کد خبر: 291395
تاریخ انتشار: ۴ مهر ۱۳۹۸ - ۱۲:۵۱
بازدید 228
قصه، فصل مشترک همه‌ی فرهنگ‌هاست

اسدالله شکرانه پیش‌کسوت فرهنگی عرصه‌ی ادبیات کودک و دارای تجارب ارزنده مدیریتی در بخش امور فرهنگی کودکان و نوجوانان است. شکرانه کارشناس ادبیات داستانی، داستان‌نویس و مدیرکل اسبق کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان یزد است

به گزارش روابط عمومی اداره کل کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان استان یزد، در آستانه‌ی مرحله‌ی استانی بیست و دومین جشنواره‌ی بین‌المللی قصه‌گویی، با اسدالله شکرانه که یکی از داوران بخش زنان ومردلن بالای ۱۸ سال است، در خصوص ضرورت ترویج قصه‌گویی و برگزاری جشنواره‌ی قصه‌گویی گفت‌وگو کردیم.

 جناب آقای شکرانه برگزاری جشنواره‌های قصه‌گویی چه سابقه‌ای در ایران و یزد دارد؟

 جشنواره‌های قصه‌گویی سابقه‌ای مردمی دارد. پیش از آن‌که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، وارد این ماجرا شود، مردم و اقوام مختلف در فصل‌ها و ایام خاصی از سال، دور هم جمع می‌شدند و قصه می‌گفتند. لذا مبدا قصه‌گویی به نشست‌های مردمی برمی‌گردد. به هر حال فصل، سال، روز و شب و موقعیت‌های خاص از نظر رویدادها از عوامل موثر بر آن بودند. طبیعتا همه‌ی این‌ها باعث شده، نهادهای فرهنگی در رابطه با قصه‌گویی ورود کنند و در قالب جشنواره، ساماندهی داشته باشند. برگزاری جشنواره‌ی قصه‌گویی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به بیش از دو دهه قبل بر می‌گردد. ابتدا استان خوزستان اولین دوره را برگزار کرد و بعد از آن هر ساله یک استان میزبان این جشنواره بود. این جشنواره در ابتدا جشنواره کشوری بود و سپس به جشنواره‌ی بین‌المللی تبدیل شد. از کشورهای مختلف در جشنواره‌ی قصه‌گویی شرکت کرده‌اند و تا به امروز این جشنواره هرساله به صورت بین‌المللی برگزار می‌شود. استان یزد برای اولین بار میزبان پنجمین جشنواره منطقه‌ای قصه‌گویی بود. امسال نیز بیست و دومین جشنواره‌ی قصه‌گویی در حال برگزاری است.

