کتاب‌خانه یعنی لبخند مربی

از کودکی با کتاب و مطالعه انس و الفت داشت. در خانواده‌ای دیده به جهان گشود که کتاب‌خانه، بخش مهمی از آن به شمار می‌رفت و این نگاه نه تنها کم نشده بلکه وسعت نیز پیدا کرده است. در مدرسه با معلمی سر و کار پیدا کرد که دلش برای کتاب، کتاب‌خوانی و کتاب‌خانه می‌تپید. همین معلم بود که باعث شد پای او و دیگر کودکان به کتاب‌خانه باز شود و به عضویت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان دربیاید. این عشق چنان در جانش رسوخ کرد که تا امروز همچنان عضو یک کتاب‌خانه است. از کتاب‌خانه کانون آغاز کرد و کتاب‌خانه‌های دیگر را به فراخور موقعیتش تجربه کرد و امروز هم عضو کتاب‌خانه ملی کشور است. روان‌شناسی را به عنوان رشته تحصیلی برگزید و امروز با تجربه و تخصصی که دارد در حوزه روان‌درمانی تحلیلی در خدمت کودکان و نوجوانان این سرزمین است. با مریم محسنی به گفت‌وگو نشستیم تا از آن روزها و خاطراتش بیشتر بدانیم.

گفت‌وگو از: محمدحسین دیزجی

· ابتدا از جایگاه کتاب و مطالعه در خانواده خودتان برای‌مان بفرمایید:

در آن دوران بیشتر کتاب‌های داستانی می‌خواندم. در نوجوانی رمان، کمی بعدتر فقط تخصصی و الان متفاوت. اما بیشتر در باب روان و روان‌کاوی می‌چرخم. پدر اهل مطالعه و کتاب‌خانه خوبی هم دارند. مادر بیشتر اهل کتاب‌های هنری و آشپزی و البته طب سنتی و گیاهان و در حال حاضر بیشتر کتاب‌های صوتی.

· آیا در خانه شما کتاب‌خانه وجود داشت. اگر داشتید، چه کتاب‌هایی در کتاب‌خانه فراهم بود و متعلق به چه کسی بود؟

بله وجود داشته و دارد. کتاب‌خانه پدر بیشتر مضامین تاریخی، سیاسی و ادبی دارند. کتاب‌خانه من پر از کتاب‌های روان‌شناسی است که از قدیم با کتاب‌های عمومی شروع شده و در حال، به کتاب‌های زبان اصلی بزرگان مکتب روان‌کاوی ختم شده است.

· علاقه شخص شما به کتاب و مطالعه از کجا شروع شد و چه کسی در این زمینه نقش بیشتری داشت؟

علاقه من به کتاب با داستان خواندن‌های موقع خواب با پدرم (همه‌ش هم تکراری بود) و در نهایت تهیه کتاب‌های صوتی داستانی در آن زمان (کدوی قلقله زن، لوبیای سحرآمیز) که محدود هم بودند شکل گرفت. البته نقش معلم کلاس پنجمم خانم رشیدی را اصلا نمی‌شود نادیده گرفت.

· خانم رشیدی چه نقشی داشت و روش برخورد ایشان چطور بود که تا این حد در ذهن شما ماندگار شده است؟

خانمی مطلع بودند که برای کنکور ارشد روان‌شناسی هم‌زمان می‌خواندند. ایشان در زنگ نقاشی که ما سرگرم کار بودیم خودشان کتاب‌های روان‌شناسی را مطالعه می‌کردند. بعداً هم که در این رشته قبول شدند از مدرسه رفتند. من یادم هست درس تاریخ را دوست نداشتم اما ایشان آن‌چنان با ترفندهایی که بلد بودند و حمایتی که داشتند من را ترغیب به خواندن کردند که نمره من از 15 روی 19 آمد. حس انزجار نسبت به تاریخ رو تبدیل به اشتیاق کردند.

