ما نیز از کلامش چنین دریافت کردیم: از کودکی به کانون علاقه پیدا میکند و بعد از سالها مطالعه کتابها و آثار مکتوب کانون پرورش فکری یک روز باب همکاریاش با کانون گشوده میشود و به این مجموعه میپیوندد. فعالیتهایش را دنبال میکند و بعد به دلایلی بهعنوان معلم به آموزش و پرورش رفته ولی ضمن معلمی و تدریس، ارتباطش را با کانون برقرار نگه میدارد و تجربههایش را همچنان صادقانه در اختیار مخاطبان کانون قرار میدهد. آنچه که باعث این گفتوگو شد، راهاندازی کتابخانهای برای بچههای روستایی به همت اوست. ذات مربی بودنش را در بحث کتاب، کتابخوانی، مطالعه و قصه و قصهگویی حفظ میکند. او اینک اینجاست و به پرسشهای ما پاسخ میدهد. سوژه این گفتوگو را مرهون فاطمه غفاری، مسوول روابط عمومی کانون پرورش فکری استان هرمزگان هستیم.
گفتوگو از: محمدحسین دیزجی
چهطور با کانون آشنا شدید و چه زمانی وارد کانون شدید برای چه کاری و چه مدت در کانون بودید؟
اولین بار در شهرستان جاسک با کانون آشنا شدم. ده سالم بود و برای تعطیلات تابستان از روستایمان که در شهرستان میناب بود به منزل خواهرم در شهرستان جاسک رفته بودم. به همراه خواهرزادههایم به مرکز جاسک رفتم و آنجا با کانون آشنا شدم و صادقانه بگویم از همان روز اول عاشقش شدم. آرزو کردم کاش توی روستای ما هم کانون بود! سالها از آن روز گذشت و گذر روزگار طوری شد که دقیقا سه روز بعد از فارغالتحصیلیام آگهی استخدام در کانون پرورش فکری میناب را دیدم و خوشحال از وجود چنین آشیانهای در شهرم، با نهایت عشق رفتم و در مصاحبه شرکت کردم و شکر خدا پذیرفته شدم. از دی ماه ۱۳۹۱ تا شهریور ماه ۱۳۹۶ مربی فرهنگی مرکز میناب بودم.
آیا در دوران کودکی و نوجوانی عضو کتابخانه کانون بودهاید اگر پاسختان مثبت است کجا چه مدت و چه فعالیتهایی داشتید؟
نه، هر موقع به جاسک میرفتم، همراه خواهرزادههایم به مرکز میرفتم و در دنیای عجایب کتابها غرق میشدم. اما چون ساکن جاسک نبودم هیچ وقت نتوانستم عضو مرکز شوم و همیشه مهمان بودم که با کتابهای زیبا و دل عاشق مربیان مرکز میناب لبریز میشدم.
خودتان در کدام مراکز کانون فعالیت میکردید به عنوان مربی یا هر پست دیگر چه فعالیتهایی برای بچهها داشتید؟
من در مرکز میناب مربی فرهنگی بودم و با بچهها کتابخوانی، قصهگویی، نمایش عروسکی و تمام فعالیتهای فرهنگی را کار میکردم اما بیشتر عاشق کتابخوانی و قصهگویی بودم.
به عنوان یک مربی و کسی که امروز موسس یک کتابخانه است خود شما به مطالعه و کتابخوانی علاقه داشتهاید. این علاقه ریشهاش از کجاست و بهطور متوسط خودتان در هفته یا ماه چهقدر مطالعه میکنید؟
پدر و مادر من از قصهگویان و شَروِندخوانان(آواز محلی جنوبی) قدیمی روستایمان هستند. پدرم صد سال و مادرم و هفتاد و سه سال سن دارند. من در محفل قصهگویی این دو گوشوارهی زیبای زندگیام بالیدم و قد کشیدم. از کودکی وقتی قصهگوییهای شبانه پدر و مادر تمام میشد، من دنبال قصههای بیشتری از چهارسوی جهان بودم و مشتاقانه به سوی کتابها میشتافتم و خیالبافی میکردم. عشق من به کتاب و مطالعه از قصههای جذاب پدر و مادرم و محفل شبنشینیهای آنها شروع شد و با تشویق پدر و مادرم که (کاملا بیسواد هستند، ولی عاشق کتاباند) بالید تا به اینجا رسید. خانه ما مثل یک اتاقک قصهگویی هست و تا قبل از کرونا پیرمردان و پیرزنان برای شبنشینی به خانه مان میآمدند و قصه میگفتند و من چه لذتی میبردم از بودن در این جمع دلپذیر.
