به گزارش اداره روابط عمومی و امور بینالملل کانون، کارگاه «بازیگری در تئاتر کودک و نوجوان» از مجموعه کارگاههای تخصصی بیستوششمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان عصر روزهای پنجشنبه و جمعه ۱۶ و ۱۷ آبان با حضور مهدی حامد سقاییان در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان همدان برگزار شد. و گروه هدف این کارگاه مربیان، کارگردانان و بازیگران بودند.
سقاییان که کارگاهش را با بازی آغاز کرد گفت: بازیگری هنری سهل ممتنع است. همه میتوانند بازی کنند و همه در زندگی نقشهایی اجتماعی را بر عهده دارند اما هنگام بازی کردن چیزی ظهور پیدا میکند به نام نقش و بازیگر. بازیگری که باید نقشی را بازی کند و بحث این جلسه و جلسه آینده ما در این مورد است که بازیگر چگونه ظهور پیدا میکند.
سقاییان افزود: نخستین رویکرد از چهار رویکرد اساسی در مورد رابطه بازیگر و نقش، عبارت است از خطی کسری که یا بازیگر در بالای آن قرار میگیرد یا نقش و بالعکس و بر استغراق یا یکی شدن با نقش تاکید دارد و از تکنیکهای روانی یا بازیهای درونی بهره میبرد و بر شیوه اکتینگ یا سیستم استانیسلاوسکی تکیه دارد. در این سیستم تلاش میشود بازیگران تا حد ممکن با نقش یکی شوند و هم بازیگر نقش خود را باور کند و هم تماشاگر که در تئاترهای واقعگرا کاربرد بسیار دارد.
او ادامه داد: در دسته دوم رابطه بازیگر و نقش، برعکس است، به این معنا که بازیگر باید همواره از نقش خود فاصله داشته باشد و هیچگونه درگیری عاطفی و روانی با آن پیدا نکند. در این گونه، تماشاگر نیز نباید بههیچ عنوان تحت تاثیر قرار بگیرد و این تکنیک را مدیون برشت و نوع تئاتر او به نام اپیک، حماسی یا روایی هستیم. در این نوع از بازیگری، بازیگر را به گونهای هدایت میکنیم که هیچگونه همذاتپنداریای با نقش احساس نکند.
سقاییان تصریح کرد: در سومین دسته، بازیگر و نقش رو در روی هم قرار میگیرند. در این جا نیز تکنیکهای روانی رد میشود و اساس کار، بازی تکنیکی یا بیرونی است. بازی به کمک تکنیکهای ساده و متد چخوف از جمله اینهاست.
او ادامه داد: در دسته چهارم رابطه بازیگر با نقش به این صورت است که نقش، بهانهای برای خودشناسی بازیگر است و گروتفسکی نخستین کسی بود که این شیوه از بازی را پیشنهاد داد و در آن، نقش بهانهای برای خویشتنشناسی یا خودشناسی بازیگر است.
این مدرس دانشگاه توضیح داد: فرض کنیم بازیگرمان بچه است، آیا لازم است براساس تکنیکهای روانشناسی با او کار کنیم و آیا لازم است از او بخواهیم از نقشش فاصله بگیرد یا با آن یکی شود؟ سیستم استانیسلاوسکی تکنیکهای اولیه، پایهای و بنیادین است و برای آموختن سه شیوه دیگر باید نخست آن را آموخت.
او ادامه داد: از منظر استانیسلاوسکی باید محوری سهگانه را در بازیگری وارد کرد شامل مغز، قلب و بدن. او از مکتب بازتابشناسی استفاده کرد تا به این نکته برسد که بازیگری، عکسالعمل نشاندادن به محرکهایی است که در محیط بازی است و محیط بازی را شرایط مفروض پیشنهادی نامید. ما به عنوان بازیگر باید بیاموزیم که اول از همه از مغزمان استفاده کنیم و فرآیند تحلیل و تخیل را مورد استفاده قرار دهیم و برای انجام دادن، شش سوال را مطرح کنیم.
سقاییان افزود: سه پرسش که با کاف شروع میشود و سه پرسش با چ. نخست کجا هستم؟ کِی یا چه زمانی است؟ کی یا چه کسی هستم؟ این سه پرسش کاملکننده یکدیگرند. سه سوال بعدی؛ چه کاری انجام میدهم؟ چرا این کار را انجام میدهم؟ و چهطور انجامش میدهم.
مدیر گروه بازیگری و کارگردانی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: تمرینات رهاسازی مسئلهای بود که استانیسلاوسکی مورد توجه قرار داد و بعد از آن بر ایجاد تمرکز تاکید کرد.
