کاپیتان محمد سیفی، از کانون همچون ستارهای درخشان در آسمان زندگی خود و سایر بچههای این سرزمین یاد میکند که انسانها را در مسیر رشد و تعالی به خوبی هدایت میکند. زمانی که با این کاپیتان شرکت کشتیرانی جمهوری اسلامی ایران برای گفتوگو تماس گرفتیم، روی خشکی بود و با مهربانی به پرسشهای ما پاسخ داد. باهم میخوانیم.
گفتوگو از: محمدحسین دیزجی
از خودتان و از نقطه آغاز آشنایی با کانون پرورش فکری برایمان صحبت کنید.
در یک روز پاییزی سرد که گویا برف هم میآمد، یعنی دوشنبه ۲۵ آذر ۱۳۵۳ من و برادرم به دنیا آمدیم. یک خواهر بزرگتر از خودم و یک برادر کوچکتر از خودم هم دارم. کلاس اول ابتدایی بودم که مادرم ما دو برادر دوقلو و خواهرم را برای عضویت به کتابخانه کانون برد و ثبتنام کردیم. آن زمان ما در شهرستان خوانسار زندگی میکردیم.
فاصله کانون تا منزل ما خیلی کوتاه بود. یادم هست من به اتفاق خواهر و برادرم، خودمان به آنجا میرفتیم و با عشق و علاقه در کتابخانه حاضر میشدیم. تمام این علاقه بیشتر به خاطر محیط گرم و صمیمی کانون و مربیهای دلسوزی بود که ما داشتیم.
یادم میآید که بیشترین علاقه من به کاردستی بود ولی متاسفانه به خاطر شغل پدرم، باید مرتب از این شهر به آن شهر میرفتیم و یکجا ثابت نبودیم.
من در خانوادهای بزرگ شدم و پرورش یافتم که اعضای این خانواده همگی اهل مطالعه بودند و با کتاب رفاقت داشتند. مادرم یک شخص فرهنگی بود و ما با تشویق ایشان و پدرم با کانون ارتباط برقرار کردیم.
الان که سالها از آن روزها گذشته، وقتی به پشت سر خود نگاه میکنید کانون را چهطور می بینید؟
درخشانترین تصویری که از کانون امروز در ذهن من نقش بسته محیط بسیار آرام و صمیمی آن بود. شاید برایتان جالب باشد که بدانید من کانون را از مدرسه بیشتر دوست داشتم.
در طول هفته چند بار به کتابخانه میرفتید و چه فعالیتهایی بیشتر مورد علاقه شما بود؟
معمولا در طول هفته دو تا سه مرتبه به کتابخانه میرفتم و بیشتر فعالیت مورد علاقه من غیر از مطالعه و امانت گرفتن کتاب، کاردستی بود.
کتابخانه است و کتاب. در قفسههای کتابخانه بیشتر دنبال چه کتابهایی برای مطالعه بودید و به آنها علاقه داشتید؟
آن موقع بیشتر کتاب داستان برای کودکان زیاد میخواندم، ولی علاقه زیادی به کتابهای سفرنامهای داشتم بهویژه تاریخی.
چهقدر وقت برای مطالعه کتاب در آن دوران میگذاشتید؟
هر زمان که فراغت داشتم و فرصت داشتم، سراغ کتاب میرفتم.
دلیل و ریشه علاقهمندی شما به مطالعه کتاب؟
بهترین مشوق من پدرم بود. پدر خیلی کتاب میخواند و مطالعه میکرد، خیلی زیاد. من به کتابهای تاریخی خیلی علاقه زیادی داشتم. هنوز هم در باره تاریخ ایران بسیار مطالعه میکنم.
در دوران تحصیلی چه رشتهای خواندید و در دانشگاه چه رشتهای؟ آیا در آن دوران هم به مطالعه کتاب غیر درسی علاقه داشتید؟
در دبیرستان رشته ریاضی فیزیک و در دانشگاه رشته دریانوردی در دانشکده علوم دریایی چابهار را دنبال کردم. آن زمان به کتابهای تاریخی، خیلی علاقه زیادی داشتم. درباره تاریخ ایران هم اکنون هم بسیار مطالعه میکنم.