از میان فعالیتهای کانون علاوه بر مطالعه کتاب و کتابخوانی به چه فعالیتهای دیگری علاقه بیشتری دارید ظاهراً قصهگویی هم خیلی مورد توجه شماست.
من قصهگویی و شعرخوانی را خیلی دوست دارم. از تعریفکردن قصه و مجذوبکردن کودکان و شکار تخیل آنها و پرورش دادن خیالبافیهایشان لذت میبرم. من شاعر هستم و اولین کتابم (چشمهای باستانی) در سال ۱۳۹۸ چاپ شده است. وقتی شعر میخوانم انگار به سرزمینی رمانتیک و آسمانی کوچ میکنم.
قصه و شعر ییلاق و قشلاق زندگی من هستند.
چهطور شد که از کانون به عنوان مربی خارج شدهاید و مسیر را از طریق معلمی دنبال کردید؟
به خاطر حقوق و مزایای اندک کانون (محل کار من در شهر و من ساکن روستا هستم. بیشتر حقوق من صرف رفتوآمد به روستایمان میشد) من در آزمون استخدامی شرکت کردم و در رشته دبیری ادبیات پذیرفته شدم و الان دبیر ادبیات فارسی هستم. البته هیچگاه ارتباطم با مرکز میناب قطع نشد و تاکنون هر ماه یکی دوبار به صورت خیرخواهانه به مرکز میناب میروم و با بچهها کتابخوانی و قصهگویی کار میکنم. با وجود این که من دبیر ادبیات هستم اما مردم روستایمان و روستاهای اطراف مرا بیشتر به عنوان یک کتابخوان و قصهگوی دورهگرد میشناسند. من در روستایمان و روستاهای اطراف میچرخم و برای بچهها قصه میگویم و آنها را با کتابها آشنا میکنم تا با عشق، کتاب بخوانند و ترک تحصیل نکنند و به آیندهشان امیدوار باشند.
در حال حاضر خودتان چه فعالیتی دارید اگر تدریس میکنید کجا کدام مدرسه و به چه عنوانی مثلاً معلم پایه چندم؟
من در مدرسه نمونه دولتی حضرت فاطمه(س) شهرستان میناب دبیر ادبیات هستم و با وجود اینکه دبیر هستم در کلاسم فعالیتهای قصهگویی، نقالی، شاهنامهخوانی، گلستانخوانی، داستاننویسی و شعرخوانی با دانشآموزان کار میکنم و هدفم پرورش روحیه و ذوق ادبی دانشآموزانم هست.
شنیدیم شما یک کتابخانه برای بچهها و یا شاید بزرگترها در یک منطقه روستایی تاسیس کردهاید چهطور شد به فکر تاسیس کتابخانه افتادید؟
من معتقدم که کتابها منجی من بوده و هستند. آنها کودکی، نوجوانی و جوانی مرا زیبا کردند و همیشه دوست داشتم برای کودکان روستایم کار موثری انجام بدهم تا آنها هم کتابخوان شوند و زندگیشان زیبا شود. از دوران کودکی با پول توجیبیهایم کتاب خریدم و کتاب خریدم تا الان که شکر خدا کتابهایم زیاد شده است و آنها را به کودکان و نوجوانان و حتی جوانان امانت میدهم تا دنیای دل و روح آنها تازه شود. از سال ۱۳۹۳ من باشگاه کتابخوانی «کُلودَنگِ کتاب» را افتتاح کردم و بهصورت جدی شروع کردم به امانتدادن کتابهایم به کودکان و نوجوانان و تشویق اهالی روستا به مطالعه. کُلودَنگ به معنی آشیانه هست: کلودنگ کتاب یعنی آشیانهی کتابها.