· چطور شد به کتاب‌خانه کانون پرورش فکری رفتید در چه سن و سالی بود و چه کسی شما را در این کار تشویق کرد؟

به وسیله مدرسه آشنا شدم. در دوران دبستان بود که از سوی معلمم خانم رشیدی با کانون آشنا شدم. ایشان ما را برای کتاب، کتاب‌خوانی و عضویت در کتاب‌خانه کانون تشویق می‌کرد و حتی یار و همراه ما بود.

· کتاب‌خانه‌ای که برای اولین بار در کانون به عضویت آن درآمدید در کدام محدوده و منطقه شهر بود اگر اطلاعاتی از آن دارید بفرمایید.

فکر می‌کنم کتاب‌خانه در منطقه ۱۴ قرار داشت. کتاب‌خانه کانون [مرکز شماره ٢٢ کانون تهران] در کنار یا در داخل کتاب‌خانه ابن‌سینا قرار داشت. خیلی دقیق خاطرم نیست.

· تصویری که امروز شما از فضای آن روزهای کتاب‌خانه کانون به ذهن دارید چگونه است؟

تماما در خاطرم هست. کلاس سفال بودیم. شیطنت داشتیم. معلم چشم‌غره می‌رفت اما آنجا مجال شیطنت را به ما می‌دادند. آقایی مربی بود که به معلم متذکر شدند، بگذار محیط اینجا برایشان دلنشین باشد. کتاب‌هایی بود که می‌شد برداری و بخوانی. به نوبت می‌رفتیم و امانت می‌گرفتیم.

· مدت چند سال عضو کتاب‌خانه کانون بودید؟

فکر می‌کنم ۵ سال.

· یادتان هست در کتاب‌خانه چه فعالیت‌هایی انجام می‌دادید؟

قصه‌خوانی، سفال و نقاشی. نقاشی هم با پاستل بود.

· آیا از مربیان روزهای کانون چیزی در ذهنتان دارید. از ویژگی‌ها و خصوصیات مربی و فعالیت‌هایی که در کتاب‌خانه انجام می‌شد؟

چیز خاصی خیلی یادم نیست، اما سعی می‌کردند فضای کتاب‌خانه را دل‌انگیز کنند تا ما به کتاب علاقه‌مند باشیم. شیطنت‌ها رو نادیده می‌گرفتند و هر وقت نگاه مربی به سمت ما بود چهره‌اش لبخند داشت. این تبسم و لبخند مربیان همیشه یادم هست.

به خاطر دارم هر وقت قصه‌خوانی داشتیم از آنجایی که من و دوستم تحمل اینکه ساکت باشیم رو نداشتیم مثلا صدای گاو و سگ قصه رو به ما می‌سپردند و ما هم سنگ تمام می‌گذاشتیم و کل کتاب‌خانه را بهره‌مند می‌کردیم.

· خودتان به مطالعه چه نوع کتاب‌هایی بیشتر علاقه داشتید مثلاً داستان علمی، رمان، ادبی و غیره.

داستان تخیلی و رمان کودک.

· حضور شما در کتاب‌خانه کانون که در نخستین سال‌های تحصیلی شکل گرفت چه تأثیر روی زندگی شما گذاشت؟

الان که از دید یک روان‌شناس به ماجرا نگاه می‌کنم، رفتار مربیان را تحسین می‌کنم.

· شنیدیم عضویت شما در کتاب‌خانه بعد از کانون قطع نشده و پیوسته در کتاب‌خانه‌های مختلف عضویت داشته‌اید حتی امروز هم در کتاب‌خانه ملی عضو هستید این علاقه شما به کتاب، مطالعه و کتاب‌خوانی ریشه در کجا دارد؟ خانواده، معلم، مدرسه، مربی کانون یا ترکیب آنها؟ لطفاً توضیح بدهید.

خانواده، معلم کلاس پنجم که اتفاقاً روان‌شناسی می‌خواندند. پدر و ‌مادر که همیشه مشوق بودند. اما خانم رشیدی معلم کلاس پنجم جرقه خیلی چیزها را در ذهن من زدند، همین تجربه کانون از پیشنهادهای ایشان به مدرسه بود که شامل حال همه مقاطع شده بود. ایشان بانویی عالم، مهربان و پر از هیجان مثبت بود که روش تدریس را با علاقه دنبال می‌کردند.