چه تصویری از مربیان کانون، کتابخانه و فعالیتهای آن در ذهن خود دارید؟
بیشترین چیزی که خیلی من را جذب کانون کرد، رفتار مادرانه مربیهای کانون بود که خیلی دلسوز بودند و محبت بسیار به بچهها داشتند. مربیان کانون خیلی برای اعضا وقت میگذاشتند. یکی از چیزهایی که در آینده من خیلی تاثیرگذار بود و حس خلاقیت من را به شدت پرورش داد، انجام کاردستی در کتابخانه بود. شوق و ذوق من نسبت به کاردستی در کانون شکل گرفت و پرورش یافت. من در این رابطه مدیون مربیان کانون هستم. امیدوارم مربیان من هر کجا که هستند انشاءالله سلامت و تندرست باشند. متاسفانه اسم مربیان را به خاطر ندارم، ولی مهربانی آنان همیشه در ذهنم جاودانه است.
گاهی یک معلم یا مربی و حتی یک کتاب، روی زندگی فردی و اجتماعی انسان اثر عمیق میگذارد. از این زاویه نکتهای برای گفتن دارید؟
هیچ کسی نمیتواند بگوید که در طول زندگی تحت تاثیر عوامل محیطی قرار نگرفته است، پس من هم معتقدم آموزشها، برخورد و رفتار مربیان کانون بر روی زندگی من و شکل گیری آیندهام اثرگذار بود. حتی شاید جملات و عبارتهایی که در صحبت با ما بهکار میبردند، موثر بوده است.
فرض کنیم دوستی از شما بخواهد کانون را به او معرفی کنید تا برای فرزندش در این مسیر تصمیم بگیرد. کانون را به او چهطور معرفی میکنید؟
همانطور که یک نهال در بدو رشد مورد توجه و رسیدگی باشد، در آینده بسیار ثمر بخش خواهد بود، در مورد ما آدمها هم همین قضیه صدق میکند. اگر در جامعه تمام کودکان آموزشهای کلیدی را بر حسب تواناییهای خود دریافت کنند، بعدها این افراد به خاطر آموزشهایی که دیدهاند، در کارها و فعالیتهای مورد علاقهشان که در آنها استعداد هم دارند، انسانهای موفقی خواهند بود. وقتی انسانها موفق باشند به یقین جامعهای موفق نیز خواهیم داشت.
حال با توجه به این توضیحات باید به کانون اشاره کنم همانطور که از اسم کانون پیداست این مجموعه به پرورش فکر و خلاقیت کودکان و نوجوانان میپردازد. لذا برای فرهنگ سازی باید به کانون بیش از پیش توجه شود به من به همه دوستان عزیزان توصیه میکنم که فرزندان خود را به عضویت کانون در آورده و از این مجموعه بیشترین بهره را ببرند.
از بین فعالیتهای کانون به کدامیک بیشتر تمایل داشتید و چرا؟
من چون خیلی بازیگوش بودم، تمایل بیشتری به بازی و کاردستی داشتم.
اشاره به استفاده کودکان و نوجوانان از کتابخانه و فعالیتهای کانون کردید. آیا فرزند شما هم عضو کانون هست؟
من یک پسر ۶ ساله دارم که خیلی علاقه دارم در یکی از مراکز کانون عضو بشود و از برنامههای کانون استفاده کند. اما در حال حاضر به دلیل شرایط فعلی کرونا و رعایت فاصلههای اجتماعی فعلا صبر کردیم تا انشاءالله این مشکل برطرف شود و بعد بتواند عضو کتابخانه شده و از برنامهها استفاده کند. اما گهگاه از کتابها و تولیدات کانون در حد خودش استفاده میکند.
بهترین یادگاری که از کانون در خاطر خود دارید؟
چهل سال از آن روزها گذشته است. زیباترین چیزی که از کانون در ذهنم به یادگار مانده لوگوی زیبای آن است. از مربیان و کتابهای کانون هم تصویر خوبی در ذهن دارم.