 احیای دوباره‌ی قصه‌گویی و ترویج آن چه ضرورتی دارد؟

   اگر در حوزه‌ی آیینی نگاه کنیم، قصه‌گویی بخشی از سنت‌های ما بوده و آیین‌های خودش را دارد. حتی در یک دوره‌ی تاریخی در دوره‌ی صفویان، قصه‌گویان جز نقیبان بودند و حتی وزیر نقیب داشتیم. با گسترش نهادهای اجتماعی و همچنین نقش رسانه در گسترش فرهنگ، قصه‌گویی به عنوان یکی از رکن‌های ارتباط انسان‌ها و انتقال فرهنگ مورد توجه قرار گرفت. اما این‌که چرا قصه و قصه‌گویی باید ترویج شود به یک پرسش بنیادی‌تر برمی‌گردد و آن این‌که اگر قصه‌ها روایت نشوند چه اتفاقی می‌افتد!؟ اگر قصه‌ای گفته نشود بخشی از تجربیات و تاریخ و فرهنگ به نسل بعد منتقل نمی‌شود. شاید گفته شود که این‌ها در تاریخ و در پژوهش‌های جامعه‌شناسی و فرهنگی نقل می‌شود اما این پژوهش‌ها خوانندگان تخصصی و مشخصی دارد اما قصه‌ها بین همه‌ی مردم و نسل به نسل منتقل می‌شود در صورتی که یک مقاله‌ی علمی تنها در سطح آکادمیک و دانشگاهی باقی می‌ماند. قصه یکی از ارکانی است که هرگز تمام نمی‌شود. از طرف دیگر هیچ هنری بدون قصه امکان رشد و پرورش ندارد. ما هیچ هنری نداریم که با قصه‌ای شروع نشده باشد. مثلا موسیقی قصه‌ی نت‌هاست. نقاشی قصه‌ی رنگ‌ها و تخیل و دیده‌هاست. همه‌ی دانش لاجرم یک مبدا قصه‌گو دارد و با قصه عجین هستند. به همین علت قصه رکن همه‌ی علوم و هنرها محسوب می شود و باید آن را ترویج کرد. از طرف دیگر اگر قصه گفته نشود ارتباطات انسانی که از طریق لحن، دیدار، شنیدار و هم‌نشینی و هم پهلویی اتفاق می‌افتد آن هم از جامعه رخت بر می‌بندد. قصه حرف مشترک میان انسان‌ها، فرهنگ‌ها، اقوام، ملت‌ها و اندیشه‌ها است. حالا که قصه فصل مشترک همه این ها هست مگر می شود ترویج نشود و شیوه‌های جدید آن مورد توجه قرار نگیرد.

 برگزاری جشنواره‌هایی مثل جشنواره قصه‌گویی به ترویج آن کمک می‌کند؟ نظر شما درباره‌ی حس رقابتی که در جشنواره‌ها ایجاد می‌شود، چیست؟

 جشنواره‌ها ابزارهای ترویج، آگاهی، شناخت تفاوت‌ها و توانمندی‌ها هستند. صرف این‌که فقط یک بعد جشنواره را در نظر بگیریم و بگوییم، بحث قصه رقابتی می‌شود. تنها توجه به بعد رقابت به منظور نفی قصه نیست.

در واقع در جشنواره، قصه‌گو توانمندی‌هایی از خودش بروز می‌دهد، توانمندی انتخاب قصه، توانایی ارتباط برقرار کردن با قصه‌ی انتخابی خودش و توانایی بازگو کردن آن برای مخاطب، همه در وجود قصه‌گو جمع می‌شود. همه‌ی جشنواره جایزه و رقابت نیست بلکه نقش مهمی در گسترش یک فرهنگ و آشنایی با آن دارد. اساسا جشنواره‌ها نوعی پهلونشینی است؛ یعنی افراد مختلفی در کنار هم قرار می گیرند و داشته‌های خودشان را بروز می‌دهند. به نظرم تقلیل دادن جشنواره به رقابت و جایزه، تفکر کاملی نیست. گرچه اگر از زاویه دید انتقادی نگاه کنیم و اگر جشنواره‌ها درست برنامه‌ریزی و هدایت نشوند، وجه رقابتی بر وجه اصالت جشنواره غالب می‌شود و قطعا آسیب هایی خواهد داشت.

 و سخن پایانی شما

 احساس می کنم، قصه هنوز در غربت قرار دارد و متاسفانه نوعی تبلیغات گفتمانی باعث شده دائما، نوع خاصی در قالب قصه قرار گیرد در صوتی که فراوانی قصه‌ها و تاثیر آن در فرهنگ و ادب ما به قدری زیاد است که باید بخشی از قصه‌شناسی را نیز به این‌گونه از قصه‌ها اختصاص بدهیم. همچنین باید کنکاشی در ادبیات فارسی صورت بگیرد که مثلا چرا عطار از این قصه‌ها استفاده کرده است؟ چرا مولوی این نوع قصه ها را استفاده کرده و ... و نوعی گفتمان قصه‌شناسی و کارکرد قصه را در بدنه‌ی آکادمیک تقویت کنیم. در این صورت به توانمندی قصه در گسترش فرهنگ و تمدن و علوم انسانی پی خواهیم برد.

 مصاحبه: عاطفه ابراهیمی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 1 =