی داشته باشیم.
کلام آخر شما:
تلاش صدا و سیمای مرکز یزد، این است که به بهترین نحو مرحلهی استانی بیست و دومین جشنوارهی قصهگویی را، انعکاس دهد تا جایی که قصههای خلق شده در این جشنواره در برنامههای دیگر صدا وسیما نیز نمایش داده شود.
مصاحبه: عالیه سلطانی
تنظیم: عاطفه ابراهیمی