امکانات اولیه این کتابخانه را چگونه تهیه کردید و محل آن کجاست؟
امکانات اولیه کتابخانه را خودم تهیه کردهام. در واقع من کتابهای کتابخانه شخصی خودم را به همه امانت میدهم تا کتابخوان شوند. محل کتابخانهام در اتاقی از اتاقهای منزل ماست و محل تشکیل جلسات نقد کتاب و قصهگوییهایمان در دل نخلستانها و دشتهای روستاست. گاهی هم در حیاط خانه بهداشت و یا در حیاط حسینیه روستا دور هم جمع میشویم. البته من خودم از کودکی در دشتها و باغها مطالعه میکردم. مطالعه در دل طبیعت را دوست دارم. این قدر غرق در دشتها و کتاب میشوم که خیلی از مردم روستایمان مرا دختر دشت صدا میکنند.
مخاطبان شما در کتابخانه چه کسانی هستند و برای شروع با چه تعداد کتاب فعالیت را آغاز کردید؟
مخاطبان من تمام گروه های سنی هستند. البته ۸۰ درصد مخاطبان من کودکان و نوجوانان هستند. دور هم جمع میشویم و کتابخوانی و قصهگویی می کنیم. بزرگسالان کتاب امانت می برند و خاطر کار کشاورزی و باغداری جلسات نقد کتاب نداریم. من با حدود دو هزار جلد کتاب کتابخانه ی شخصی خودم شروع کردم و تازگی ها بعضی دوستان خیرخواه و سخاوتمند با اهدای کتاب موجب غنی تر شدن و با کیفیت ترشدن کتابها و فعالیتهای کتابخوانی ما شده اند.
در حال حاضر چه تعداد عضو دارید و این اعضا شامل چه کسانی هستند؟
در حال حاضر من دویست عضو کودک و نوجوان دارم که با عشق و علاقه به سوی کتابها می شتابند. نزدیک به بیست نفر از مادران خانه دار هم با وجود کارِ سخت کشاورزی و باغداری عضو کلودنگ کتاب هستند و کتاب امانت می برند و مطالعه میکنند.
علاوه بر کتابخوانی و امانتدادن کتاب چه فعالیتهای دیگری را در این کتابخانه دارید؟
علاوه بر کتابخوانی: قصهگویی، شعرخوانی، عصر خاطرهگویی، نقاشی، تماشای فیلم (در تلویزیون منزلمان بهصورت دستهجمعی، بچهها دوست دارند) جشنهای مناسبتی مثل یلدا و... و. بازی، تکریم پدربزرگها و مادربزرگهای روستایمان و سرزدن به آنها و نشستن پای گپهایشان، همکاری با باغداران و کشاورزان مثلا برای سمپاشی باغ و کشاورزیها و شبهای جمعه سفره مشکلگشاخوانی و دعا برای خوب شدن حال جهان و صلح از برنامههای بچههای کلودنگ کتاب است.
آیا ارتباط شما با کانون همچنان برقرار است چه کارهایی الان برای کانون انجام میدهید؟
بله. من هیچگاه ارتباطم را با کانون قطع نکردم و هر ماه یکی دوبار به کانون سر میزنم و با بچهها کتابخوانی و قصهگویی کار میکنم. موقعی که جشنوارههای قصهگویی و ادبی کانون برگزار میشود اعضای کلودنگ کتاب از شرکتکنندگان اصلی این مسابقات هستند و چندین بار موفق به کسب رتبه شدهایم.
تجربههای کانون چهقدر برای شما مفید بود در این کار راهاندازی کتابخانه؟
تجربه حضور در کانون مثل تجربه قصههای شبنشینی منزلمان خیلی خیلی روی ذهن و وجود من تاثیرگذار بوده است و فعالیتهای خلاقانه کانون و الهام از آنها کلاسهای ادبیات مرا شاد و مفرح کرده است.
شنیدهایم پدر و مادر شما هم قصهگویی میکردند آیا این قصهگویی هنوز ادامه دارد قصهگویی چه تاثیری روی کار شما گذاشته است؟
من در روستای خودمان و در روستاهای همجوار برای کودکان و نوجوانان قصه میگویم و همه مرا به عنوان قصهگوی سیار میشناسند. الان به خاطر کرونا فعالیتهایم اندکی محدودتر شده اما قطع نشده است.