از دوران عضویت در کانون دوستانی برایتان باقی مانده است؟
متاسفانه بخاطر شغل پدرم، همیشه ناچار به جابجایی بودیم و در یک شهر ثابت نبودیم. در واقع خیلی محل سکونت را عوض میکردیم. به همین خاطر فقط یک تعداد اندکی از دوستان دوره دبیرستان برایم باقی مانده است. البته باز هم از جمع این دوستان، تعدادی هم به خارج از کشور مهاجرت کردند. البته با این دوستان از طریق شبکههای مجازی در ارتباط هستم.
اگر این فرصت ایجاد شود که بتوانید برای یک روز دوباره به همان کتابخانه کانون بروید...؟
اگر واقعا چنین فرصت و شانسی داشته باشم اولین کاری که میکنم دست اون مربیهای دلسوز را میبوسم و پشت یکی از میزها مینشینم و شروع به درست کردن کاردستی میکنم.
شاید برای نوجوانان کنجکاوی که الان این گفتوگو را میخوانند جالب باشد که بدانند چهطور شد وارد کار دریا و دریانوردی شدهاید و این مسیر را برای زندگی انتخاب کردید؟
من چون از بچگی خیلی علاقه به کارهای هیجانانگیز داشتم، این شغل را از روی علاقه باطنی انتخاب کردم. یعنی اگر دوباره برگردم به عقب باز هم همین حرفه را انتخاب میکنم. یادم هست زمانی که میخواستم در سال ۷۲ انتخاب رشته کنم، اولین رشته انتخابی من، رشته دریانوردی بود.
از اولین سفر دریایی خودتان برایمان بفرمایید؟
زمانی که بهمن ۱۳۷۲ وارد دانشکده شدم ۳ ترم باید میگذراندیم. سپس در ترمهای ۴ و ۵ به عنوان واحد دریا حدود یک سال باید دوره کارورزی روی کشتی طی میکردیم. یادم هست در آبان ۱۳۷۴ اولین بار به عنوان کار آموز به کشتی ملحق شدم البته به اتفاق ۹ نفر دانشجوی دیگر. سپس حدود ۱۲ ماه بعد، از کشتی پیاده شدیم ، حدود دو سوم آبهای دنیا را پشت سر گذاشتیم و دوباره به دانشگاه برگشتیم و بعد از طی ۳ ترم ، مجدد برای ۶ ماه کارورزی به کشتی ملحق شدیم و ترم پایانی را در دانشگاه گذراندیم و در بهمن ۱۳۷۷ فارغ التحصیل شدم.
زمانی که روی کشتی هستید آیا مطالعه هم میکنید؟ منظورم کتابهای غیر تخصصی رشته خودتان است؟ مثل کتاب صوتی و غیره
بیشتر علاقه به کتابهای مکتوب دارم. کتابهای تاریخی را بیش از سایر کتابها دوست دارم و مطالعه میکنم. البته در حوزه روانشناسی هم کتاب میخوانم.
گاهی آدم در دوران بزرگسالی دلش میخواهد کتابهای کودکانه و نوجوانانه بخواند یا فیلمهای دوران نوجوانی خودش را ببیند. آیا شما هم چنین تجربههایی دارید به ویژه اگر کتاب یا فیلم مربوط به کانون باشد؟
من همیشه سعی کردم کودک درونم را فراموش نکرده و آن را زنده نگهدارم. شاید جالب باشد بدانید به همین خاطر هنوز هم گاهی برنامه کودک را نگاه میکنم و همچنین کتابهای کودکانه را همیشه یک نگاهی میاندازم.
هر شغل و حرفه برای خود یک سری ویژگی ها و شرایط خاصی دارد. در حرفه شما چه شرایطی هست. مثلا قد و قامت بلند، تسلط به دو زبان خارجی، آشنایی با شنا و نجات غریق و...
یکسری استانداردهای بینالمللی هست که در کل دنیا باید در رابطه با این شغل رعایت شود. برای مثال سلامت جسمی و روحی از مهمترین لازمههای این شغل است. تسلط به زبان انگلیسی هم که جزو واجبات است. چون تمام مکاتبات و مکالمات با زبان انگلیسی هست. ما در دوران دانشجویی تمام دروس به غیر از دروس عمومی را به زبان انگلیسی آموزش دیدهایم. لازم به ذکر هست زمانی که مدرک دانشگاهی دریافت میشود، دوباره باید تمام دروس تخصصی امتحان داده شده تا بتوان گواهینامه شایستگی دریافت کرد.