سقاییان افزود: کودکان خواهناخواه با نقش همذاتپنداری میکنند و برای این همذاتپنداری باید به آنها گفت از تجربیات شخصیشان و سپس از اصلی به نام جانشینسازی استفاده کنند. تجربیات کودکان به واسطه زمان زیست و خزینه ذهنشان محدود است و میتوان با بداههسازی برایشان موقعیتسازی کرد.
او تصریح کرد: تکگویی درونی، راهکاری برای درک و دریافت زندگی نقشی است که بر عهده داریم. گفتوگوی ما با خود بیپایان است. تحریکپذیری حواس پنجگانه نکته دیگری است که باید به آن توجه کرد.
سقاییان در ادامه با اشاره به مفهوم کنش واقعی گفت: یکی از شروط روی صحنه زندگی کردن، بازی نکردن و ادا درنیاوردن و واقعا انجامدادن است. مشاهده بازیگر، تقلید بازیگر و تجربه بازیگر سه منبع آموختن چگونگی انجام کنش واقعی است. مشاهده به درک بهتر کمک میکند و تقلید، رویکردی ارسطویی است و در آن اگر «آنچه هست» را تقلید کنیم ناموفق خواهیم بود و باید «آنچه باید باشد» را تقلید کرد. در مرحله تجربه میآموزیم چطور تمام مشاهدهها و تقلیدها را مالِ خود کنیم.
او توضیح داد: اولین نکته در مورد یک کنش درست این است که باید هدفمند باشد و هدف ما نوع برخوردمان را با کنش نشان میدهد. نکته دوم عمل بدنی است، نکته سوم برقراری ارتباط با محیط و مسئله آخر شخصی کردن یا تصاحبکردن. کنش اگر به شکل درست و واقعی انجام شود هم بازیگر با عملی که در حال انجامش است درگیر میشود و هم تماشاگر.
سقاییان با اشاره به اهمیت دادن به جزئیات گفت: ذات طبیعتگرایی (ناتورالیستی) کارهای واقعگرا (رئالیستی) مسئلهای است که به اهمیتدادن به جزئیات اشاره دارد. کار کردن با اشیای تخیلی نکته دیگری است که هنگام تمرین باید به آن توجه کرد.
او با پاسخ دادن به سوال چگونه بازیگر شویم از زبان استانیسلاوسکی، گفت: از استانیسلاوسکی پرسیدند چهطور بازیگر شویم و او گفت با تمرین، تمرین و تمرین، تمرین اول برای یادگیری، تمرین دوم برای مسلط شدن و تمرین سوم برای به کار بستن است.
او ادامه داد: کنشهای ما شامل دو بُعد است؛ کنش روانی و کنش فیزیکی که با یکدیگر متفاوتند و باید آموخت چگونه حس روانی را در کنشی تزریق کرد.
سقاییان، در جلسه دوم و آخر کارگاه خود با اشاره به متد میخائیل چخوف عنوان کرد: متد چخوف در حوزه تکنیکهای بیرونی بازیگری در برابر تکنیکهای روانی قرار میگیرد.
او به ایده چخوف در تکنیکهای بازیگری اشاره و اظهار کرد: چخوف نوانس (nuance) را به وجود آورد یعنی براساس حرکت طراحی شده بازیگر، حس درونی او تغییر میکند. بازیهای نوانسی(درجه شدت و قوت) مثل فست فود است و بازیگر را سریعتر به نتیجه میرساند.
سقاییان اضافه کرد: ابتدا ژست یا کنشی را طراحی کرده و بعد تکرارش میکنیم و سپس نوانس به وجود میآید. حرکتها در زندگی ما جوشش به وجود میآورد.
او درباره چرایی ایجاد حس درونی تصریح کرد: بازیگر باید حس درونی را برای خود ایجاد کند وگرنه اغراق میکند. بازیگرانی که همیشه خودشان را ارائه میکنند و بعد از مدتی کلیشه میشوند از همین دست هستند. این افراد میخواهند دیده شوند.
این مدرس دانشگاه در ادامه درباره برتولت برشت نیز گفت: برشت معتقد بود آنچه طبقه کارگری را نجات میدهد آگاهی است و تئاتر، ابزار آگاهی دادن به تودههای مردم است. او همچنین اعتقاد دارد باید بعد از تئاترش بازیگر با دست مشت کرده بیرون رود.
بیست و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر کودک و نوجوان از ۱۶ تا ۲۱ آبان ۱۳۹۸ به دبیری مجید قناد در همدان در حال برگزاری است.