· اگر مایل هستید در مورد دلیل ورود به رشته روان‌شناسی به عنوان رشته دانشگاهی هم اشاره کنید.

من وارد رشته معماری شده بودم اما انصراف دادم چون حس می‌کردم روان‌شناسی باب دیگری را به روی من باز می‌کند و همین طور هم شد. من همچنان غرق در دریای نامتناهی روان‌شناسی شدم و با اشتیاق جلو می‌روم.

· به کودکان و نوجوانانی که به شما مراجعه می‌کنند تا مشکلات خود را برطرف کنند تا چه اندازه مطالعه و کتاب‌خوانی را توصیه می‌کنید و آنان را در این زمینه راهنمایی کنید؟

به بچه‌های این نسل نمی‌شود مستقیم ابراز کرد، چون همه ادعای همه چیزدانی دارند و به واقع خیلی می‌دانند، اما نه همه چیز! خوشبختانه کتاب کارهای زیادی در این سال‌ها در زمینه روان‌درمانی چاپ شده که کارساز بوده و هست.

· بازی و سرگرمی بخشی از فعالیت‌های کانون پرورش فکری است. استفاده از بازی چه جایگاهی در کار و فعالیت شما دارد؟

کار من در کودکان بازه سنی ۲ تا ۵ سال با بازی و بازی‌های درمانی صورت می‌پذیرد. تهیه بازی و ساختن بازی متناسب با نیاز درمانی آن کودک بخشی از جلسه‌های درمان من هست. یا بهتر بگویم تحلیل بازی و رفتارهای کودک در جلسه درمانی، مهم‌ترین وظیفه من هست.

· تهیه و تولید فیلم بخشی از فعالیت‌های کانون است. شما در کارهای خودتان تا چه اندازه به تماشای فیلم علاقه دارید و توصیه می‌کنید؟

زیاد فیلم نمی‌بینم، در واقع در سال‌های اخیر به علت مشغله کاری، فرصت دیدنش را نداشتم. اما توصیه من به دوستان نوجوانم، دیدن فیلم‌هایی هست که بعد از اتمام فیلم احساس بطالت نداشته باشند.

· در حال حاضر کرونا همه چیز را در کشور ما تحت تاثیر خود قرار داده است و احتمالاً بخشی از مراجعه کنندگان شما هم نوجوانانی هستند که با کرونا و عوارض روحی و روانی آن درگیر هستند. مهم‌ترین توصیه‌های عمومی شما به نوجوانان و خانواده‌های آنان برای غلبه بر این عوارض نظیر افسردگی چیست؟

کرونا همه ما را خانه‌نشین یا به نوعی درگیر کرده است‌ بالطبع همه خسته و درگیر شدیم. حوصله‌ها کم، تنش زیاد و دلواپسی‌ها بیشتر شده، پس سعی کنیم درگیر نشویم و دوستان و خانواده‌مان را درک‌ کنیم. مطمئنا همه نیازهایی داریم که آرزومند آن‌ها هستیم. صبر داشته باشیم، کرونا بالاخره می‌رود. با خانواده درگیر نشویم. ممکن است پدر یا مادر خسته باشند. آن‌ها را درک کنیم. بدانیم که خانواده مجموعه‌ای از انسان‌هایی کنار هم هستند که ما را دوست دارند به آن‌ها اعتماد کنیم و قدردان باشیم. در دوران کرونا می‌توانیم از وجود دوستان به صورت ویدیو کال بهره برد. بازی‌های خانوادگی و بردگیم خرید. کتاب خواند و کلاس آنلاین رفت تا این دوران هم سپری شود. آینده مال همه ما هست. ممکن هست سخت بگذرد اما می‌گذرد. ما انتخاب می‌کنیم که سخت بگذرد یا راحت‌تر بگذرد.

· از شما برای شرکت در این گفت‌وگو صمیمانه سپاس‌گزاریم و برایتان موفقیت روزافزون آرزو داریم.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 2 =