بهعنوان آخرین سوال لطفا از مهمترین دغدغهتان وقتی روی آب و شناور هستید برایمان بگویید؟
مهمترین دغدغه در درجه اول حفظ سلامتی کارکنان محترم، بعد حفظ منافع ملی کشور عزیزمان و حفظ محیط زیست.
حرفه دریانوردی مثل خیلی از حرفههای خاص شامل یکسری از قابلیتهای خاص هست. اولین قابلیتی که از این حرفه میتوانم برایتان بگویم، داشتن صبوری، جسارت و اعتماد به نفس بالاست. این موارد جزو مهمترین ارکان این حرفه است. شخصی که کاپیتان یک شناور میشود، به اینصورت نیست که زمانی که درسش را تمام کرد، بتواند مستقیم فرمانده یک شناور باشد. تازه اول راهش است و باید از پایه دوباره تجربه کسب کند. وظیفه یک کاپیتان در کشتی حفظ جان کارکنان، حفظ اموال و محیط زیست و یکسری مسائل دیگر است. این وظایف سخت که نیازمند تجربه کافی هست را نمیتوان با گذراندن چند روز دوره کارورزی برعهده گرفت. برای مثال، مسوولیتپذیری جزو ارکان مهم کار یک دریانورد، بهویژه کاپیتان کشتی است. این مسوولیتپذیری را بچههای عزیز باید در دوران کودکی با آموزشهایی که منجر به بالارفتن حس مسئولیت میشود، به خوبی تمرین کرده و بهدست بیاورند. یک کاپیتان کشتی حکم پدر یک خانواده را دارد و حرف آخر را همیشه فرمانده کشتی میزند. در کشتیها تمام کارکنان عزیز وظایف خودشان را به بهترین نحو انجام میدهند ، اما اگر در موردی دچار نقصان بشوند، اینجا جایی هست که به فرمانده کشتی رجوع میکنند. بههمین دلیل فرمانده (کاپیتان) شدن در یک شناور، حاصل یکسری از آموزشهای تئوری و عملی در طول سالیان متمادی است. تجربه و فکر باز و رفتار پدر گونه یک فرمانده، تاثیر مستقیم در روحیه افراد دارد. شما فکر کنید به عنوان مثال در یک کشتی اقیانوس پیما هستید و وسط اقیانوس بیکران، یک مشکلی پیش میآید. آنجا به خشکی هم دسترسی ندارید. تازه اینجا نقش یک فرمانده، به عنوان پدر معنوی یک مجموعه پررنگ میشود. کوچکترین مشکلی اگر روی یک کشتی اتفاق بیافتد، مسوولیت 100درصد با فرمانده آن شناور است. البته ناگفته نماند که کشتی مثل یک جامعه کوچکی است که تمام کارکنان زحمتکش، نقش افراد یک جامعه را بر اساس مسوولیتهای خود در آن دارند. نقصان در هر قسمت از مجموعه، کل شناور را تحت تاثیر قرار میدهد. یک کشتی شامل قسمتهای مختلفی هست، که هرکدام از اهمیت ویژهای برخوردار هستند. قسمت موتورخانه که بهوسیله مهندسان و ملوانهای سختکوش اداره میشود. قسمت برق و مخابرات که بهوسیله مهندسان زحمتکش برق اداره میشود. همچنین قسمت عرشه و پل فرماندهی که بهوسیله ملوانان و افسران عرشه، مدیریت میشود. ما آشپزخانه هم داریم. کارکنان این بخش ارتباط مستقیمی با سلامت کارکنان دارند. فرمانده نیز در این مجموعه، نقش هماهنگ کننده دارد و با تمام بخشها در ارتباط و تعامل است. باید یک فضای خوب و سالم بر کشتی حکم فرما باشد تا بتوان به درستی همه کارها را انجام داد.
در انتها این بیت شعر یادم آمد که میتوان کشتی را به یک انسان تشبیه کرد.
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
ممنون از شما برای این ارتباط و گفتوگو. ما نیز برای شما و تمامی همکارانتان سلامتی و سربلندی آرزومندیم.