آیا قصهگویی شما محدود به فضای کتابخانه است یا اینکه در سطح روستا و حتی روستاهای هم جوار هم میروید؟
راهاندازی «کلودنگ کتاب» باعث افزایش مطالعه و کتابخوانی در روستای ما شده است. توجه زنان خانهدار و کارگر مزرعه به کتابها نقطه عطف و افتخار درخشانی در فعالیتهای کتابخوانی روستای ماست. به لطف کتابخوانی و مطالعه دیگر در روستای ما هیچ دانشآموزی ترک تحصیل نمیکند و بچهها امیدوارانه درس میخوانند و تلاش میکنند. کتابخوانی و نشستن پای قصههای پدربزرگ ها و مادربزرگها باعث افزایش صمیمیت بین اعضای خانواده و محبت بین نوهها و پدربزرگ ها و مادربزرگها شده است و بارها والدین بچهها به خاطر این مسئله به من مراجعه کردهاند و از من تشکر میکنند.
راهاندازی این کتابخانه چه آثار فرهنگی اجتماعی و غیره در روستای شما داشته است؟
آثار فراوانی داشته است از جمله این که ما دیگر در روستای خودمان بحث ترک تحصیل نداریم. همچنین چند تا از بچههایی که من با آنان کتابخوانی کار کردم در دانشگاههای خوب و معتبر کشور قبول شدند. نکته مهمتر این است که برخی از خانوادهها برای من نقل میکنند که محبت کودکان و نوجوانان نسبت به بزرگترها و پدربزرگها و مادربزرگها بیشتر شده و بارها خانوادهها از من تشکر کردند و گفتهاند که رفتار بچهها با سالمندان بهتر شده و به درخواستهای آنان توجه میکنند. یک نکته دیگر این است که والدین بچههایی که در مزارع کار میکنند همیشه پیش من میآیند و کتاب میگیرند و در زمان فراغت پس از کار در مزرعه، کتابها را مطالعه میکنند. به نظرم این موارد مثل معجزه است. الان بچهها میبییند که والدین با وجود کمسوادبودن مطالعه میکنند بنابراین پیش خودشان خجالت نمیکشند نسبت به کمسوادبودن والدین.
آخرین آمار اعضای کتابخانه شما چند نفر است؟
آخرین آمار اعضای من ۲۰۲ عضو کودک و نوجوان و ۲۰ عضو زنان خانهدار است. عضو هم به صورت مجازی از شهرستان میناب و روستاهای همجوار دارم.
اهالی منطقه شما را به چه عنوانی میشناسند آیا مربی کانون هم شما را میدانند یا فقط معلم؟
اهالی منطقه مرا بیشتر به عنوان قصهگو و شاعر میشناسند. به خاطر ارتباط مستمری که با مرکز کانون میناب دارم خیلیها هنوز فکر میکنند من مربی کانون هستم و مرا بیشتر به عنوان مربی میشناسند تا دبیر ادبیات.
کتابهای کتابخانه خود را از کجا تامین میکنید آیا باید خریداری کنید یا اینکه اهدایی هم دارید از کجاها تاکنون به شما اهدا شده است؟
کتابهای کتابخانهام را خودم تهیه کردهام. چه بسیار روزهایی که نوجوان بودم و کارگری میکردم و با پولش کتاب میخریدم بعضی روزها روزه میگرفتم تا پولهایم را جمع کنم و کتاب بخرم. به خاطر تاثیر عظیم و عمیق قصهها من عاشق کتابها شدهام پارسال و امسال دو بار به ما کتاب اهدا شد یک بار ۲۰۰ جلد از سوی یک دوست خیر از جزیرهی کیش و ۷۰جلد توسط دوست سخاوتمند از تهران و امسال. توسط کانون پرورش استان هرمزگان. خانم پشت کوهی مدیر کل کانون پرورش فکری استان هرمزگان در بازدید از کلودنگ کتاب ۵۰۰ جلد کتاب به ما اهدا کردند.
به عنوان آخرین سوال بفرمایید آیا این فعالیت شما سبب شده تا بچهها با کانون آشنا شده و به عضویت آن در بیایند؟
بله... من جهت سهولت شرکت در جشنوارههای کانونی، بیشتر بچههای کلودنگ را عضو مرکز میناب کردهام. البته به خاطر بُعد مسافت و سختی ایاب ذهاب، امکان حضور در مرکز میناب را نداریم ولی در اکثر جشنوارهها بچهها حضور فعال دارند و به عنوان عضو کانون مرکز میناب در جشنوارهها شرکت میکنند.
از شما برای شرکت در این گفتوگو صمیمانه تشکر میکنیم و برایتان سلامتی و موفقیت روزافزون آرزومندیم.